دو سوم جمعیت جهان تا سال 2050 در شهرها زندگی خواهند کرد. زندگی شهری با ساختمان های تجاری و مسکونی با تراکم بالا، شرایط استرس زا تر، دسترسی کمتر به مناطق سبز و … مشخص می شود.
مطالعه اخیر منتشر شده در Nature Medicine اثرات محیط شهری را بر سلامت روان بزرگسالان بررسی می کند.
به گزارش سینا پرس فارس، در مطالعه حاضر، محققان اثرات محیط های شهری را بر سلامت روان بزرگسالان بین 41 تا 77 سال در Biobank انگلستان بررسی می کنند. این مطالعه شامل 156075 شرکتکننده بود که عمدتاً از مناطق شهری بودند. شرکت کنندگان بر اساس در دسترس بودن داده های تصویربرداری عصبی Neuro Imaging (NI) طبقه بندی شدند.
عکسبرداری عصبی Neuro Imaging کارکردی استفاده از تکنولوژی عکسبرداری عصبی برای سنجش وجههای از عملکرد مغز است که اغلب با نگاهی به درک رابطه میان فعالیت مناطق معینی از مغز و عملکردهای خاص روحی همراه است. اصولاً به عنوان ابزار تحقیقاتی در علوم عصبی شناختی، روانشناسی شناختی، روانشناسی عصبی و علوم عصبی جمعی استفاده میشود.
NI مغز در بیش از 42000 آزمودنی انجام شد که 14988 نفر از آنها NI کامل و بدون اختلال داشتند، در حالی که 141087 شرکتکننده باقیمانده، مجموعه داده NI دارای اختلال را تشکیل میدادند. در مجموع 128 متغیر محیط شهری در 53 دسته و 21 نشانه روانپزشکی مورد بررسی قرار گرفت. یک همبستگی متعارف پراکنده برای تعیین ارتباط بین مقولههای زندگی شهری و علائم روانپزشکی انجام شد.
تجزیه و تحلیل داده های تقسیم شده برای مجموعه داده های آموزشی و آزمایشی به ترتیب شامل 90٪ و 10٪ از داده ها از مجموعه داده های NI دارای اختلال اجرا شد. یک نمایه محیطی شهری به طور قابل توجهی با پنج نشانه عاطفی روانپزشکی در مجموعه داده آموزشی مرتبط بود که در مجموعه داده آزمایشی نیز تکرار شد.
گروه علائم عاطفی شامل فرکانس خستگی، عدم اشتیاق، خلق افسرده، احساس سیری و تنهایی بود. علاوه بر این، این علائم با آلودگی صوتی و هوا، تراکم و ترافیک زیرساختهای شهری، معیارهای دسترسی به شبکه خیابانها و شاخصهای اجتماعی-اقتصادی محرومیتهای متعدد همبستگی مثبت داشت.
گروه علائم عاطفی با نزدیکی فضای سبز و فاصله از امکانات شهری همبستگی منفی داشت. این تیم مجموعه علائم دیگری (گروه علائم اضطراب) را شناسایی کردند که شامل احساسات اضطرابی، احساس تنش، نگرانی طولانی مدت، رنج کشیدن از اعصاب، مراجعه به روانپزشک و احساس عصبی بود.
گروه علائم اضطراب به طور قابل توجهی با نمایه دوم محیطی شهری مرتبط بود که با تراکم زیرساختهای شهری مختلط و مکانهای تفریحی، نزدیکی به ساحل، میانگین زمین و تنوع شاخص پوشش گیاهی نرمال شده NDVI همبستگی مثبت داشت. در مقایسه، علائم اضطراب با نزدیکی آب، فاصله از انرژی و امکانات زباله و میانگین NDVI همبستگی منفی داشت.
مجموعه سوم از علائم، که در گروه علائم بی ثباتی عاطفی طبقه بندی شد، شامل نوسانات خلقی، فراوانی احساس بدبختی یا شدیداً تنش، نمره روان رنجورخویی، حساسیت و تحریک پذیری، ریسک پذیری، استرس، اندوه و احساسات آسیب دیده بود. این علائم با فاصله از انبارهای مواد غذایی و تراکم آب، زمین بلااستفاده، امکانات رفاهی و فضای باز همبستگی منفی داشت.
گروه بی ثباتی عاطفی با تغییرات زمین و تراکم امکانات آموزشی، مسکن و امکانات پزشکی یا اورژانس همبستگی مثبت داشت. این همبستگی ها با اعمال تجزیه و تحلیل داده های تقسیم شده برای مجموعه داده NI، که سه همبستگی مهم شناسایی شده در تحلیل های اولیه را بازتولید کرد، تکرار شد.
مطالعات ارتباط گسترده ژنومی متغیرهای متعارف سه مجموعه علامت در زیرمجموعه ای از شرکت کنندگان NI دارای اختلال با محیط شهری کامل، داده های روانپزشکی و ژنومی انجام شد. تجزیه و تحلیل غنی سازی مجموعه ژن برای شناسایی ژن های زمینه ای مرتبط با مجموعه علائم انجام شد.
بیش از 3400 ارتباط معنیدار با پلیمورفیسمهای تک نوکلئوتیدی SNPs در ژنهای گروه علائم عاطفی گزارش شد. قوی ترین ارتباط برای SNP ها در یک سوپرژن کاندید روی کروموزوم 17q21.3 و ژن گیرنده هورمون آزاد کننده کورتیکوتروپین 1CRHR1 بود.
گروه علائم اضطراب به طور قابل توجهی با 29 SNP در 9 ژن همراه بود که rs77641763 SNP سرب در یکی از اینترون های دامنه اگزونوکلئاز 3′-5′ حاوی 3 ژن EXD3 است.
گروه علائم بی ثباتی عاطفی به طور قابل توجهی با 10 SNP ، SNP سرب rs77786116 در ژن حمل و نقل درون فلاژلار 74 IFT74 همراه بود.
همبستگی های متعارف پراکنده چندگانه بر روی پروفایل های محیطی شهری، مجموعه علائم روانپزشکی، و حجم مغز در یک مجموعه داده NI مستقل انجام شد. ارتباط قابل توجهی بین 13 حجم مغز منطقه ای، گروه علائم عاطفی و اولین مشخصات محیطی مشهود بود. یازده حجم مغز منطقه ای با گروه علائم اضطراب و دومین پروفایل محیطی شهری مرتبط بود. به همین ترتیب، 12 حجم مغز با نمایه محیطی سوم شهری و گروه علائم بی ثباتی عاطفی مرتبط بود.
تجزیه و تحلیل میانجیگری تعدیلشده نیز برای ارزیابی اینکه آیا تفاوتهای ژنتیکی ارتباطات ناشی از حجم مغز را تعدیل میکند، انجام شد. برای این منظور، نمرات ژن CRHR1، EXD3 و IFT74 به ترتیب مسیر میانجی گری گروه های عاطفی، اضطراب و بی ثباتی عاطفی را تعدیل کردند.
بنابراین گزارش، پروفایلهای محیطی شهری خاص با گروههای علائم متمایز مرتبط است. اولین نمای شهری که با علائم عاطفی همراه بود، با آلودگی هوا، محرومیت، ترافیک، کمبود فضای سبز و فاصله کوتاه تا امکانات شهری مشخص می شد که نشان دهنده محله متراکم و فقیر درون شهری بود.
نمایه شهری دوم با علائم اضطراب همبستگی معکوس داشت و با فضاهای سبز، دریاچه ها، رودخانه ها، دریاها و فواصل طولانی تا تاسیسات انرژی و زباله مشخص می شد. سومین نمایه شهری مرتبط با علائم بی ثباتی عاطفی است که واریانس کمتری را نسبت به دو گروه علامت اول توضیح می دهد. این مشخصات با زیرساخت شهری و تراکم کاربری زمین همبستگی مثبت داشت.
به گزارش سینا پرس فارس، در مجموع، یافته های مطالعه حاکی از آن است که پروفایل های محیطی شهری متمایز ممکن است بر علائم خاص سلامت روان تأثیر بگذارد.
مترجم: فتانه حق پرست