این روزها که خبر تعطیلی کارخانه نوآوری آزادی به گوش میرسد و مهلت یکماهه برای تخلیه آن از طرف مالک در نظر گرفته شده، بسیاری آن را خاموشی و مرگ اکوسیستم نوآوری ایران قلمداد میکنند.
گرچه این خبر، ناخوشایند و مایوسکننده است و تمام نشانهها به سمت مالک است، اما چیزی که دردناکتر و غیرمنصفانهتر است این است که سرنوشت مفهومی مانند نوآوری را با این ماجرا گره بزنیم. ما نیز جز اولین رسانههایی بودیم که به ماجرای مزایده ملک کارخانه نوآوری پرداختیم، اما اینکه تمام اکوسیستم را در کارخانه نوآوری آزادی خلاصه کنیم دور از انصاف است.
اکوسیستم نامتقارن و نامتوازن شکننده است
اکوسیستم نوآوری و استارتاپی ایران از همان ابتدا به شکلی متمرکز و نامتقارن رشد کرد. گرچه کارخانه نوآوری آزادی به عنوان الگوی موفقی در کشور شناخته شد اما این تمام ماجرای نوآوری و کارآفرینی کشور نیست. اتفاقا پرداختن به این تصویر گلدرشت به تنهایی توانست مهاجرت نیروی کار استارتاپی به پایتخت را سبب شود. حالا هم همانطور که توزیع منابع و زیرساختهای کارآفرینی و نوآوری در پایتخت بیش از هر کجای کشور مهیا بوده، حالا هم عدهای آه و فغان بلند کردهاند که چراغ امید خاموش شد و چه و چه.
عدم توجه به ظرفیتهای شهرستانها و استانهای دیگر کشور حالا باردیگر، با چهرهای متفاوت خود را نشان میدهد. در پاسخ به این گروه از رسانهها و فعالان اکوسیستم که برای کارخانه نوآوری آزادی نوحهسرایی میکنند با بگویم، خیر! امید همچنان روزنههایی دارد؛ روزنههایی که شاید شما آن را نمیبینید. ایران و نسل تازهاش بیش از پیش به نگاه متوازن و عدالتمحور نیاز دارد و به نظر میرسد این گریه و زاری برای تعطیلی یک ملک اجارهای، جز سوار شدن بر موج احساسات چیز دیگری نیست.
کارخانه نوآوری آزادی و کارنامه پرابهام
هرچند که این اتفاق در مجموع تلخ است، اما نمیتوان حق مالکیت یک ملک و حقوق قطعی مالک را زیر سوال برد. اگر کارخانه نوآوری آزادی امروز با این چالش مواجه شده است باید دلایل و عوامل آن را از جایی دیگر پیگیری کرد. کارخانه نوآوری آزادی شاید با ساختارش موجب ایجاد نگرش تازهای شد، اما اثربخشیاش به اندازهای نبود که حالا تمام اکوسیستم را در آن خلاصه ببینیم و تعطیلی آن را مرگ امید هزاران کارآفرین تلقی کنیم.
آن کسی که نام کارآفرین را برازنده خود میبیند باید صابون آن را هم به تن خود بمالد و از این دست مشکلات ننالد. نالیدن شاید درستترین واژهای است که میتوان این روزها در خبرها و بیانیهها دید و شنید.
طی این پنج سال که از قرارداد اجاره کارخانه آما میگذرد، چند گزارش شفاف منتشر شده است؟ گردانندگان کارخانه نوآوری آزادی چقدر بودجه حمایتی دریافت کردهاند؟ صورتهای مالیشان کجاست؟ امکاناتی که در اختیار داشتهاند تا چه حد با خروجی این کارخانه تناسب دارد؟ کارنامه مدیران عامل سرآوا که آمدند و رفتند کو؟ اینها سوالاتی است که باید پرسید و اگر امروز گردانندگان کارخانه نوآوری آزادی دست به دامن کل اکوسیستم شدهاند باید از خودشان بپرسند که واقعا برای این اکوسیستم چه کردهاند؟
روی سخن با تیمها و استارتاپهای مستقر نیست. آنها شاید اصلیترین قربانی این ماجرا باشند، اما آنان که روزی در برج عاج خود، نگاه بالا به پایین داشتند و خودشان عامل عدم تقارن و توازن توزیع منابع شدند، حالا بیایند و دستپروردهشان را از گِل دربیاورند.
کارخانه نوآوری آزادی «نماد جاودانه کارآفرینی» نیست
“نماد جاودانه کارآفرینی در ایران!” نه تنها مشتی آجر و سیمان نیست، بلکه فقط و فقط کسبوکارهایی خواهند بود که فارغ از بنیانگذاران و آدمهایش، پایدار بمانند و خدمترسانی کنند. اگر بلدیم بنایی متروکه را تبدیل به فضایی برای ساختن کنیم، پس حتما بلدیم فرصتهای نادیدهگرفته شده و سرکوبشده در جایجای کشور را هم ببینیم و بسازیم. تعطیلی کارخانه نوآوری آزادی، نه تنها تخریب آرزوهای یک نسل از جوانان ایران نیست بلکه شاید فرصتی برای ماهیهایی باشد که از این آکواریم به سمت دریا حرکت کنند و بتوانند بزرگ و بزرگتر شوند.
هر چه هست این تغییر بر خلاف نوحهسراییها، اتفاقا میتواند امری مبارک باشد. میتوان از این ماجرا درسهای مختلفی گرفت. آینه را تنظیم کرد و با نگاهی دقیقتر به پشت سر، مسیر آینده را کمخطاتر طی کرد. کسبوکارها و تیمهای استارتاپی هم بعد از این چالش، حتما یادگیریهای ارزشمندی را کسب خواهند کرد. حتی اگر همین امروز کارخانه نوآوری آزادی تعطیل شود، باز هم نوآوری و کارآفرینی ادامه دارد.
حیات و ممات این مفاهیم وابسته به در و دیوار یک ملک اجارهای نیست و به جای تاختن بر مالک که محقترین طرف در این پرونده است باید بپذیریم که خطا کردیم، خودخواه بودیم؛ فراتر از واقعیت گفتیم؛ آمار ساختیم؛ عددها را بزرگ کردیم و خودمان برشاخه نشستیم و بن بریدیم. فقط یادمان باشد ما در برابر عنوانهای پرطمطراق مسئولیم و اگر خودمان را باعثوبانی نوآوری و کارآفرینی میبینیم مسئولیتمان هم در برابر کل اکوسیستم و نه فقط خودمان بسیار بزرگ و خطیر خواهد بود.