دکتر طیبه ماهروزاده، دانشیار دانشگاه الزهرا(س)، رئیس شبکه زنان دانشمند جهان اسلام و مؤسس مدرسه دخترانه فرهنگ است. او مدیریت گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه الزهرا(س)، مدیریت تحصیلات تکمیلی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی این دانشگاه و سمت مشاور وزیر علوم در سالهای 84 تا 92 را نیز به عهده داشته است. وی در حال حاضر عضو شورای عالی آموزش و پرورش، عضو کارگروه تعلیم و تربیت شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، سردبیر مجله علمی ـ پژوهشی اندیشههای نوین تربیتی و عضو هیئت تحریریه هشت مجله علمی است.
خانم دکتر ماهروزاده دارای کتابهای تألیفی همچون "فلسفه تربیتی کانت"، "مبانی فلسفی و اجتماعی سکولاریسم و مدرنیسم" و «فلسفه برای کودکان" است و آثاری را نیز در دست نگارش دارد.
از او مقالات متعددی در حوزههای فلسفه کانت، فلسفه اسلامی، تعلیم و تربیت اسلامی، خانواده و تربیت، پلورالیسم دینی، سکولاریسم، اخلاق و تعلیم و تربیت، مدرنیسم و پست مدرنیسم، برنامهریزی درسی، نظام امتحانات، تعلیم و تربیت دینی در مجلات معتبر علمی داخلی و خارجی به چاپ رسیده که "دين و ارزشها از ديدگاه كانت و فيلسوفان نوكانتي"، "دين ، معنويت و تربيت اخلاقي در خانواده"، "سنت ، مدرنيسم و توسعه"، "نقش آموزههاي ديني در خشونت خانوادگي"، "طراحی برنامه درسی و ابعاد آن از دیدگاه آیزنر و زایس"، "مدرسه زندگي، ماهيت و چگونگي تحقق آن"، "تأثير آموزش گفتگومحور بر تفكر انتقادي دانشجويان"، "جهاني شدن و هويتيابي ديني نوجوانان"، "گفتگو از جدل فلسفي تا عمل تربيتي" و "بررسی ماهیت تربیتی تفکر انتقادی از دیدگاه اسلام و پساساختارگرایی" از آن جملهاند.
گفتگوی سیناپرس با ایشان به عنوان استاد هفته را میخوانید.
مختصری از بیوگرافی خودتان را بیان کنید و بفرمایید که چگونه به رشته علوم تربیتی و فلسفه تعلیم و تربیت وارد شدید؟
ورود من به رشته فلسفه تعلیم و تربیت تا حدی اتفاقی بود. من در سال 1349 به رشته شیمی دانشگاه تهران وارد شدم، اما به ما اعلام شد که با توجه به این که قرار است طرح راهنمایی آموزش لانژون و والون در ایران اجرا شود ما نیاز به مشاور داریم و دانشجویان میتوانند یا در یکی از رشتههای مشاوره، تربیت بدنی و کتابداری وارد شوند و یا این که انصراف داده و در کنکور سال بعد شرکت کنند. این موضوع که شامل دانشجویان از گروههای مختلف ریاضی، تجربی و انسانی میشد ابتدا با برخی اعتراضها همراه شد، اما در هر صورت من تصمیم گرفتم که تا مدتی در کلاسهای مشاوره شرکت کنم تا ببینم که بعدا به چه نتیجهای میرسم. من با وارد شدن به این رشته به دروس روانشناسی علاقهمند شدم و این گونه بود که رشته من از شیمی خوشبختانه به مشاوره و علوم تربیتی تغییر پیدا کرد و خود من این را خیر و برکتی در زندگی علمیام میدانم. من دوره کارشناسی مشاوره دانشگاه تهران را سه سال و نیمه به پایان رساندم و در حالی که به من اعلام شد میتوانم از بورسیه خارج از کشور برای گذراندن دوره کارشناسی ارشد و دکترا استفاده کنم، به دلایلی که داشتم از این بورسیه استفاده نکردم. ادامه تحصیل من بعد از انقلاب بود که در حالی که سه فرزند داشتم به دانشگاه تربیت مدرس وارد شدم و مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته فلسفه تعلیم و تربیت در این دانشگاه گذراندم.
ما برای تحقق اهداف تعلیم و تربیت که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مطرح شده نیاز داریم راههایی را که کشورهای دیگر پیش گرفتهاند بررسی و در صورت مفید بودن استفاده کنیم.
این حوزه چه جذابیتی برای شما داشت و آیا اگر به گذشته بازگردید باز هم این رشته را انتخاب میکنید؟
بله. البته من اصلاً هیچ اطلاعی از علوم انسانی نداشتم، اما با توجه به این که روانشناسی با روح انسان سر و کار دارد بسیار پر جاذبه است؛ به خصوص که رشته مشاوره و راهنمایی در دانشگاه تهران بسیار رشته غنیای بود. ما در دوره کارشناسی بیش از 20 واحد روش تحقیق و آمار مقدماتی و استنباطی میگذراندیم، استادهای بسیار برجستهای مانند جناب آقای دکتر شکوهی و جناب آقای دکتر شریفی و دیگران داشتیم و آزمایشهای پیاژه را در مدارس راهنمایی انجام میدادیم و اینها همه دنیای جدیدی را پیش روی من گشود که برایم بسیار پر جاذبه بود.
لطفاً اشارهای هم به مهمترین آثار و پژوهشهایتان داشته باشید؟
یکی از پژوهشهای من راجع به نظام آموزش و پرورش ژاپن بوده است. اهمیت این پژوهش برای من هم از جهت ضرورت آشنایی با نظامهای آموزشی موفق بوده و هم از این جهت که ژاپن کشوری است که علیرغم پیشرفتها تلاش میکند به سنتها وفرهنگ دیرینه خود پایبند بماند. از این جهت شناخت کارهای آنها میتواند برای ما مثمر ثمر باشد. این پژوهش از سال 1381 آغاز شده و بر اساس مجموعهای گردآوری شده از اسناد و مدارک نظام تعلیم و تربیت ژاپن در محورهایی مانند ساختار نظام آموزشی، فعالیتهای ریز و عملکردی در مقاطع مختلف و الگوهای آنان در برنامهریزی درسی تلفیقی پیش رفته است. این پژوهش البته همچنان ادامه دارد و ما کتابهای دوره ابتدایی ژاپن را ترجمه کرده و در قالب همین پروژه کلی برای پژوهش در اختیار دانشجویان قرار دادهایم.
در واقع ما برای تحقق اهداف تعلیم و تربیت که در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش مطرح شده نیاز داریم راههایی را که کشورهای دیگر پیش گرفتهاند بررسی و در صورت مفید بودن استفاده کنیم. این موضوع به خصوص از جهت تلفیق محتوای درسی که الان مورد نظر وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی است و این که چگونه باید این تلفیق را انجام دهیم، انواع این تلفیق و مدلهای آن چیست حائز اهمیت است و خوشبختانه من توفیق داشتم که در این زمینه کار کنم.
اگر گرایشهای مختلف رشته تعلیم و تربیت قرار باشد از قوت و قدرت برخوردار شود باید با فلسفه آمیخته شود. منظور از فلسفه البته نقل اقوال فلاسفه نیست، بلکه فلسفهایست که با تاریخ فلسفه ممزوج شده باشد.
همچنین تا کنون دو کتاب تألیف کردهام. یکی از این دو کتاب "فلسفه تربیتی کانت" است که توسط انتشارات سروش منتشر شده و پس از ترجمه به عربی اکنون در حال ترجمه به انگلیسی است. کتاب دیگر هم با عنوان "مبانی فلسفی و اجتماعی سکولاریسم و مدرنیسم" توسط انتشارات سمت چاپ و به عربی نیز ترجمه شده است. این کتاب که در سال 2008 به عنوان کتاب سال از سوی ناشران عرب زبان نیز شناخته شد در صدد است چالشهایی را که در حوزه معرفت دینی وجود دارد و مباحثی مانند سکولاریسم، پلورالیسم دینی، هرمنوتیک، عصری بودن دین و قرائتهای مختلف از دین را از منظر کسانی که طراح آن بودهاند نقد کند. من در این کتاب نشان دادهام این مباحث در غرب خاستگاه دینی داشته و با نگاهی دینی برای پاسخ به مسائلی که متون مقدس مسیحی با آن روبرو بوده مطرح شده است.
