تلخ و معلق، مثل زندگی بچه های طلاق

بر اساس آخرین آمارهای وزارت رفاه نیز از هر چهار ازدواج، یکی به طلاق منجر می شود که در نتیجه، در سال های آینده هم تعداد بچه های طلاق، شیب صعودی خواهد داشت.

 کودکانی که حاصل این ازدواج های نافرجام هستند نیز در کوچه پس کوچه های زندگی شان آواره می شوند و بی آنکه الگویی برای ترسیم زندگی خود داشته باشند، در تاریکی بزرگی گام برمی دارند. در این میان، هر دستی که به سویشان دراز می شود، ممکن است ریسمانی باشد که آنها را به تاریکی بزرگ تری رهنمون کند.

در این نوشتار، ضمن گفتگو با متخصصان روانپزشک و روانشناس، در خصوص آسیب هایی که ممکن است دامنگیر بچه های طلاق شود بحث کرده ایم و به این مساله پرداخته ایم که کودکان و حتی جوانانی که والدینشان جدا از هم زندگی می کنند، از لحاظ وضعیت سلامت روانی با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد و چطور باید بر این بحران اجتماعی غلبه کنند؟

آسیب های کودک طلاق، قبل از طلاق شروع می شود

آسیب های طلاق برای بچه ها، فقط محدود به دوران پس از طلاق والدین نمی شود. دکتر فاطمه محرری، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در گفتگو با سیناپرس می گوید: آسیب هایی که زندگی کودکان طلاق را تهدید می کند، از همان دوران «قبل از طلاق» آغاز می شود. خانواده به واسطه درگیری ها و جروبحث های والدین، به یک خانواده آشفته تبدیل می شود و در این بین، کودکان نیز شاهد این آشفتگی هستند.

محرری ادامه می دهد: پدر و مادر در چنین شرایطی بسیار مستعد آشفتگی های روانی هستند و ممکن است خانه را ترک کنند. در نتیجه کودکان از حمایت عاطفی و رسیدگی کافی برخوردار نخواهند بود. از طرف دیگر والدین در این دوران بسیار کم حوصله هستند و بنابراین جو خانه و خانواده متشنج می شود.

آسیب هایی که زندگی کودکان طلاق را تهدید می کند، از همان دوران «قبل از طلاق» آغاز می شود. خانواده به واسطه درگیری ها و جروبحث های والدین، به یک خانواده آشفته تبدیل می شود و در این بین، کودکان نیز شاهد این آشفتگی هستند.

این فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان در خصوص دوره «حین فرآیند طلاق» بیان می کند: این دوران، دوره ای است که والدین به دادگستری مراجعه مکرر دارند که همین مساله به سرخوردگی کودک هم منجر می شود. از طرف دیگر، پیش از اینکه طلاق حقوقی به امضا درآید، طلاق عاطفی بین والدین حکم فرما خواهد شد و همین مساله به عدم حمایت عاطفی فرزندان نیز بیشتر دامن می زند.

به قول این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، در دوران حین طلاق پدر و مادر با رفتارهایشان، پرخاشگری را به کودک می آموزند. بسیار اتفاق می افتد که هر یک از والدین بدگویی والد دیگر را در گوش کودک می خوانند، در حالی که در این بین، بیشترین آسیب به کودک وارد می شود، کودکی که هیچ گناهی ندارد.

پیامدهای ناشی از طلاق سه تا پنج سال ادامه دارد و به گفته محرری، مشکلاتی که در برابر بچه های تک والدی قرار می گیرد، در زمان تغییر حضانت تشدید می شود. مثلا کودکی که تا سن هفت سالگی با مادر خود خو گرفته، از این سن به بعد باید نزد پدر خود زندگی کند و سعی کند که با شرایط جدید کنار بیاید که این مساله، خود بسیار آسیب زننده است.

این کودکان وقتی وارد مدرسه می شوند نیز به عقیده این عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشکلاتی در حوزه ارتباط های بین فردی، مهارت های اجتماعی، مذاکره و حل مشکل و همینطور افت تحصیلی انتظارشان را می کشد. از طرف دیگر، مشغله های تک والدی که با فرزند خود زندگی می کند، نیز دو برابر شده و همین مساله باعث می شود که به فرزند خود کمتر رسیدگی کند.

از جمله دلایل دیگر پرخاشگری کودکان پس از طلاق والدین به قول محرری این است که بچه ها زمانی که زمزمه های طلاق در خانه شنیده می شود، خیلی نگران می شوند و بسیار تلاش می کنند تا مانع پاره شدن این طناب زندگی شوند. همین مساله به ناامیدی و غمگینی و به دنبال آن افسردگی کودک دامن می زند.

این روانپزشک توصیه می کند: خانواده ها باید پس از طلاق به یک مشاور مراجعه کرده و پیامدهای ناشی از طلاق را در بین کودکان خود به حداقل برسانند.

«عدم امنیت» حس همیشگی بچه های طلاق

مهم ترین الگوی رفتاری کودکان، والدین هستند، اما وقتی پدر و مادر مدام در حال جر و بحث باشند و در نهایت هم تصمیم به طلاق بگیرند، در این حالت نباید انتظار داشت که فرزندان طلاق به الگوی درستی برای زندگی دست پیدا کنند.

دکتر حسین ابراهیمی مقدم، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی نیز در گفتگو با سیناپرس در تحلیل تبعات طلاق بر زندگی فرزندان می گوید: بچه های طلاق، ساختار ذهنی توام با اضطراب و تنش دارند که حاصل آن بدبینی نسبت به دیگران و احساس عدم امنیت است. این بدبینی به این دلیل به وجود می آید که این افراد، الگوی مناسبی از سوی والدین خود دریافت نکرده اند به همین دلیل در جامعه احساس امنیت نمی کنند.

به قول ابراهیمی مقدم، کسانی که در دوران کودکی به صورت تک والدی زندگی می کنند، نسبت به کسانی که والدینشان بعد از بلوغ فرزندان، جدا شده اند، از لحاظ ساختار شخصیت روانی، اوضاع نامطلوب تری دارند. چرا که کودکان بیش از جوانان به حضور والدین دلبستگی دارند.

این مشاور خانواده توضیح می دهد: جامعه، برچسب های نامطلوبی را به بچه های طلاق می چسباند که همین برچسب ها، احساس خجالت و شرمندگی را در فرد برمی انگیزد.

دوره بلوغ برای همه افراد، دوره حساسی از رشد به حساب می آید. ابراهیمی مقدم معتقد است: همه بچه ها در دوره بلوغ، برای هویت یابی و تشخص گرایی به گروه های مختلف گرایش پیدا می کنند. در این دوره بچه های تک والدی ممکن است آسیب جدی تری ببینند. از آنجایی که این افراد از نظارت، توجه و محبت کمتر والدین برخوردار بوده اند، ممکن است به دام گروه هایی که چندان موجه نیستند، گرفتار شوند.

این روانشناس بالینی در خصوص آسیب این گروه ها، یادآوری می کند: برخی از این گروه ها، به ظاهر با محبت و لبخند رفتار می کنند و سعی در جذب افرادی مثل بچه های طلاق دارند. به این ترتیب، این کودکان که نیازمند توجه و محبت نیز هستند، به این گروه ها گرایش پیدا می کنند، در حالی که در این گروه ها نقش بزه، پررنگ تر از دوستی و محبت است.

این عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی اظهار می کند: البته نمی توان به طور حتم گفت که همه بچه های طلاق، در معرض آسیب هستند و زندگی ناموفقی در انتظار آنهاست. در بین بچه های طلاق، کسانی هستند که از محیط متشنج و آسیب پذیر خانواده خود، درس می آموزند و سعی می کنند که رفتارها و مواردی که باعث اختلاف و سرخوردگی در زندگی می شود را در زندگی خود تکرار نکنند.

به هر حال، انتظار منطقی و علمی این است که اگر هم والدین احساس می کنند که به آخر خط رسیده اند و دیگر نمی توانند با هم زندگی کنند، حداقل برای اجرای درست تصمیم طلاق و ضربه نخوردن فرزندانشان، از خدمات مشاوره استفاده کنند تا آینده فرزند آنها قربانی طلاق والدین نشود.

 

گزارش: مریم طالبی  

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا