پلنگ رودسر، جنجال بی‌حاصل

این روز‌ها بحث‌های داغی بر سر سرنوشت پلنگ رودسر در جریان است. عمل جراحی به ظاهر موفقیت آمیز این حیوان که بر اثر گیر کردن در تله سیمی مخصوص شکار گراز دچار آسیب نخاعی شده بود، حالا بهانه‌ای است برای جدال لفظی بین شورایی که حکم به مرگ آرام حیوان داده بودند و تیمی که حیوان را عمل کرده است. در هر دو سوی میدان هم طرفداران دو طیف به این جدال اضافه شده‌اند. انتشار فیلمی از این حیوان بعد از عمل جراحی که با ضعف نسبی پاهای عقبش را برای راه رفتن به کار می‌گیرد هم بر شدت این جدال افزوده است. اما آیا واقعا پلنگ رودسر خوب شده است و مرگ آرام برای او حکمی زود هنگام بوده است؟

بقا در طبیعت

واقعیت این است که هنوز کسی جواب این سوال را به درستی نمی‌داند. بین وضعیت فعلی این حیوان تا وضعیتی که یک پلنگ برای بقا در حیات وحش نیازمند آن است فاصله زیادی وجود دارد و تنها زمان نشان می‌دهد که این حیوان را باید به مرگ آرام یا باغ وحش سپرد یا می‌توان او را به طبیعت بازگرداند. مسلما اگر این حیوان شرایط بازگشت به طبیعت را پیدا کند، باعث خوشحالی همه دوستداران حیات وحش خواهد شد و دامپزشکی حیات‌وحش در ایران گامی رو به جلو خواهد نهاد. البته ارزیابی موفقیت این حیوان در حیات‌وحش نیازمند بررسی طولانی مدت بوده و در صورت تصمیم‌گیری برای بازگشت به طبیعت، احتمالا وضعیت اوبرای مدت یک سال با گردنبند ماهواره‌ای مورد پایش و بررسی قرار خواهد گرفت.

خر سیاه نجات یافته از فلج توانایی بازگشت به طبیعت را ندارد

توانبخشی حیات‌وحش

بازگشت این حیوان به طبیعت نیازمند طی فرآیندی است که به آن توانبخشی و بازپروری گرفته می‌شود.بخشی از این فرآیند به دلیل آسیب کانال نخاعی حیوان، وضعف در پاهای عقب به فیزیوتراپی اختصاص خواهد داشت؛ روشی درمانی که به کار گیری آن روی یک گربه‌سان وحشی بزرگ با اما و اگر‌های روبرو بوده و مایه جدال‌هایی شده است. هرچند استفاده از این تکنیک برای حیوانات وحشی ودرنده در جهان چندان رایج نیست، اما بی سابقه هم نبوده است. «گلندا رالف» فیزیوتراپ استرالیایی در ششمین کنفرانس ملی بازپروری حیات وحش در سال 2008 در کانبرای استرالیا در مقاله‌ای حاصل سال‌ها کارش روی حیات وحش و فیزیوتراپی این حیوانات را شرح داده است. در این مقاله او به تفصبل تکنیک‌ها و وسایلی را که می‌توان برای توانبخشی و فیزیوتراپی حیات وحش به کار گرفت را شرح داده است. در مقدمه این مقاله رالف می‌نویسد:« هدفم افزایش آگاهی و دانش نسبت به این موضوع است که می‌توان فیزیوتراپی را برای درمان حیات‌وحش هم به کار گرفت اما تکنیک‌ها و روش‌های آن فرق می‌کند». او اما تاکید می‌کند همانند بسیاری از انسان‌هایی که با مشکلات نخاعی روبرو می‌شوند، فیزیوتراپی تنهای راهی برای بهبود وضعیت است و نمی‌توان همیشه روی آن به عنوان یک گزینه درمان قطعی حساب کرد.

