امیر علی بینام: این روزها از سویی با مقوله بیکاری جوانان و دانش آموختگان مواجهیم و از سوی دیگر با بنگاههایی که نیازمند نیروی کار با مهارت و دانش آموخته.خبرها حاکی از این است که با وجود ورود میلیونها نیروی مهاجر خارجی که اغلب آنها از افغانستان هستند، چالش تامین نیروی کار نه تنها برطرف نشده بلکه همچنان ادامه دارد و شهرکهای صنعتی با کمبود نیرو مواجه هستند.
این در حالی است که روزانه صدها جوان فارغ التحصیل دانشگاهی نیز خواهان آزاد سازی مدارک خود از طریق کاریابیها و مراکز مشاوره شغلی هستند و برای خروج از کشور تلاش میکنند و به دنبال رویاهای خود در کشور اروپایی، آمریکایی بویژه کانادا و آمریکا و یا استرالیا و … هستند.
به راستی مشکل از کجاست؟ چگونه باید به این چالش و معضل مزمن کشور باید پاسخ گفت؟ چرا جوان ایرانی به دنبال خروج از کشور است؟ چرا کار و خدمت در کشور بیگانه برای نخبه و دانشگاهی ایرانی تبدیل به آرزو و ارزش شده است؟ چرا همه هوایی شده اند و به دنبال آرزوهای خود در آن سوی مرزها میگردند. چرا وطن و وطن پرستی کم رنگ شده و مهاجرت و کار و تلاش در کشورهای غربی تبدیل به مد روز شده است؟
فارغ از همه مسائل سیاسی و اجتماعی که در این مقال نمی گنجد، مشکل اصلی در کسب مهارت، دانش و نبود نگاه حرفه ای در رشتهها و تحصیلات دانشگاهی از سویی و عدم ارتباط آموزشها با بازارکار ایران باشد. نبود نگاه تعاملی بین صنایع و دانشگاهها از سویی و چالش عدم توسعه یافتگی آموزشهای غیررسمی متناسب با نیاز بازارکار از سوی دیگر شکاف بین دانش آموخته و بازارکار را بیشتر کرده است.
همچنین به نظر میرسد به دلیل چالشهای حقوق و دستمزد که همواره به بحث پر چالش بین کارجو و کارفرما تبدیل میشود باعث شده کارگر ایرانی نتواند دلبسته کار در یک واحد تولیدی و اقتصادی شود و جذابیتهای مشاغل خدماتی و به قول امروزی اسنپی را به دیگر مشاغل مانند کار در واحد تولیدی و صنعتی ترجیح دهد.
چگونه میتوان یک دانش آموخته دانشگاهی را متقاعد کرد تا روزانه 10 تا 15 ساعت کار کند و دریافتی زیر ده میلیون داشته باشد اما جوان بدون مهارت در شغل کاذبی با چند ساعت کار با وسیله نقلیه ماهیانه چند ده میلیون درآمد داشته باشد. حال به این چالش نبود نگاه دانش بنیانی و نیز محیط سالم کاری در بنگاههای اقتصادی و نیز ضعف فرهنگ کار و چالشهای کارگری و کارفرمایی و نیز تورم و مسائل اقتصادی را نیز اضافه کنید!.
عدم توجه به فرهنگ و فرهنگسازی برای ترویج کار و کارآفرینی، بی ثباتی اقتصاد، ترویج مدرک گرایی و تجمل گرایی از مهمترین دلایل تضعیف فرهنگ کار است که امروز بازارکار ایران با آن مواجه است.
دستمزدهای پایین و تلاش زیاد از ویژگیهای جامعه کارگری است. از طرفی مشاغلی کاذب و پولساز شکل گرفته که مردم دیگر انگیزهای برای کارگری و حقوق بگیری ندارند. بهطوری که بسیاری از واحدهای صنعتی با کمبود شدید نیرو مواجه هستند. کمبود فضای کار برای زنان بویژه زنان دانش آموخته در کارخانجات در ایران، از چالشهایی است که وجود دارد و خانواده کمتر اجازه میدهند تا دختران و زنان در محیطهای کارگری و صنعتی حضور پیدا کنند.
شاید در این مسیر دانش بنیان شدن صنایع، ارتقاء محیط و سلامت فضای کارگاهی و افزایش استاندارد در بحث تجهیزات، حقوق و دستمزد و مزایای مورد در نظر و …بتواند بخشی از مشکلات را مرتفع کند و شرایط را به گونه ای مهیا نماید تا نخبه ایرانی علاقمند و دلگرم شود تا در وطن بماند و دلش برای این آب و خاک بتپد.
No tags for this post.