نماد سایت خبرگزاری سیناپرس

رسم دکتر کاظمی‌آشتیانی را اعتلا ببخشیم

دکتر علی منتظری با بیان اینکه زنده‌یاد کاظمی‌آشتیانی مثل همگان زندگی می‌کرد، اما مثل همگان کار نمی‌کرد و در کار یک جهادگر واقعی بود،‌ گفت: ما حتماً باید در اعتلای نام دکتر کاظمی بکوشیم اما مهم‌تر از آن رسم کاظمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

زنده‌یاد دکتر سعید کاظمی‌آشتیانی یکی از چهره‌های درخشان علمی ایران به شمار می‌رود که با بنیان‌گذاری پژوهشکده رویان و توسعه دانش سلول‌های بنیادی، سهم بزرگی در پیشرفت علمی کشور ایفا کرد. وی در نیمه دی‌ماه سال ۱۳۸۴ بعد از سال‌ها خدمت به جامعه علمی ایران با اینکه ۴۴ سال داشت، دیده از جهان فروبست. مقام معظم رهبری ایشان را یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویش‌های مبارکی خواندند که آینده درخشان علمی در کشور را نوید می‌دهند.

به گزارش سیناپرس از روابط عمومی جهاددانشگاهی، خبرگزاری ایکنا به مناسبت هجدهمین سالگرد درگذشت زنده یاد دکتر سعید کاظمی‌آشتیانی سلسله گفت‌وگوهایی با دوستان، همکاران زنده‌یاد و مسئولان جهاددانشگاهی انجام داده است. در پانزدهمین گفت‌وگو به سراغ دکتر علی منتظری، رئیس اسبق جهاددانشگاهی و رئیس پژوهشکده علوم بهداشتی جهاددانشگاهی رفتیم. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم.

نام زنده‌یاد کاظمی‌آشتیانی برای شما یادآور چیست و چه چیزی را در ذهن شخص شما تداعی می‌کند؟

تمام ویژگی‌های قابل تصور برای یک مدیر جهادی در وجود او جمع بود. این ویژگی‌ها بارزترین وجه وجودی او بود. دکتر کاظمی انسانی سختکوش بود که هیچ کاری را قبل از به اتمام رسیدن رها نمی‌کرد. سختی‌ها، حریف او نبودند. برای رسیدن به قله‌های پیشرفت لحظه‌ای فوت وقت نمی‌کرد. این ویژگی از خصیصه‌های مدیریت جهادی است که او نیز با خود داشت.

رابطه دکتر کاظمی با مافوق چقدر بود؟

تا جایی که من نسبت به آقای دکتر کاظمی شناخت پیدا کردم، نسبت به چارچوب‌های سازمانی کاملاً وفادار بود. حتی یک بار ندیدم که ایشان بدون اجازه کاری را انجام دهد. اگر اجازه هم نمی‌گرفت، اتفاقی نمی‌افتاد، ولی این رفتار، نشان دهنده اوج اعتقادش به مجموعه جهاددانشگاهی و مجموعه نظامات حاکم بر سازمان محل خدمتش بود. البته در عین اینکه به سازمان خود وفادار بود اما هیچ واهمه‌ای برای بیان پیشنهادات یا نظرات خود نداشت. اینطور نبود که به خاطر پست یا مقام از بیان سخنی دریغ کند. در جلسات، بسیار صریح صحبت‌های خود را مطرح می‌کرد. برای مثال ایشان معتقد بود: «باید برای شرایط رفاهی و امکانات دوستانی که در جهاددانشگاهی کارهای برجسته می‌کنند فکری کنیم».

در مقابل من نظرم این بود که رفاهیات و اضافه کردن امکانات رفاهی مثل آب شور است که هرقدر بنوشید، تشنه‌تر می‌شوید. در این میان برخی از دوستان هم می‌گفتند این حرف بسیار ایده‌آل‌گرایانه است، چون ما الآن در مسابقه جذب نیروها هستیم؛ ممکن است نهادها، مؤسسات، دانشگاه‌ها یا حتی کشورهای دیگر، نیروهایی که روی آنها سرمایه‌گذاری کردیم را با حقوق بیشتر و امکانات رفاهی بهتر، جذب کنند و ببرند.

پاسخ من این بود که: اگر بناست که برای پول بیشتر از جهاد بروند، بروند. خوب است بدانید که من هنوز هم اعتقادم همین است. می‌گفتم اشخاصی که می‌گویید اگر به جهاد اعتقاد داشته باشند و بمانند، به شما قول می‌دهم که رفاهیاتشان هم تأمین خواهد شد، ولی نباید این را ملاک قرار بدهیم و مرا از این نترسانید که اگر به آنها رفاهیات ندهیم، می‌روند. در نتیجه، اگر کسی می‌خواهد برود، برود. ولی اگر بمانند در خدمتشان هستیم. یکی از مجادلات ما با زنده‌یاد دکتر کاظمی سر همین مسئله بود. البته من برای اینکه ثابت کنم به عنوان مدیر مافوق بر حرف خودم پافشاری ندارم در جلسه هیئت امنای جهاددانشگاهی مصوبه‌ای را گذراندم که تا امروز هم پابرجاست.

چه مصوبه‌ای؟

متن مصوبه‌ای که می‌گویم، این است: «به منظور فراهم آوردن امکانات جذب و به کارگیری نیروی کار متخصص و متعهد و همچنین حفظ پژوهشگران و جهادگران دانشمند به رئیس جهاددانشگاهی اجازه داده می‌شود به نحو مقتضی نسبت به تأمین نیازهای مادی جهادگران برجسته خارج از ضوابط و چارچوب‌های تعیین شده اقدام کند».

این مصوبه هیئت امنای جهاددانشگاهی است که شخصاً آن را به خاطر دکتر کاظمی و دوستانی که مثل ایشان فکر می‌کردند، گرفتم. با این مصوبه یک چک سفید در اختیار رئیس جهاد قرار گرفت تا هر زمان که احساس کرد لازم است، استفاده کند. دکتر کاظمی حرف خودش را زد، من هم استدلال خودم را آوردم ولی در نهایت به احترام کلام او و به خاطر او و سایر دوستانی که چنین اعتقادی داشتند این مصوبه را از هیئت امنا گرفتم. البته این را هم اضافه کنم من معتقد بودم تنها پژوهشگران برجسته نیستند که مستحق توجه‌اند بلکه باید برای بدنه و اعضای عادی جهاد هم همزمان اقدامی به عمل آید. خوشبختانه این امر پس از مصوبه فوق و در فرآیندهای دیگر موجب افزایش حقوق کلیه اعضای جهاد شد.

اجرایی هم کردید؟

بله، مصوبه را گرفتم که اجرایی کنم. این مصوبه هنوز هم پابرجاست. می‌خواستم این را عرض کنم که آقای دکتر کاظمی به خاطر پست و مقام، از گفتن حرفی که فکر می‌کرد صحیح است، منصرف نمی‌شد. این کار نشان از آزادگی و دلسوزی او داشت.

نقطه آغاز او برای کاظمی شدن چه بود؟

کاظمی ذوب در انقلاب بود. به دنبال این بود که به عنوان یک نیروی انقلابی و جهادگر برای حل یکی از مشکلات و مسائلی که بعضی از خانواده‌ها با آن درگیر هستند، اقدامی انجام دهد. به همین خاطر با کمک اعضای جهاددانشگاهی واحد علوم پزشکی ایران، مرکزی را برای ارائه خدمات به زوج‌های نابارور تأسیس کرد. نقطه آغاز این فعالیت علاقه به نظام و انقلاب بود. ایشان احساس کرد که یکی از مسائل و مشکلاتی که امروز کشور با آن مواجه است، بحث زوج‌های نابارور است که برای درمان به خارج از کشور می‌روند و ناچارند مقادیر زیادی ارز از کشور خارج کنند و در کشورهای خارجی – عمدتاً در انگلستان – به درمان بپردازند.