نجات ببر آمور فلج که او هم توانایی بازگشت به طبیعت را نیافت

فیزیوتراپی امکان پذیر است

با این‌که این شیوه درمانی موفقیت نسبی در درمان فلج حیوانات آسیب دیده در حیات‌وحش داشته است، اما استفاده از آن موفقیت چندانی برای بازگشت حیوانات وحشی، مخصوصا گوشت‌خوران به طبیعت نداشته است. مثلا در سال 2014 در سیبری یک ببر آمور که گونه در لبه مرز انقراض است، به صورت آسیب دیده و فلج در اطراف روستای «نووبوبرویسکی» پیدا شد. از آنجایی که این گونه در لبه مرز انقراض است و حتی یک فرد از این گونه بسیار ارزشمند تلقی می‌شود، دامپزشکان و متخصصان مرکز بازپروری «پریموری» حیوان را مورد بررسی قرار دادند. در بررسی‌های مشخص شد ببر ماده احتمالا بر اثر برخورد با ماشین دچار آسیب نخاعی شده، اما شکستگی و مشکل دیگری ندارد. بازپروری حیوان در مرکز باعث بهبود چشمگیر حیوان شد و او حالا روی پاهایش راه می‌رود. اما متخصصان همچنان نسبت به توانایی او برای زندگی در حیات‌وحش تردید دارند و این ببر ماده همچنان در مرکز بازپروری نگهداری می‌شود. داستان فرانکی، خرس سیاه هم به همین ترتیب است. او که به وسیله ماشین زخمی شده بود، به مرکز بازپروری حیات‌وحش در نیویورک منتقل شد. شکستگی پا و مهره کمر در بررسی‌های اولیه درباره او تشخیص داده شد. عمل جراحی و سپس تمرینات بازپروری به فرانکی کمک کردند که به زندگی بازگردد و حالا روی دو پایش راه می‌رود. اما او هم همانند ببر آمور هیچ وقت توانایی بازگشت به طبیعت را به دست نیاورده است. او همچنان در مرکزی در کنار مرکز بازپروری در محیطی تقریبا شبیه محیط طبیعی‌اش زندگی می‌کند. همچنین است داستان توله‌شیر فلجی در هند که در سال 2012 با کمک فیزیوتراپی توانایی راه رفتن را به دست آورد، اما بازگشت‌اش به طبیعت همچنان در هاله‌ای از ابهام است. با این اوصاف آیا می‌توان این رخدادها را موفقیت به حساب آورد یا شکست؟

توله پلنگ ایرانی رها شده به طبیعت در سوچی

 

موفقیت یا شکست؟

پاسخ به پرسش بالا کمی پیچیده است. در حقیقت وضعیت حیوان، وضعیت حفاظتی او وضعیت او بعد از عمل جراحی و استفاده‌ای که از او می‌شود وحتی زمینه‌سازی برای استفاده‌های بعدی در تلقی ما از موفقیت یا شکست این رویکرد تفاوت ایجاد می‌کنند. مثلا وقتی با مورد ببر آمور روبروهستیم باید چند مورد را در نظر بگیریم. ببر آمور حیوان در لبه مرز انقراض است، زیستگاه‌هایش به شدت تخریب شده و برای پوست و استخوانش شکار می‌شود. می‌شود گفت اگرعلاقه ولادیمیر پوتین به حفظ این حیوان نبود، شاید همین امروز این حیوان منقرض شده بود. اما حالا تعداد آن به مرز 500 عدد نزدیک می‌شود و در این وضعیت حفظ یک فرد از این حیوان به دلیل این‌که ذاتا پتانسیل افزایش تنوع ژنتیکی را دارد ارزشمند است. به این موضوع اضافه کنید، توانایی روس‌ها در بازمعرفی ببرها و پلنگ‌های بزرگ شده در اسارت را به طبیعت. بنابراین نجات این حیوان به معنای پتانسیل تولد چند حیوان و اضافه شدن به تعداد و تنوع ژنتیکی ببر آمور است و می‌توان آن را موفقیت تلقی کرد. اما وقتی پای خرس سیاه و شیر هندی به میان می‌آید وضعیت فرق می‌کند؛ این دو باید تا آخر عمرشان را در اسارت بگذارنند و برنامه‌ای برای معرفی توله‌های این دو به طبیعت وجود ندارد. بنابراین از منظر حفاظت و مدیریت حیات‌وحش درمان‌ آن‌ها شکست خورده است، چون حیوان در قفس و بدون استفاده از دید حفاظت فرقی با حیوان مرده ندارد و نجات آن‌ها تنها از منظر عواطف و احساسات انسانی درخور ارزش است.

زلوشکا، ببر آمور معرفی شده طبیعت با دو توله

 

مورد پلنگ ایرانی

محتمل است که پلنگ رودسر به زودی توانایی‌اش در راه رفتن را به دست بیاوردو بیایید فرض کنیم این‌طور می‌شود. اما این موضوع ابدا به معنای توانایی او برای زندگی در حیات‌وحش نیست.  اگر وضعیت او به گونه‌ای پیش‌برود که بتوان او را به طبیعت بازگرداند و پایش شرایط حیوان خبر از وضعیت مناسب او بدهد، یک موفقیت بزرگ رقم خورده است. اما اگر این‌طور نشود چه؟ در این صورت رفتار بعدی با این حیوان ملاک موفقیت و شکست خواهد بود. اگر بناباشد این پلنگ باقی عمرش را بی هیچ استفاده‌ای پشت میله‌های قفس بگذارند، در این صورت از نظر حفاظت پلنگ و مدیریت حیات‌وحش این پلنگ مرده است. اما اگر برای او و در جهت تلاش برای احیای نسل پلنگ برنامه مدونی داشته باشیم، آن‌وقت حیوان حتی در قفس هم ارزشمند خواهد بود. پلنگ ایران بزرگترین زیرگونه پلنگ است که تخمین زده می‌شود،  کمتر از 800 عدد آن باقی مانده و فاصله‌ای تا انقراض ندارد. شاید بهتر باشد از این موقعیت در جهت حفظ تک تک اعضای این گونه بهره گرفت و آن را به نمادی تبلیغاتی برای حفظ پلنگ و حیات وحش تبدیل کرد. شاید هم استفاده از تجربیات روس‌ها در باز معرفی پلنگ ایرانی در سوچی به طبیعت ( توله‌هایی که از پلنگ معاوضه شده با ببرهای سیبری به دنیا آمدند) قبل از آن‌که کار پلنگ هم همانند یوز به جای باریک بکشد رویکرد مناسبی باشد،مخصوصا حالا که بازگرداندن هیرکان، پلنگ ایرانی در پارک ملی گلستان موفقیت آمیز بوده است، بد نباشد ماجرا را یک قدم به پیش برده و تولید مثل در اسارت و بازمعرفی به طبیعت را هم آزمایش کنیم . هرچه باشد پلنگ رودسر می‌تواند سرآغاز عصری جدید در حفاظت در این کشور باشد.

گم شده در هیاهو

در آخر اما باید گفت که هیاهو و جنجال برسر وضعیت پلنگ رودسر فعلا بیفایده بوده و ضررش این است که موجب غفلت از خبرهای مهم‌تری می‌شود. واقعیت این است که وضعیت پلنگ ایرانی، مثل محیط‌زیست و بقیه اجزای حیات‌وحش درگیر مشکلات به مراتب جدی‌تری است و مرگ یا زندگی یک پلنگ تاثیری در سرنوشت کل گونه نخواهد داشت. در نهایت آن‌چه سرنوشت پلنگ، محیط زیست و کل حیات وحش این سرزمین را رقم خواهد زد، طرز تفکری است که اهمیت حیات‌وحش را با جملاتی همچون« به خاطر 4 تا گور خر اجازه معدنکاوی به ما نمی‌دهند»، تقلیل می‌دهد و تلقی‌اش از توسعه کماکان به سبک دهه 50 آمریکا باقی مانده است. این طرز تفکر است که با بهره‌گیری از مشکلات معیشتی، تامین کوتاه مدت معیشت مردم را به بهای تخریب اکوسیستم‌های این سرزمین جستجو می‌کند، رخدادی که قطعا ظرفیت زیست‌پذیری این سرزمین را کاهش داده و در نهایت از بین خواهد برد. بنابراین بهتر است همه آن‌ها که برای محیط‌زیست و  حیات‌وجش دل می‌سوزانند، به جای مرافعه بی‌حاصل بر سر پلنگ رودسر به اصلاح تفکری روی بیاورند که اساس حیات در این سرزمین را تخریب خواهد کرد. 

علی رنجبران

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا