معمای آقای ماسک و دوستان
اگرچه بخش عمدهای از جامعه دانشگاهی، فعالان حوزه علم، فناوری و فعالان اجتماعی و سیاسی با ایدهها و برنامههای او مخالفت جدی داشتند اما درنهایت امروز او در اتاق بیضی کاخ سفید و پشت میز رزولوت نشسته است. دفتری که برای او قدرت اجرایی فراوانی را به همراه آورده است و به او اجازه میدهد برنامههای خود را علیرغم مخالفتهای موجود بهپیش ببرد.
پیش از انتخاب ترامپ و بر مبنای برنامههای اعلامشده او، بسیاری از کسانی که در حوزه علم، فناوری و بهویژه محیطزیست فعالیت میکردند نسبت به برنامههای او ابراز نگرانی کرده بودند. بخشی از این انتقادها به بیتوجهی او به واقعیتهای علمی بازمیگشت. بهخصوص تأکید او و گروه همراهانش بر نادیده گرفتن فعالیتهایی که برای حفظ محیطزیست انجام میگیرد و بهطور ویژه ایدههای او مبنی بر نادیده گرفتن گرمایش جهان و دروغ دانستن آن موجی از انتقادهای جدی را به وجود آورد.
این نگرانی نهتنها از دید چالشهایی که در اثر گرمایش زمین و تغییرات اقلیم سیاره ما را تهدید میکند که ازنظر تأثیری که بر فعالیتهایی که در زمینه انرژیهای جایگزین صورت میگیرد مهم ارزیابی میشود.
از سوی دیگر بخش عمدهای از نیروهای فعال در بخش آکادمیک و همچنین بخش فناوریهای نوین در ایالاتمتحده از نخبگان کشورهای دیگر تشکیلشده است. تعداد قابلتوجهی از کارمندان و مدیران ارشد غولهای فناوری در این کشور افرادی هستند که از سایر نقاط جهان به این کشور آمدهاند و برخی از آنها با ویزاهای موقت، برخی با گرین کارت و برخی دارای تابعیت دوگانه هستند. ایدههای ترامپ و همراهانش در محدود کردن ورود اتباع کشورهای دیگر باعث نگرانی این نهادهای فناوری است. آنچه چند روز گذشته و در پی ممنوعیت ورود شهروندان هفت کشور صورت گرفت، بر این نگرانیها افزوده است و نهتنها جامعه آکادمیک که غولهای فناوری را به واکنش واداشت.
دراینبین برخی از چهرههای برجسته حوزه فناوری به دلیل وعده همکاری با دولت ترامپ موردانتقاد قرارگرفتهاند.
در بین این افراد بهخصوص نام ایلان ماسک، کارآفرین آفریقای جنوبی تبار آمریکایی که مدیریت شرکت اسپیس – ایکس، خودروسازی تسلا و شهر خورشید (Solar City) را بر عهده دارد و همچنین تراویس کالانیک، مدیر شرکت اوبر (شرکت حملونقل بینالمللی که سرویس حملونقل بر مبنای مشارکت شهروندان را ارائه میکند) بیش از بقیه به گوش میرسید.
هر دو این افراد اندکی بعد از انتخاب ترامپ پذیرفتند که در شورای مشورتی اقتصادی او حضورداشته باشند.
دراینبین بهخصوص ایلان ماسک- به دلیل مدیریتی که بر صنایع دوستدار محیطزیست دارد و اینکه عمده تلاش شرکت تسلا و سولار سیتی (که اخیراً در هم ادغامشدهاند) بر استقلال از سوختهای فسیلی و مبارزه با گرمایش زمین تمرکزیافته و امیدوار است با معرفی نسل تازهای از خودروهای برقی، صفحات خورشیدی پربازده و مقرونبهصرفه و سیستمهای ذخیره برق برای خودرو و منازل، تغییری جدی در بازار انرژی به وجود آورد- مورد نقد قرار گرفته است.
پس از صدور دستور ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور به خاک آمریکا غولهای فناوری واکنش نشان دادند و ایلان ماسک نیز بلافاصله در پیامی در توییتر این اقدام را محکوم کرد؛ اما انتقادها به او به دلیل مشارکت در گروه مشاوران ترامپ باقی ماند. حملهها به مدیر اوبر بیشتر بود و حتی جنبشی بزرگ در فضای مجازی به وجود آورد که از کاربران میخواست حساب کاربری خود از اوبر را پاک کرده و از سرویس دیگری استفاده کنند. این واکنش نهتنها باعث شد که مدیر این شرکت بهسرعت در توییتر خود این اقدام ترامپ را محکوم کند که وعده داد سه میلیون دلار را برای کمک به رانندگان اوبر که تحت تأثیر این قانون آسیب میبینند اختصاص دهد.
اما برای بسیاری بهخصوص آنهایی که دنیای اخبار فناوری را دنبال میکنند پذیرش چنان مقامی از سوی فردی مانند ایلان ماسک پرسشهای زیادی را ایجاد کرده است. آیا ازنظر اخلاقی همکاری با دولتی که با همه سیاستهای این شرکت مخالف است کاری منطقی است؟
برخی از واکنشها – چه مثبت و چه منفی – نسبت به این موضوع حاصل ساده کردن شرایط است. درحالیکه آنچه منجر به چنین تصمیمگیریهایی میشود در دنیایی واقعی چندان ساده نیست.
برای مثال ایلان ماسک را در نظر بگیرید.
او اگرچه یکی از غولهای فناوری نوین است و شرکت اسپیس – ایکس و تسلا زیر نظر و مدیریت او در حال تغییر آینده هستند، اما این شرکتها به دلیل حرکت در مرزهای فناوری و از سوی دیگر به دلیل مقابلهای که به نهادهای صنعتی صنعت خود – برای مثال صنایع خودروسازی فعلی – دارند با چالشهای زیادی مواجه است. همین چند سال پیش بود که تسلا در آستانه ورشکستی قرار گرفت و اگر کمک مالی دولتی در قالب وام دولت اوباما نبود، ممکن بود این شرکت به ورشکستگی کشیده شود. امکان وقوع این رخ داد آنقدر زیاد بود که پیش از پیدا کردن سرمایهگذارهای جدید و تخصیص این وام، او در گفتگویی با مدیران گوگل زمینه را برای انتقال تسلا به گوگل آماده کرده بود تا در صورت ورشکستگی گوگل بتواند مأموریت این شرکت را بهپیش ببرد. تسلا چندی بعد این وام را بهطور کامل بازگرداند و موفق شد از آن بحران نجات پیدا کند اما هر دو ماجراجویی بزرگ ماسک در مرز ورشکستگی پیش میرود و اگر نتواند بهطور دائم سرمایهگذارهای جدید را به خود اختصاص دهد و حداقل از بخشی از کارشکنیها جلوگیری کند، آینده این دو صنعت در هالهای از ابهام فرو میرود.
درنهایت ماسک و افرادی مانند او باید در فضایی رقابتی به حیات خود ادامه دهند.
حضور افرادی مانند ماسک در اینچنین شورایی – با توجه به اینکه احتمالا این شورا بیشتر نقشی تزیینی دارد و کمتر ممکن است توصیههای آن جدی گرفته شود – ممکن است خط ارتباطی را بین او و مقامهای ارشد کاخ سفید باز بگذارد تا در مواردی نسبت به تصمیمهای اتخاذشده واکنش نشان دهند یا صدای خود را به گوش تصمیم گیران برسانند و حداقل از منافع خود دفاع کنند.
البته این موردی تازه و ساده نیست. چنین همکاریهایی بارها اتفاق افتاده و بارها و از جهات مختلف موردتوجه قرارگرفته است.
چندین سال پیش در مناظرهای که در موردی مشابه در ایران پیشآمده بود کسانی که موافق حضور منتقدان در بدنه ساختاری مخالف بودند، به شواهد تاریخی اشاره و از آن دفاع میکردند. یکی از معروفترین مثالهایی که آنها مورداشاره قرار میدادند داستان تاریخی خواجهنصیرالدین طوسی بود. آنها استدلال میکردند که فردی مانند خواجهنصیرالدین طوسی باوجودی که ازنظر فکری نسبتی با هلاکوخان نداشت، اما نهتنها وزارت او را پذیرفت که توانست با جلب اعتماد او نهتنها از خونریزیهای گسترده جلوگیری کند که به تأسیس نهادهای مهمی همچون رصدخانه مراغه اقدام کرد که سازمان علمی بزرگی در زمان خود بود و اتفاقاً توانست بخشی از دانشمندانی را که در اثر حمله مغول مجبور به مهاجرت شده بودند به خود جذب کند.
البته که نمیتوان شرایط دورانی کهن را برای توجیه رفتارهای امروز به کار برد و البته این موضوع نیز درست است که در تاریخ ما نمونههایی از رفتار متفاوت نیز وجود داشته که اثرگذاری آن چندان ناچیز نبوده است. بااینوجود چنین بحثها و مثالهایی نشاندهنده ماهیت دشوار چنین تصمیمی است که ممکن است با اقبال یا انتقاد بسیاری مواجه شود.
ما از آنچه در ذهن این مدیران میگذرد اطلاعی نداریم. رفتار آنها و تصمیمهای آنها در چارچوب زمان و تأثیراتش میتواند زمینهای برای قضاوت درباره آنها به وجود آورد؛ اما نکته مهم دراینبین این است که باید مراقب بود شخصیتهای پیچیده و چندلایه را به یک ساختار ساده تعمیم ندهیم . ایدههای ایلان ماسک و آنچه تاکنون انجام داده است نهتنها قابلتحسین که شاید در تاریخ معاصر ما کمنظیر باشد اما آنهایی که با او از نزدیک کارکردهاند در کنار شهادت به نبوغ و پشتکار و آیندهنگری او، از رفتارهایی سخن میگویند که شاید برای ما دوستداران فناوری که از دور شاهد دستاوردهای شرکتهای تحت مدیریت او هستیم خوشآیند نباشد. برخی از این رفتارها و الگوهای کاری او را میتوانید در کتاب «ایلان ماسک؛ تسلا، اسپیس ایکس و جستجوی آیندهای شگفتانگیز[1]» نوشته اشلی ونس که برمبنای گفتگوهایی با خود او و همکارانش است مطالعه کنید.
افراد در دنیایی واقعی معمولاً نه قهرمان هستند و نه شیطان. آنها در فضایی خاکستری بین درست و غلط، گام برمیدارند. اگر ما از چهرههای برجسته الگوهای مطلقاً خیر یا شر بسازیم شاید در برآورد کردن رفتارهای آنها دچار خطا شویم و تأثیر آنها را اشتباه برآورد کنیم. میتوان همزمان از دستاوردهای فنی و چشمانداز آینده نگرانه شخصی مانند ماسک هیجانزده شد و نسبت به برخی از رفتارهای او انتقاد داشت. ما در دنیای واقعی با انسانهای واقعی طرف هستیم.
پوریا ناظمی/ روزنامه نگار علم
[1] Elon Musk: Tesla, SpaceX, and the Quest for a Fantastic Future