به گفته یک فعال حوزه گردشگری مردم ما، شجاعت چندانی در چشیدن طعمهای متفاوت ندارند. به همینخاطر است که بیشتر رستورانها ترجیح میدهند کباب و قیمه و قورمه داشته باشند که با ذائقه ما ایرانیها هماهنگ است.
زهره نیلی: مگر میشود به اصفهان برویم و دلمان نخواهد بریانی یا خورشت ماست را امتحان کنیم یا کوفته تبریز و قیمهنثار قزوین و خورشت خلال بادام کرمانشاه و قلیه ماهی جنوب ایران را نچشیم؟ اصلا چطور میشود دهانمان را با سوهان قم و باقلوای یزد و خرمای بم شیرین نکنیم؟ گیلان که بماند و شهر بارانی رشت که به خاطر گوناگونی غذاهایش در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است.
اینکه غذا چه جایگاهی در رونق صنعت گردشگری و جذب گردشگر، همچنین معرفی هر منطقه دارد، پرسشی است که با راهنمایان و فعالان گردشگری در میان گذاشته شده؛ پرتو حسنیزاده، راهنما، غذا را بخش مهمی از فرهنگ هر شهر و استان میداند و معتقد است: «ما وقتی به شهرها و روستاهای مختلف ایران سفر میکنیم، دلمان میخواهد در کنار بازدید از موزهها و آثار تاریخی با غذای مردم آن منطقه هم آشنا شویم چراکه خوراک، بخش مهمی از فرهنگ و راهی برای شناخت مردم و روحیاتشان است.»
به گفته این راهنمای گردشگری، طبیعی است وقتی به جنوب ایران، مثلا به هرمزگان و بوشهر سفر میکنیم دلمان میخواهد طعم ماهی و میگو و قلیه را بچشیم. چون غذای رایج مردم آن منطقه و تازه و بهروز است. در سفر به یزد دوست داریم فسنجان بخوریم چون باغهای انار بسیاری در این استان وجود دارد و رب انار یزد، متفاوت با شمال و شیرین و خوشمزه است. با رفتن به شمال، کته کباب و ماهی کولی و باقلا قاتوق را امتحان میکنیم و از کنار عسل اردبیل و کماج همدان و کلانه کردستان و تنورچه سیستان و بلوچستان هم، بیتفاوت نمیگذریم چون دلمان میخواهد طعمهای مختلف و گوناگون را تجربه کنیم.
حسنیزاده در پاسخ به اینکه چطور میتوان به فهرست غذاهای محلی و رستورانها و قنادیهای خوب دست پیدا کرد میگوید: «امروز دسترسی به اینرنت و جستوجو کردن در آن بسیار آسان است. همچنین میتوان از کسانی که ساکن یک شهر هستند یا به آن سفر کردهاند هم، درباره سوغات و خوراکیها و رستورانهای خوب با غذاهای محلی سوال کرد.»
این فعال حوزه گردشگری به اهمیت برگزاری رویدادهای مختلف و در عین حال تخصصی درباره شهرها و استانهای مختلف به خبرگزاری سینا پرس گفت: «برپایی نمایشگاههای متفاوت گردشگری به معرفی آداب و رسوم و فرهنگ و پوشش و خوراک هر منطقه کمک میکند. البته بهتر است هر نمایشگاه به یک استان توجه کند و به طور کامل به جاذبههای گردشگری، بناهای تاریخی، صنایع دستی، موسیقی محلی و غذاها و خوراکیهای بومی آن توجه کند. طبیعی است که در چنین نمایشگاهی، مجال بیشتر و بهتری برای شناخت هر منطقه و چشیدن خوردنیهای مختلف آن، از یک سو و تنوع ذائقه از سوی دیگر وجود دارد.»
حسنیزاده معتقد است مردم ما، شجاعت چندانی در چشیدن طعمهای متفاوت ندارند. به همینخاطر است که بیشتر رستورانها ترجیح میدهند کباب و قیمه و قورمه داشته باشند که با ذائقه ما ایرانیها هماهنگ است. از سوی دیگر، نگهداری از کباب، آسانتر از انواع خورشت و خوراکیهای محلی است؛ به همینخاطر، حتی در بیشتر رستورانهای جنوب هم وقتی قلیه ماهی سفارش میدهی، یک تکه ماهی سرخ و یک سس غلیظ به آن اضافه میکنند.
به گفته این راهنمای گردشگری، خارجیها در چشیدن طعمهای مختلف جسورترند و دلشان میخواهد خوراکیهای ویژه هر منطقه را تجربه کنند. از این گذشته، یکسری عادتهای غذایی ما برایشان جالب است. مثلا ماست را بخشی از صبحانه میدانند در حالیکه ما همراه با ناهار یا شام، ماست میخوریم یا آبمیوههای ایرانی برای آنها جذابیت دارد چون در کشورهایی اروپایی، بهخاطر رعایت نکات بهداشتی همهچیز بستهبندی شده؛ برای مثال یکی از مسافرها، برای من نامه نوشته و گفته بود: از وقتی به کشورش برگشته برای خود، آبطالبی درست میکند و از خوردنش لذت میبرد.. یا ما همهچیز را با هم سرو میکنیم. مثلا وقتی مهمان داریم از کجا تا کجا میز میچینیم و از پیش غذا تا دسر را رویش میچینیم در صورتیکه غذا برای خارجیها تکه تکه است و به یکباره سرو نمیشود. به جز اینها خورشتها و حجم غذایی که ایرانیها میخورند هم برایشان تازگی دارد.
حسنیزاده به رستورانهای مختلف تهران با غذاهای گوناگونشان اشاره میکند و میگوید: «امروز در پایتخت رستورانهایی وجود دارد که غذاهای بومی سرو میکنند تا کسی که نمیتواند به بوشهر و هرمزگان و خوزستان برود، قلیه و رنگینک بخورد یا با آش شولی یزد و کلمپلوی شیراز آشنا شود، اما در شهرهای دیگر این امکان وجود ندارد؛ ضمن اینکه بخشی از جذابیت سفر به امتحان کردن غذاها و طعمهای متفاوت است.»