درگذشت فردریش نیچه

«هنوز دوره من نرسیده است، فقط پس فردا از آنِ من خواهد بود.»

نیچه

فردریش نیچه ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در رُکن در ایالت ساگسونی پروس دیده به جهان گشود. وی فرزند و نوه اسقف‌های لوتری مذهب بود. پدرش هنگام تعمید فرزند خویش طبق آداب مذهب پرتستان، او را فردریش ویلهم نام نهاد. نیچه بعدها ویلهم را از نام خود حذف کرد.

او از چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن کرد و در ۱۲ سالگی شعر سرود. نیچه در همان محل تولد به تحصیل پرداخت و پس از پایان تحصیلاتش در مدرسه پفورتا در دانشگاه بُن به تحصیل در رشته الهیات پرداخت. در عید پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به مسیحیت) رها می‌کند. او در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فرا خوانده شد اما در ماه مارس ۱۸۶۸ به دلیل مجروحیت، تربیت نظامی‌اش پایان یافت و درنتیجه به‌عنوان پرستار در پشت جبهه گماشته شد.

در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت می‌کند.

از همان اوان جوانی آثار نبوغ استعداد فراوان در نیچه مشاهده می‌شد. به‌نحوی که در عنفوان جوانی به استادی دانشگاه رسید. از بیست و چهار سالگی (در سال ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۹ به مدت ده سال) به استادی کرسی واژه شناسی Philology کلاسیک در دانشگاه بازل و به‌عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب شد. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت کرد. او در این دوران آشنایی نزدیکی با «جاکوب برک هارت» نویسنده کتاب «تمدن رنسانس در ایتالیا» داشت. او مرید و طرفدار آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود و با واگنر آهنگساز آلمانی دوستی نزدیک داشت. وی بعدها گوشه انزوا گرفت و از همه دوستانش روی‌گردان شد. از یک‌سو استعداد درخشان نیچه در بحث از موضوع‌های گوناگون و تعمق و تحقیق در آن مواضع و به بحث و به نقد کشیدن آن مسائل و از سوی دیگر تبحر و استادی او در تحریر و نگاشتن مطالب مورد نظرِ خود، به نثر مسجع و آهنگین او را سَر آمدِ فیلسوفان ادیب کرد. فلسفه نیچه دارای سه دوران متمایز از هم است. آثار اولیه او یعنی تولد تراژدی و تأملات نابهنگام یا به عبارت دیگر اندیشه‌های غیر مرسوم و نامتداول او تحت تأثیر دیدگاه رمانتیک است که این طرز تفکر او متأثر از شوپنهاور و واگنر است.

دوران میانی تفکرات فلسفی او از کتاب انسانی، بسی انسانی (۱۸۷۸) آغاز تا نگاشتن کتاب حکمت شادمان (۱۸۸۲) ادامه پیدا می‌کند که منعکس کننده سنت گزیده‌گویی فرانسوی است.

دوران بلوغ نیچه پس از حکمت شادمان ظاهر می‌شود که با نگارش کتاب‌هایی آغاز و با نیچه علیه واگنر پایان می‌پذیرد. آثار نیچه، تأثیری عمیقی بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن داشته است. شاکله اصلی نوشته‌های نیچه از جدل فلسفی، شاعری، نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده و در کنار آن، به طور گسترده‌ای نیز به هنر، لغت‌شناسی، تاریخ، دین و دانش پرداخته شده است. نوشته‌های او در عین آنکه سرشار از جملات قصار و گوشه کنایه است، شامل مباحث بسیار دیگری همچون اخلاق، زیبایی‌شناسی، تراژدی، معرفت‌شناسی، خدا ناباوری و خودآگاهی نیز هست.

پایان کار

فردریش نیچه پس از سال‌ها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال و ناکامی عشقی‌اش، ده سال پایان عمرش را در جنون محض به سرد برد. او در سال ۱۸۷۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن مسند استادی شد. در ژانویه ۱۸۸۹ در تورن آخرین ضربه به وی وارد شد. دچار سکته ناقص شد. به هر زحمتی بود خود را به اتاق زیر شیروانی خود رساند و شروع به نوشتن نامه‌های جنون آمیز کرد: به کوزیما واگنر فقط چهار کلمه نوشت: «آریادنه، من تو را دوست می‌دارم»، به براندس پیام مفصلی تحت عنوان «مصلوب» فرستاد؛ به بورکهارت و اووربک چنان نامه‌های عجیب نوشت که اووربک به کمک او شتافت و دید که نیچه با آرنج‌های خویش پیانو را می‌کوبد و می‌شکند و در یک ذوق و مستی دیونوسوسی آواز می‌خواند و فریاد می‌کشد.

پس از این واقعه، نخست به تیمارستانش بردند. ولی مادرش به فریادش رسید و او را تحت مراقبت پرستاری تسلی بخش خودش گرفت. ولی مادر او در سال ۱۸۹۷ از دنیا رفت و خواهر نیچه مراقبت او را بر عهده گرفت و او را همراهِ خود به وایمار برد.

سرانجام نیچه در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار چشم از جهان فرو بست. به قول ویل دورانت نبوغ برای کمتر کسی این همه گران تمام شده است.

 

اعظم حسن تقی

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا