علوم انسانی و تحول و ارتقای این حوزه چندی است که به بحثی جدی و پردامنه در فضای علمی کشور بدل شده است. سیناپرس در گفتگو با دکتر مریم بناهان قمی، استادیار گروه مدیریت و برنامهریزی آموزشی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهرا(س) به بررسی نیازها و کاستیها رشته فلسفه تعلیم و تربیت در کشور پرداخته است که ماحصل این گفتگو را در ادامه میخوانید.
مسائل و مباحثی که در حال حاضر در رشته فلسفه تعلیم و تربیت مطرح میشود تا چه حد با نیازهای جامعه ما متناسب است؟
مقدمتاً در بحث از ضرورت وجود این رشته باید گفت که پرداختن به فلسفه تعلیم و تربیت، به جهت این که بررسی فلسفی حوزههای مختلف دانش یک نیاز اساسی است، به عنوان یک شاخه از فلسفههای مضاف صد در صد ضرورت دارد. این حوزه به خصوص با نظر به جریان ایجاد شده برای تحول و بازنگری در علوم انسانی اهمیتی دو چندان یافته و باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
ماهیت این رشته خود به خود ما را به این سمت سوق میدهد و پیشاپیش گویای این مطلب است که آن چه یک رشته را در یک جامعه مثمر ثمر میکند تناسب یافتن مبانی فلسفی آن رشته با مبانی فلسفی غالب در آن جامعه است. در واقع با توجه به این که محوریت علوم انسانی ابعاد وجودی مختلف انسان است تلقی ما از این ابعاد و جایگاه انسان در هستی و غایت او کاملاً در این حوزه دانش تعیینکننده است. هر چند این موضوعات با رویکردهای مختلفی در فلسفه به طور عام مطرح میشود، اما این نیاز وجود دارد که با توجه به حاکم بودن فضای اسلامی بر جامعه ما، به شناخت حقیقی انسان و نیازهای او از منظر اسلامی اهتمام شود. از همین جهت است که یافتن مبانی فلسفی اسلامی برای علوم انسانی کاملا ضروری است. چنین اهتمامی ما را در مسیر نیازهای راستین جامعه قرار خواهد داد و میتواند راهگشا باشد.
البته بومیسازی و اسلامیسازی به این معنا نباید فهمیده شود که ما به دنبال یک نگاه انحصارگرایانه باشم، بلکه باید آن را در این مفهوم دریافت که ظرفیتها و پتانسیلهای ما در حوزه علوم اسلامی، میتواند تأمین کننده مبانی فلسفی مورد نیاز برای علوم انسانی ما باشد. بر این اساس نوعی اصلاح در مبانی فلسفی علوم انسانی که پیش از این غربی بوده و متناسب با تمدن و فرهنگ ایرانی اسلامی ما نبوده و شاید در بسیاری موارد در تضاد با آن بوده است، ضروری است. در این رابطه هم ما نباید قضاوت عجولانهای داشته باشیم بلکه باید اجازه دهیم تا این اصلاحات انجام شود و بعد نتیجه آن را مورد قضاوت قرار دهیم.
با این توضیحات این که محتوای این رشته تا چه حد توانسته نیازهای خاص ما را تأمین کند باید گفت که این موضوع بستگی به این دارد که ما تا چه اندازه توانسته باشیم این محتواها را با نیازهای بومی و فرهنگی و تمدنی خودمان انطباق بدهیم.
یکی از مهمترین مباحثی که باید وارد برنامه رشته فلسفه تعلیم و تربیت و کلیت حوزه علوم تربیتی شود بررسی نظریات اندیشمندان مسلمان و آراء تربیتی آنهاست. همچنین درسی باید به نیازهای تربیتی اکنون ایران و تطبیق آن با نیازهایی که در سطح بینالمللی مطرح است اختصاص یابد.
پس به نظر شما زمینه اصلی تفاوت زمینههای فلسفی و معرفتی است که تا کنون در نظر گرفته نشده است. درست است؟ یعنی این موضوع تا کنون در این رشته در نظر گرفته نشده بود؟
بله، طبعا آن چه در علوم انسانی محوریت دارد شناخت انسان است و این موضوع با جهانبینی نسبت دارد و هر فرهنگی نیز جهانبینی خاص خود را دارد. حتی نظریاتی هم که از غربیها مورد مطالعه ماست برآمده از زمینه خاص فرهنگ آنهاست و این گونه نیست که مغز متفکری خارج از زمینه و شرایط خاص آن جوامع این نظریهپردازیها را انجام داده باشد. متفکر با توجه به فضای حاکمی که در آن تنفس میکند شروع به نظریهپردازی میکند؛ لذا وقتی شرایط و فضا و کانتکست و زمینه متفاوت شد قاعدتاً باید نظریهها هم متناسب و منطبق با آن زمینه شود.
در حال حاضر بسیاری از کتابهایی که ما در این رشته داریم درباره مکاتب فلسفی غربی هستند و نظریهها و مبانی آنها را که از طریق ترجمه به دست ما رسیده، مطرح میکنند. البته آشنایی با این مباحث هم خوب است، به شرطی که با رویکرد انتقادی با آنها مواجه شویم و نگاهمان نگاه انفعالی و پذیرش مطلق نباشد. به عبارت دیگر باید بدانیم که زمینههای فرهنگی و تمدنی ما با زمینههای فرهنگی و تمدنی نویسنده کتابهایی که به عنوان کتب درسی مرجع در اختیار داریم متفاوت است و به همین جهت نگاهی انتقادی به آنها داشته باشیم. بر این اساس ما نیاز داریم که با نظر به پتانسیلها و بالقوگیهای موجود در میراث فرهنگی و تمدنی و معرفتی اسلامی ایرانی خودمان و شناخت آنها دست به بررسی، کشف و استنتاج بزنیم و شکل نوینی به محتواهای مرجع در رشتههای علوم انسانی، به ویژه دورههای تحصیلات تکمیلی، بدهیم. چنان که اشاره شد مقصود این نیست که ما نگاهی بسته داشته باشیم، بلکه باید از نگاه پذیرای محض داشتن فاصله بگیریم و با شناخت توانمندیهایمان و نگاهی واقعبینانهتر نظریهها را مورد بررسی قرار دهیم.
تولید محتوا با رویکردی اجتهادی یکی از رسالتهای ما است برای این که بتوانیم تمدن مستقل اسلامی ایرانی خودمان را پایهگذاری کنیم و استحکام ببخشیم. در حال حاضر مشکل ما عدم شناخت مبانی اصلی اعتقادی و فلسفی خودمان با محوریت شناخت هستی و شناخت ارزشها و شناخت انسان است. ما در این زمینهها در حال حاضر با رویکردهایی غربی مواجهایم که نگاهی متفاوت با ما دارند و همین تفاوتها در روش تحقیق نیز تأثیر میگذارد؛ چرا که برگرفته از نگاهی تجربی است. این در حالی است که ما در تفکر اسلامی وحی را نیز به عنوان یک منبع معرفت میشناسیم که میتواند مورد استناد و استفاده در حل مسائل قرار بگیرد.
خوشبختانه دیگر آن حالت انفعالی و پذیرای صرف بودن کمتر شده و اساتید تلاش میکنند نگاهی انتقادی به دانشجویان بدهند و آنها را به نقد و بررسی تشویق میکنند. در رشته خود ما میبینیم که دانشجویان به این سمت رفتهاند که نظریههای مکاتب غربی را با نظر اسلام مقایسه کنند.
به طور کلی ارزیابی شما از وضعیت و کیفیت این حوزه از دانش در ایران چیست؟
آن چه مشاهده میشود این است که خوشبختانه دیگر آن حالت انفعالی و پذیرای صرف بودن کمتر شده و اساتید تلاش میکنند نگاهی انتقادی به دانشجویان بدهند و آنها را به نقد و بررسی تشویق میکنند. در رشته خود ما میبینیم که دانشجویان به این سمت رفتهاند که نظریههای مکاتب غربی را با نظر اسلام مقایسه کنند. البته ما اسلام را یک مکتب فلسفی ساخته انسان نمیدانیم، اما معتقدیم که نظریات آن قابل استدلال است و میتوان با یک نگاه اجتهادی و با نظر به نیازهای خاص جامعه ما از آموزههای آن استفاده کرد.
در حال حاضر این نگاه وجود دارد اما نیاز به بازنگری متون هم یک نیاز اساسی است. در واقع این که اساتید در بررسی مکاتب فلسفی تعلیم و تربیت به نوعی به بعضی از آرا اندیشمندان مسلمان نیز میپردازند نشانه خوبی است، اما بهتر آن است که این موضوع شکلی رسمی بیابد و سرفصلهایی برای این منظور و متناسب با نیازهای اجتماع در برنامه درسی گنجانده شود.
به نظر شما مهمترین مباحثی که باید وارد متون این رشته و جریان آموزشی آن شود چیست؟
یکی از مهمترین مباحثی که باید وارد برنامه رشته فلسفه تعلیم و تربیت و کلیت حوزه علوم تربیتی شود بررسی نظریات اندیشمندان مسلمان و آراء تربیتی آنهاست. همچنین درسی باید به نیازهای تربیتی اکنون ایران و تطبیق آن با نیازهایی که در سطح بینالمللی مطرح است اختصاص یابد. درست که این موضوع تا حدی در آموزش و پرورش تطبیقی مطرح میشود اما باید به شکلی مبناییتر این موضوع مورد توجه قرار بگیرد که چه تغییراتی در جایگاه و وضعیت تعلیم و تربیتی ایران لازم است که به وضعیت و جایگاه مطلوب آن برسد.
ما وقتی گمشده انسان و نیاز خودمان را بشناسیم به یک پایه اساسی برای تفکر و بررسی دست یافتهایم و میتوانیم از جهات و ابعاد مختلف توجه لازم را به آن موضوع داشته باشیم. تا وقتی که نیاز احساس نشود و تا وقتی که جایگاه آن در زندگی حقیقی مشخص نشود، انگیزههای لازم هم که موتور محرکی برای حرکت به سمت شناختن موضوعات مغفول است، روشن نمیشود.
به عنوان آخرین پرسش بفرمایید که تببین شما از روند تبدیل شدن واقعیت به یک ابژه برای تفکر چیست و چه روندهایی این واقعیات را به موضوعاتی برای اندیشدن جامعه علمی تبدیل میکند؟ در این زمینه مشکل ما در فلسفه تعلیم و تربیت چیست و چه پیشنهاداتی دارید؟
آن چیزی که در این زمینه ملموس است نیاز است. ما وقتی گمشده انسان و نیاز خودمان را بشناسیم به یک پایه اساسی برای تفکر و بررسی دست یافتهایم و میتوانیم از جهات و ابعاد مختلف توجه لازم را به آن موضوع داشته باشیم. تا وقتی که نیاز احساس نشود و تا وقتی که جایگاه آن در زندگی حقیقی مشخص نشود، انگیزههای لازم هم که موتور محرکی برای حرکت به سمت شناختن موضوعات مغفول است، روشن نمیشود. باید ابتدا ما جای خالی یک امر را در زندگی واقعی بفهمیم و نیاز به آن را احساس کنیم تا همین احساس نیاز ما را به حرکت برای تحقیق در مورد آن وادار کند.
در همین راستا آن چه در حوزه فلسفه تعلیم و تربیت لازم است این است که شیوههای نزدیک شدن نظر و عمل را مورد توجه و تحقیق قرار دهیم. مسئله این است که فلسفه تعلیم و تربیت حوزهای ماهیتاً نظری است، اما همه افراد به دنبال این هستند که وقتی با نظریات مواجه میشوند ببینند که آیا آن نظریه یا تفکر در عمل هم جوابگو هست یا نه و چه اشکالاتی میتواند داشته باشد. در عین حال بسیاری معتقدند که وظیفه متخصصین فلسفه تعلیم و تربیت ارائه نظر است و عملیاتی کردن نظریهها مربوط به گروه دیگری است. از این جهت فاصلهای که میان نظر و عمل ایجاد میشود تأثیراتی در ابعاد علمی رشته فلسفه تعلیم و تربیت نیز ایجاد میکند. بنابراین اگر تا حدی این حوزه به سمت مباحث بینرشتهای و بینرشتهای نگاه کردن سوق داده شود، میتواند در انجام رسالت واقعی این حوزه دانش کمککننده و مؤثر باشد.
گفتگو: سوگند علیزاده
No tags for this post.