از دایره راحتی خارج بشویم یا نه؟
اگر هم اولین بار است که در این یادداشت به آن برمیخورید خیلی کوتاه میگویم تعاریف متفاوتی برای آن وجود دارد، اما به طور کلی، تعریف از دایره راحتی وضعیتی است که در آن استرس فرد در پایینترین حد قرار دارد (البته لزوما همه با این تعریف موافق نیستند). عموما گفته میشود اگر میخواهیم بیشتر رشد کنیم و به دستاوردهای بزرگتری برسیم باید از این محدوده خارج بشویم که البته باید برای اضطراب و سختیهای این شجاعت هم آماده بشویم.
اما یک سوال! اگر ما در دایرهی راحتی، آرامش داریم و حالمان خوب است و استرس نداریم، چرا باید از آن خارج بشویم؟ چرا باید در یک راه ناشناخته قدم بگذاریم که نتیجهی نامعلومی دارد و احتمالا به شکست منجر میشود؟ افرادی که این استدلال را دارند معمولا معتقدند فقط در صورتی باید از دایره راحتی خارج بشویم که این وضعیت در خطر قرار داشته باشد و ما مجبور باشیم آن را بزرگتر کنیم.
اما برای من ماندن در دایرهی راحتی میتواند به معنی رکود باشد؛ تفاوت یک آب ساکن و راکد و رودخانهی جاری را در نظر بگیرد. اگر خودمان را به چالش نکشیم، در شرایط سخت قرار ندهیم، تجربههای جدید را امتحان نکنیم، چطور میتوانیم به فرد پختهتر و داناتر و باتجربهتری تبدیل بشویم و دایره راحتیمان را بزرگتر کنیم؟ اگر با ترسهایمان مواجه نشویم، کی میتوانیم بر آنها غلبه کنیم؟ برای بزرگتر شدن حدی از اضطراب و ریسک لازم است و این همان خروج از دایره راحتی است.
در کل خروج از وضعیت راحتی مطلقا یک اتفاق خوب یا بد نیست و میتواند نتایج مثبت و منفی داشته باشد. نوع نگرش به این کار بسته به نوع شخصیت افراد و اولویتهایشان در زندگی متفاوت است. و هیچ کدام از این نگرشها به دیگری برتری ندارند،
منبع:digikala
No tags for this post.