هدف دیگری که در این کتاب دنبال شده نشان دادن هم ریشه بودن مبانی فلسفی و اجتماعی سکولاریسم و مدرنیسم بوده است. بیان ما در این کتاب، و همچنین به شکلی تفصیلیتر در کتاب فلسفه تربیتی کانت، این بوده که اساس فلسفی سکولاریسم توسط کانت گذاشته شده است. در واقع کانت به دنبال این بوده که مناقشه دو حوزه علم و دین را که در عالم مسیحیت و در عصر روشنگری مناقشهای جدی بوده است، با تعیین حدود عقل نظری و عقل عملی حل کند. او در واقع هم دین و هم علم را در معرض خطر دیده بود و میکوشد که با فلسفه نقادی خود و در واقع با یک انگیزه دینی مبانی فلسفی آنها را بررسی کند و به این واسطه سکولاریسم را مطرح میکند؛ در حالی که سکولاریسم در کشورهای اسلامی به گونه دیگری مطرح شده و مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین در چاپ عربی این کتاب مباحث مطرح در حوزه جامعهشناسی دین در دهه اخیر مانند سکولاریسم حداقلی، دورنمای سکولاریسم و نظریات متفکرانی مانند برگر، اینگلهارت و تیلور نیز اضافه شده است.
این یکی از اشکالات نظام آموزش عالی ما بود که فلسفه اسلامی برای دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت اصلا آموزش داده نمیشد. … دریغ بود که با وجود غنای فلسفه اسلامی دانشجوی رشته فلسفه تعلیم و تربیت ما با آن آشنایی نداشته باشد که خوشبختانه الان این درس برای دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد تدارک دیده شده است.
به نظر شما چه چالشهایی پیش روی رشته فلسفه تعلیم و تربیت وجود دارد و اساتید و پژوهشگران این حوزه دانش با چه مشکلاتی روبرو هستند؟
هر رشتهای مسائل و مشکلات و چالشهای خودش را دارد، اما به طور کلی اگر گرایشهای مختلف رشته تعلیم و تربیت قرار باشد از قوت و قدرت برخوردار شود باید با فلسفه آمیخته شود. منظور از فلسفه البته نقل اقوال فلاسفه نیست، بلکه فلسفهایست که با تاریخ فلسفه ممزوج شده باشد.
به عنوان مثال خود من در کتاب فلسفه تربیتی کانت سعی کردهام به نحوی تاریخی به فلسفه کانت بپردازم؛ به این معنا که اتفاقات روی داده در قرون وسطی و بعد از آن رنسانس را بیان کنم و نشان دهم که علم چه تحولاتی و دین چه شرایطی پیدا کرده است. در آنجا مطرح میشود که دکارت چه مسائلی را خواسته حل کند و لاک، بارکلی و هیوم چه گفتهاند، شرایط در قرن هفدهم به چه نحو بوده، چگونه در قرن هجدهم خداشناسی طبیعی مطرح و دین منزوی میشود، مسائلی که هیوم درباره علیت و بارکلی درباره ماده مطرح میکنند چه تأثیری در تضعیف علم داشته و کانت چگونه برای حل این مسائل فلسفهاش را بنا میکند. این در حالی است که اگر شما از مباحث خود کانت شروع کنید و بگویید کانت فلان حرفها را زده شنونده اصلا متوجه نمیشود که این حرفها چه فایده و اصلا چه معنایی دارد. اما وقتی تاریخچه بیان میشود فلسفه کانت برای شما معنادار میشود و از این جهت است که عرض میکنم تاریخ فلسفه باید با فلسفه ممزوج شود. اگر شاخههای علوم تربیتی این گونه با فلسفه پیوند بخورد تفکر ایجاد میشود. از این رو علاوه بر اهالی رشته فلسفه تعلیم و تربیت که طبیعتا باید اهل فکر فلسفی باشند سایر رشتههای تعلیم و تربیت نیز باید از نظر فلسفه غنی باشند.
به خصوص دانشجویان تعلیم و تربیت باید با فلسفه اسلامی هم آشنا باشند. این یکی از اشکالات نظام آموزش عالی ما بود که فلسفه اسلامی برای دانشجویان فلسفه تعلیم و تربیت اصلا آموزش داده نمیشد. البته این نقیصه را خود من در درس تعلیم و تربیت اسلامی جبران میکردم. در هر صورت دریغ بود که با وجود غنای فلسفه اسلامی دانشجوی رشته فلسفه تعلیم و تربیت ما با آن آشنایی نداشته باشد که خوشبختانه الان این درس برای دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد تدارک دیده شده است.
یک استاد میتواند حتی یک مقاله ننوشته باشد اما مثلا با 50 مقاله استخراج شده از پایاننامه و رسالههای دانشجویانش که نام او هم در آن درج شده دانشیار و استاد تمام بشود. این جاست که علم صدمه میبیند.
از نظر شما پژوهش چه لوازمی دارد و پژوهشهایی را که در رشته فلسفه تعلیم و تربیت انجام میشود چگونه ارزیابی میکنید؟
پژوهش یک لفظ عام است که دلالت دارد بر کنجکاوی ذاتی انسانها و این که روحاً دارای این ویژگی آفریده شدهاند. انسانها دوست دارند راجع به موضوعات مختلف بدانند و بنابراین میروند و اطلاعات را گردآوری، مطالعه و بررسی میکنند. البته پژوهشها انواع مختلف هم دارد و کمی یا کیفی میتواند باشد و تحت عناوین بنیادی، کاربردی، توصیفی، تاریخی، تجربی و … دستهبندی میشود.
آنچه من معتقدم این است که در پژوهش آن چه از همه بیشتر اهمیت دارد و آنچه پژوهش را قابل استفاده میکند انگیزه و عشق و علاقه پژوهشگر است. البته شرایط و امکانات نیز مؤثر است اما من عشق و علاقه و دردمندی پژوهشگر را ورای همه اینها و عنصر اصلی پژوهش میدانم. اگر قرار باشد پژوهش وجه درآمدزایی به خود بگیرد شاید تا حدی انگیزه شخصی را دچار خلل کند؛ بدین معنا که پژوهش انجام میشود اما شاید آن پژوهش ماندگار نباشد. به همین دلیل هر وقت در مورد کتاب دومام به من گفتند با شما قرارداد میبندیم گفتم لازم نیست و من اگر توانستم انجام دهم انجام میدهم و اگر هم نشد انجام نمیدهم. البته ممکن است پژوهشگری زندگیاش با پژوهش میگذرد و نمیتوان این فرمول را برای همه قابل قبول دانست. این گونه هم نیست که اگر پژوهشی همراه با درآمدزایی باشد مثمر ثمر نباشد. منظور من این نیست، اما این را هم قبول دارم که پژوهشهای ماندگار، چه در دانشگاه و چه در حوزه، آنهایی بوده که از عشق فرد و از انگیزه درونی فرد سرچشمه گرفتهاند.
ارزیابی شما از پژوهشهای فعلی در رشته فلسفه تعلیم و تربیت چیست؟
در این رشته هم مانند سایر رشتهها انواع پژوهشهای با انگیزه، کم انگیزه و متوسط انجام میشود. به عنوان مثال بخشی از پژوهشها آنهایی است که در قالب پایان نامهها و رسالههای دانشجوها ارائه میشود. در اینجا هم میبینید که دانشجویی که یک انگیزه درونی دارد یک نوع کار ارائه میکند و آنکه فقط میخواهد این مرحله را پشت سر بگذارد به نحو دیگری عمل میکند. این موضوع به شرایط فرد، خصوصیات فرد و انگیزه او و عوامل مختلف دیگر برمیگردد. در هر صورت ما هم پژوهشهای بسیار ارزنده و کارآمد و پر کاربرد داریم و هم پژوهشهایی که چندان بود و نبودشان فرقی ندارد. این البته چیزی است که در همه جای دنیا هم وجود دارد.
یکی از مشکلاتی که آموزش عالی ما در عرصه پژوهش با آن مواجه شده این است که از زمانی که برای ارتقای اساتید و جذب دانشجو مقالات ISI و ISC ملاک شده، شاهد برخی فعالیتهایی هستیم که در حوزه علم اخلاقی نیست و باعث شده به تعبیری یک فضای بازاری در این عرصه گسترش پیدا کند. گاهی ما میبینیم که دانشجویانی که برای مصاحبه دکترا فراخوانده میشوند پنج، شش یا هفت مقاله ISI دارند و بعد که بررسی میکنیم میبینیم اینها مقالاتی چهارنفره نوشتهاند؛ به این نحو که یکی هزینه را پرداخت کرده، یکی مقاله را نوشته، یکی ترجمه کرده و یکی هم ارتباط با مجلات خارجی را به عهده داشته است. شکل گرفتن چنین رویههایی بسیار خطرناک است.
همچنین در رابطه با ارتقای اساتید که من در جریان تدوین آییننامه آن از پایینترین مراحل در دانشگاه الزهرا(س) تا بالاترین مراحل و نهایی شدن آن در شورای معاونین وزارت علوم در جریان آن بودم، در حال حاضر روند مناسبی را شاهد نیستیم. ابتدا گفته شده بود که شرط استاد تمام شدن اعضای هیئت علمی این است که شخص حداقل یک کتاب داشته باشد، اما برخی معتقد بودند که در گروههای علوم تجربی و ریاضی نمیتوان چنین شرطی قرار داد و اصولاً فایدهای هم ندارد. به همین دلیل در نهایت ملاک انتشار دو مقاله مستقل تک نفره از سوی شورای معاونین به عنوان شرط کسب رتبه استاد تمامی تعیین شد. اما نمیدانیم چه اتفاقی افتاد که تبصرهای مطرح و سپس به قانون تبدیل شد که مقالاتی هم که توسط دانشجویان از رسالهشان استخراج و مشترک با اساتیدشان چاپ میشود به مثابه همان مقاله مستقل تلقی خواهد شد. این یعنی یک استاد میتواند حتی یک مقاله ننوشته باشد اما مثلا با 50 مقاله استخراج شده از پایاننامه و رسالههای دانشجویانش که نام او هم در آن درج شده دانشیار و استاد تمام بشود. این جاست که علم صدمه میبیند.
یکی از مشکلاتی که آموزش عالی ما در عرصه پژوهش با آن مواجه شده این است که از زمانی که برای ارتقای اساتید و جذب دانشجو مقالات ISI و ISC ملاک شده، شاهد برخی فعالیتهایی هستیم که در حوزه علم اخلاقی نیست و باعث شده به تعبیری یک فضای بازاری در این عرصه گسترش پیدا کند.
ما معتقدیم اساتید دانشگاهی باید قدرت بیان و قدرت نوشتار داشته باشند و چگونه ممکن است کسی که در این زمینهها توانایی نداشته باشد استاد شود. این موضوع به خصوص در حوزه علوم انسانی اهمیت بسیار بیشتری دارد. مشکل از آنجاست که ما رقابت بین المللی را سرلوحه کار خود قرار دادهایم و این رقابت میان اساتید یک آفت جدی برای توسعه علم شده است. این آن خطری است که دارد به طور جدی جامعه علمی ما را تهدید میکند.
آینده این رشته را چگونه میبینید و به علاقهمندان این حوزه چه توصیهای دارید؟
آینده این رشته آینده بسیار خوبی است، چرا که رشتهایست که اهل فکر در آن حضور پیدا میکنند و علی القاعده باید این گونه باشد. من خدا را شکر میکنم که زمانی ناخواسته وارد حوزه علوم تربیتی شدم. الان تصور میکنم که اگر الان بنده دکترای شیمی داشتم در یک آزمایشگاه چه کاری میتوانستم انجام بدهم که دیگران نمیکنند اما الان در حوزه تعلیم و تربیت با توجه به این که عضو شورای عالی آموزش و پرورش و عضو کارگروه تعلیم و تربیت شورای تحول و ارتقای علوم انسانی هستم، کارهای زیادی را انجام میدهم. به هر حال هر جا باشیم هم یاد میگیریم و بالاخره شاید به اندازه یک نقطه بتوانیم تأثیرگذار باشیم و از این بابت خیلی خدا را شاکرم.
توصیهام به علاقهمندان به این حوزه این است که در صورت ورود به این حوزه باید اهل مطالعه باشند و نخواسته باشند فقط از دستاوردهای دیگران استفاده کنند. آنها، به خصوص خانمها، کارشان باید مطالعه باشد، دردمند باشند و بدانند میخواهند چه کار کنند و به دنبال چه هستند. این توصیه بنده است.
برنامه کاری آینده شما چیست؟
تألیف و تدوین کتابی با عنوان "مقدمه بر جهانبینی اسلامی" را در دست دارم که در آن در مورد معرفتشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی فلسفه اسلامی بحث میشود و به منظور استفاده رشتههای تعلیم و تربیت، به خصوص فلسفه تعلیم و تربیت منتشر خواهد شد. این کار تقریباً حدود 80 تا 90 درصد پیش رفته و امیدوارم بتوانم به زودی آن را به سرانجام برسانم.
برنامه کاری دیگری که دارم مربوط به مطالعهایست که از سال 1371 آغاز کردهام. من در آن زمان در سمیناری در مادرید شرکت کردم که به فلسفه پست مدرن اختصاص داشت و از همان زمان مطالعات خودم را در این زمینه شروع کردم و به تدریج گسترش دادم. در حال حاضر در صددم که که جنبههای تربیتی فلسفه پست مدرن را انشاالله در یک اثر مورد نقد و بررسی قرار دهم.
گفتگو: سوگند علیزاده
No tags for this post.