رسم کاظمی آشتیانی را اعتلا ببخشیم

نکته دردناکتر این است که افراد سودجویی در این میانه پیدا شده بودند که از زوج‌های نابارور سوء استفاده می‌کردند. به آنها می‌گفتند ما تمام امکانات را در انگلستان برای شما فراهم می‌کنیم؛ اما وقتی این زوج‌ها به آنجا می‌‌رفتند، هیچ خبری از وعده‌دهندگان نبود. تمام زندگی و پولشان را از دست می‌دادند و بدون اینکه بتوانند درمان کنند، به کشور باز می‌گشتند. کسانی هم که مورد سوء استفاده قرار نمی‌گرفتند عمدتاً از نتایج درمانی راضی نبودند. همین اتفاق‌ها انگیزه‌ای شد که دوستان ما تصمیم بگیرند درمان‌های پیشرفته ناباروری را در کشور خودمان آغاز کنند و به تدریج توانایی علمی و فنی آن را به دست بیاورند.

در یک دوره زمانی دیگر، آنها به پژوهش و عرصه‌های علمی روی آوردند. اینجا بود که پژوهشکده علوم سلولی به جای مؤسسه رویان تاسیس شد. یعنی وجه آکادمیک یافت. همین وجه آکادمیک موجب شد آقای دکتر کاظمی افراد شایسته‌ای از جمله آقای دکتر بهاروند را جذب کند. آنها به تحقیق و پژوهش تمرکز کردند، خداوند هم به کارشان برکت داد. البته بستر و حمایت‌های لازم، هم در جهاددانشگاهی و هم بیرون از مجموعه جهاددانشگاهی فراهم بود؛ از جمله عنایات ویژه رهبر معظم انقلاب. وقتی که دوستان ما در پژوهشکده علوم سلولی یا همان رویان به تولید و تکثیر و انجماد سلول‌های بنیادی که اولین سلول هم سلول قلب بود توفیق یافتند، نتیجه کار را به محضر رهبر انقلاب ارائه کردیم؛ ایشان در پاسخ گزارش آقای دکتر کاظمی فرمودند:

باش تا صبح دولتت بدمد

کین هنوز از نتایج سحر است.

خاطرم هست آقای دکتر کاظمی، وقتی این سخن را شنید، نتوانست تحمل کند و گریه‌اش گرفت.

این گریه به خاطر چه بود؟

به خاطر شوق و البته فشارها و زخم زبان‌ها. می‌دانید که زخم زبان از تیر سه شعبه هم دردناک‌تر و کشنده‌تر است. بخشی از آن گریه، گریه ذوق بود، بخشی هم سر باز کردن زخم‌ها بود.

به عنوان کسی که از نزدیک با او ارتباط داشتید، قبول دارید که آن فقید سعید با بی‌خوابی‌های ممتد به خودش آسیب زد؟

نباید خدای ناکرده زنده یاد دکتر کاظمی را سرزنش کنیم که چرا به خودت نرسیدی. برای اینکه دیگران باید به او می‌رسیدند. امثال من باید به او رسیدگی می‌کردیم‌، ما غفلت کردیم. کسانی که در سپهر مدیریت کشور هستند باید رصد کنند و ببینند آنهایی که خودشان را وقف کار کرده‌اند، مرده‌اند یا زنده هستند. در مورد کاظمی ما باید این کار را می‌کردیم. تا قبل از اینکه ایشان برای آزمایش قلب به بیمارستان مراجعه کنند، اصلاً اطلاع نداشتم که مشکل قلبی دارد.

در مدتی که مسئولیت جهاد را برعهده داشتم، ایشان هر روز صبح از ساعت ۷:۰۰ تا ۷:۳۰ صبح با من تماس می‌گرفت. گاهی فقط احوال‌پرسی می‌کرد، گاهی هم گزارش کار می‌داد. شب قبل از اینکه برای درمان قلب به بیمارستان مراجعه کند، تماس گرفت و گفت: «اگر فردا صبح با شما تماس نگرفتم بدانید که برای آزمایش قلب به بیمارستان می‌روم» گفتم: «مگر شما مشکل قلبی دارید؟ گفت: «بله، مدتی است قلبم تیر می‌کشد و قفسه سینه‌ام درد می‌کند». پرسیدم: «الآن کجا هستید؟» گفت: «الان ماشین را کنار اتوبان پارک کرده‌ام که به شما زنگ بزنم». پرسیدم چرا صدایتان ناراحت است؟ گفت: «بعضی مسائل به آدم فشار می‌آورد». در همان ایام بعضی‌ها داشتند علیه ایشان فضاسازی می‌کردند و او به همین خاطر خیلی مکدر بود. به او گفتم: «ناراحت نباشید، اینها که کسی نیستند. ما از پس اینها برمی‌آییم. چرا تا الان به من نگفته بودید؟»

طبیعی است که این فشارهای روحی، جسم را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. البته این نکته را هم باید بگویم که در مورد آقای دکتر کاظمی، پزشک هم باید دقت بیشتری می‌کرد. کسی را که با درد قفسه سینه به پزشک مراجعه می‌کند، روی تردمیل نمی‌فرستند. اول باید اکو می‌گرفتند، وضعیت قلب را بررسی می‌کردند و پس از آن اگر لازم بود تست ورزش می‌گرفتند.

البته اگر آقای دکتر کاظمی به خودش رسیدگی می‌کرد، دیگر کاظمی‌آشتیانی نمی‌شد. منتظری باید به کاظمی می‌رسید. امثال منتظری باید به او می‌گفتند سلامت جسم و روح تو مهم است و از آن غفلت نکن. اما به‌ هر حال تقدیر این بود.

بهترین خاطره شما از زنده یاد دکتر کاظمی‌آشتیانی چیست؟

خوب‌ترین خاطره ما دستیابی به فناوری تولید، تکثیر و انجماد سلول‌های بنیادی بود. این رویداد، بهترین خاطره‌ای است که از آقای کاظمی دارم و آن را در همان زمان به حضور رهبر معظم انقلاب طی دیداری اختصاصی گزارش کردیم. همانطور که شاید گفته باشند و شنیده باشید، آقای دکتر کاظمی انسان شوخ‌طبعی بود، هرچند به وقت خودش قاطع بود ولی در مجموع شوخ‌طبع بود. از این جهت هم در میان دوستان مورد توجه بود. کاظمی مثل همگان زندگی می‌کرد اما مثل همگان کار نمی‌کرد؛ در کار، یک جهادگر واقعی بود.

از روحیه تدین ایشان گزارش‌های مفصلی داریم از اعتقاد دکتر کاظمی به ذکر و دعا و ختم و نذر صلوات و مهمتر از آن ابعاد قرآنی؛ برای ما در این زمینه صحبت کنید.

به نکته خوبی اشاره کردید. فراموش کردم در این باره صحبت کنم. زنده یاد دکتر کاظمی فوق‌العاده متدین بود. بسیار به شرعیات توجه داشت. فوق‌العاده به قرآن علاقه‌مند بود. قرآن را بسیار خوش‌صوت قرائت می‌کرد. به خاطر همین اعتقادات قرآنی و تدینی که داشت اهل تضرع و راز و نیاز هم بود. به همین جهت، برای موفقیت در کارها توسل می‌کرد. قبل از اینکه سلول‌های بنیادی به نتیجه برسد، این طور که در ذهن دارم، گفتندد۱۰ هزار صلوات نذر کرده‌ایم، هزار صلوات را هم شما بفرستید. زنگ زدند و گفتند‌: هزار صلوات هم شما بفرستید. به خاطر گذشت زمان فراموش کرده‌ام که چند صلوات نذر کرده بودند اما اینقدر در خاطر دارم که هزار صلوات را به من محول کردند، یا صد تا؛ تعدادش را درست به خاطر ندارم. به هر حال به توسل، تضرع و راز و نیاز بسیار معتقد بودند. علیرغم اینکه در چهره او غم و اندوهی نمی‌دیدید، در درون غم و اندوه داشت. امام علی(ع) درباره صفات مؤمنین فرموده‌اند: «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» وقتی به چهره مؤمنین نگاه می‌کنید آنها را شاد می‌بینید ولی در درون، اندوه و غم دارند. کاظمی واقعاً اینطور بود.

هیچ‌گاه در مورد کم و زیاد حقوق خودش با شما صحبت نکرد؟

هیچ‌گاه. اصلاً و ابداً! حتی یک بار هم نه چنین حرفی به من گفتند و نه به مجموعه خودشان گفتند که چنین کاری کنند. وقتی من رئیس جهاد بودم، به رؤسای واحدها ابلاغ کرده بودم که برای معاونان، مدیران و اعضا طبق زحمتی که می‌کشند اضافه کار پرداخت کنید ولی برای اضافه کار خودتان، به من گزارش بدهید. در مورد آقای دکتر کاظمی یا ندیدم، یا کم دیدم یا کمتر از آن چیزی که باید می‌بود گزارش می‌کرد.

به احتمال زیاد نیاز هم داشته‌اند ولی…

بله صد درصد. منتهی در جهاددانشگاهی فرهنگی باب بود که افراد به خصوص مدیران ارشد از حقوق مشروع خودشان بگذرند. یک وقت شما رئیس هستید و می‌توانید به جای پنجاه ساعت، صد ساعت اضافه کار بگیرید. یک وقت هم هست که شما به عنوان رئیسی که می‌تواند صد ساعت اضافه کار بگیرید، می‌گویید بیست ساعت به من بدهید. یعنی از هشتاد ساعت حقوق اضافه کار مشروع خودتان می‌گذرید. آقای کاظمی از این افراد بود. اگر جهاد، جهاد شد به خاطر این فرهنگ بود. جهاد محل کسب و کار نیست!  کسانی که کاظمی‌آشتیانی را دوست دارند باید بدانند که رسم کاظمی چه بود و چگونه زیست کرد. ما حتماً باید در اعتلای نام دکتر کاظمی بکوشیم اما مهم‌تر از آن رسم کاظمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

لحظه‌ای که خبر فوت ایشان را دریافت کردید، چگونه بود؟

آن روز ساعت ۱۰ شب تازه به منزل رسیده بودم که یکی از دوستان زنگ زد و گفت: «آقای دکتر کاظمی به رحمت خدا رفت» خبر برای من غیرقابل باور بود. با اینکه قلب ایشان از کار افتاده بود و تیم احیا به دنبال این بودند که قلب را دوباره به کار بیندازند، اما موفق نشدند. ما از لحظه‌ای که حادثه روی داد، در جریان بودیم و تعقیب می‌کردیم. حتی رگ‌های پای ایشان را برداشتند تا عمل قلب باز کنند؛ یعنی امید داشتند که برگردد. از صبح مطلع شدم که حالشان وخیم شده و به اتاق عمل رفته‌اند. آن شب تا اذان صبح بیدار بودم و بعد از نماز به بیمارستان رفتم: «الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنا لله وَإِنَّا إلیه راجعون». خوشا به حالش! از شما چه پنهان، بعد از سال‌ها حضور و خدمت با افتخار در جهاد‌دانشگاهی، از عاقبتم می‌ترسم و ان‌شاءالله که خداوند به آبروی کاظمی‌ها و شهدا ما را عاقبت بخیر کند‌. (و اشک دکتر منتظری سرازیر می‌گردد و پایان ‌بخش گفت‌وگو می‌شود).

خروج از نسخه موبایل