1. نوابیغ
گاه کسانی که از مفهومهای اولیه، روششناسی و دستآوردهای فیزیک یا ریاضیات چیزی نمیدانند، گمان میکنند نظریهای در این دو زمینه دارند که بدیهی و در عین حال دورانساز است، اما متخصصان درکش نمیکنند. متخصصان ایرانی فیزیک و ریاضیات اینها را به حق «نوابیغ» نام دادهاند. اگر بنا بود کسی بدون دانستن مفهومهای اولیه و روششناسی و دستآوردهای علمی در آن صاحبنظر باشد، مرم باید برای دانشمند شدن مراقبه میکردند نه این که به دانشگاه بروند یا مطالعه کنند.
همین امر در مورد علومی جز ریاضیات و فیزیک نیز صادق است. گاه کسانی بی دانش ابتدایی از مفهومهای اولیه و روششناسی و دستآوردهای جامعهشناسی، زبانشناسی یا علوم شناختی در مورد اینها نظر میدهند. شکل بدتر این که گاه این نوابیغ علوم انسانی خود در رشته خود در صف نخست مبارزه با نوابیغ ایستادهاند.
۲. میشناسمش
بعضی از مردم گمان میکنند چون زبان پدیدهای است که همه هر آن با آن سر و کار دارند، پس میشناسندش و حق اظهار نظر دربارهاش را دارند. برای دانستن میزان خطای این گفته به جای «زبان» بگذاریم «بدن». همه بدن دارند و با آن سر و کار دارند. اما میشناسندش؟ اغلب نه. حق اظهار نظر دربارهاش را دارند؟ قطعا و همیشه. اظهار نظرهاشان قابل اعتنا خواهد بود؟ تا زمانی که با مبانی پزشکی و آناتومی همخوان نباشد، به روششناسی علمی پایبند نباشد و از دستآوردهای علمی ناآگاه باشد، خیر. در مورد زبان نیز چنین است. همه با آن سر و کار داریم. اغلب آن را نمیشناسیم. همه حق داریم نظر بدهیم. نظرهای غیرعلمی جایی برای اعتنا ندارند.
۳. حساسیت واژگانی
برخورد نوابیغ زبانی با زبان مانند برخورد یک ذهن کودکمانده با سازههای عمرانی است. ما میدانیم که آنچه خانه و پل و تونل را خانه و پل و تونل نگاه میدارد روابط میان اجزا است. اگر آجرهای خانهای با آجرهای خانهی دیگر عوض شود اما نقشه ثابت بماند تغییر خاصی در خانه ایجاد نمیشود. اما ممکن است آجرها عوض نشود و خانه با تغییر طرح، کورهی آدمسوزی شود. ذهن کودکانه به آجرها حساس است نه به ساختار. دربارهی زبان نیز ذهن کودکانه به واژگان حساس است نه به ساختار زبان. نوابیغ تقریبا همواره به فکر حفظ و حراست زبان هستند و برای حفظ و حراست از زبان راهی جز توجه به واژگان نمیشناسند که به بیانی کماثرترین سطح زبان است.
۴. پدیدهی وامگیری
نوابیغ مفهوم وامگیری زبانی را نیز نمیشناسند. از تمام انواع وامگیری تنها وامواژهها را میشناسند و در مورد وامواژهها با مفهومهای فقیر و مبهمی مانند «خودمان داریم» و «خودمان نداریم» قضاوت میکنند. به گمان آنها ما واژگان و تکواژهای تاریخی زبان فارسی و دیگر زبانهای فلات ایران را «خودمان داریم». این نگاه علمی نیست، نژادپرستانه چرا.
وامگیری زبانی پدیدهای است که بینیاز به مجوز و بر اساس نیازهای گویشوران رخ میدهد. نیاز گویشور میتواند مفهومی، مرتبط با اقتصاد زبان، یا حتی مرتبط با روانشناسی اجتماعی او باشد.
۵. قیچی مقدس سوسور
از سادهترین و بنیانیترین مفهومهای زبانشناسی تفکیک میان پژوهش درزمانی و همزمانی است. چنان که یک پزشک عاقل و روشمند تشخیص و درمان خود را نه بر اساس تاریخ پزشکی که بر اساس آخرین دستآوردها انجام میدهد، بررسی ما از زبان کنونی نیز باید مستقل از تحولات تاریخی زبان صورت گیرد. این را نیز نوابیغ گرانقدر نمیدانند.
۶. رنج نادلنشین هویت سرکوفتهی تاریخی
بسیاری از نوابیغ دشمنی آشکاری با یک زبان خاص (اغلب عربی یا انگلیسی) به عنوان مبدا وامگیری دارند. این دشمنی هر چند با ظاهر دلسوزی نسبت به زبان ابراز میشود، ربط علمیای با زبان ندارد. مرتبط با تصوری روانشناختی از هویت سرکوفتهی تاریخی است. وارد کردنش به فضای زبانی نیز نه به درد زبان میخورد نه از آن رنج میکاهد. همین آدمها سادهتر از نفس کشیدن خود و دوستانشان را آقا و خانم مینامند و درد مغولزدایی هم ندارند (که اتفاقا این درد نداشتن بسیار عاقلانه است).
۷. شناسنامهی نو
واژههای وامگرفته در زبان مقصد شناسنامهی نو میگیرند. وامواژهها خیلی راحت تلفظ، نگارش، کاربرد و بسامد نوینی در زبان نو مییابند که به زبان مبدا شبیه نیست. برای مثال آنچه در فارسی «حتی» مینویسیم در تلفظ و کاربرد و بسامد هیچ ربط غیر تاریخی به «حتي» در عربی ندارد و در نگارش نیز متفاوت است.
۸. نشانداری و بینشانی
سازههای زبانی – از جمله واژهها – یا نشاندار هستند یا بینشان. نشاندارها آنها هستند که کمتر متداول هستند و توجه بیشتری به خود جلب میکنند. بینشانها متداولتر هستند و توجه کمتری جلب میکنند. اگر کسی به دوستش بگوید «روبراهی؟» بینشان صحبت کرده، و اگر بگوید «تو را احوال نیکویی است جانا؟» یا بگوید «سرحا مرحالی؟» نشاندار صحبت کرده است. سازههای بینشان یک پیام منتقل میکنند؛ سازههای نشانnhv دو پیام. اولیها منظور پیام را منتقل میکنند، دومیها توجه مخاطب را بین منظور پیام و شخص پیامدهنده توزیع میکنند. به بیان دیگر، کسی که نشاندار صحبت میکند یا مینویسد سهمی از توجه مخاطب را از منظور پیامش کاسته و به توجه به شخص خودش اختصاص میدهد.
۹. زایایی و سترونی
تکواژی که گویشوران هنوز برای ساخت واژگان نو آزادانه به کار میبرند تکواژ زایا، و آنچه به کار نمیبرند تکواژ سترون است. از میان دو تکواژ «ضد» و «پاد» هر دو شناسنامهی فارسی دارند. در عین حال، مردم هر روز و ساده ضد را به کار میبرند اما از به کار بردن پاد دوری میکنند. تکواژ ضد زایا و پاد سترون است.
۱۰. دوست دارم
کسی میگوید من اصلا دوست دارم با تکواژ سترون واژه بسازم. هیچ اشکالی ندارد. او حق دارد واژه بسازد و دیگران نیز حق دارند بپذیرند یا نه. پیشبینی این است که سترونی تکواژ، ترکیب را نشاندار کرده و میل به کاربردش را کم میکند. حالا اگر کسی بخواهد «دوست دارم» خودش یا فلان انجمن با نام و جایگاه را به دیگران تحمیل کند نیز نمیتوان با او جنگید. توصیهی عاقلانه اما این است که سانچوپانزا را نیز با خود همراه ببرد.
کورش علیانی/ کارشناس ارشد زبانشناسی عمومی
No tags for this post.