احیای نقش مسجد نیازمند شناخت پیچیدگی‌های زندگی انسانی است

چنین جایگاهی در برخی مقاطع تاریخی و به خصوص در عهد پیامبر اسلام (ص) ظهور و بروزی جدی داشته است. اما پرسشی که امروزه در مقابل همه کسانی که در اندیشه اصلاح وضع دینی و تحول در شرایط اجتماعی امروز بر پایه معنویت هستند، خودنمایی می‌کند این است که چرا با وجود تحقق آن جایگاه برای مسجد در برهه‌هایی از تاریخ، امروزه آن موقعیت تضعیف یافته و تلاش‌هایی نیز که در راستای احیای آن جایگاه صورت می‌گیرد بعضاً مثمر ثمر نیست.

خبرگزاری علم و فرهنگ در این رابطه به گفتگو با حجت الاسلام احمد مبلغی، عضو مجلس خبرگان رهبری و رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی نشسته است که ماحصل این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

به نظر شما چرا مساجد نقش پررنگ و جایگاه پرتأثیری را که ماهیتاً باید داشته باشند و سابقاً نیز در جامعه ما داشتند امروزه دارا نیستند؟ به نظر شما چه عواملی باعث شده که نقش آنها در نظام زیست و ارتباطات اجتماعی کمرنگ شود؟

در مقام آسیب‌شناسی می‌توان چند عامل را برای این موضوع برشمرد. یک عامل می‌تواند نشناختن منطق قرآن باشد که شواهد متعددی در آن نشان می‌دهد اسلام می‌خواهد اصالت، برتری و کانونی بودن مسجد را به عنوان یکی از ایده‌های اصلی خود طرح کرده و این نهاد را مبنای زندگی انسانی و دینی قرار بدهد.

عامل دیگری که در این امر مؤثر بوده این است که ما شرایط معاصر و پیچیده و پرتحول زندگی را نشناخته‌ایم و در نتیجه نتوانسته‌ایم منطق قرآن در مورد مسجد را با زندگی معاصر تطبیق بدهیم. بر این اساس آنچه مشکل‌ساز است نداشتن تعریف درست از زندگی متحول و شرایط پیچیده رو به رشد است و در نتیجه تطبیق منطق قرآن با این شرایط نیز مطرح و عملی نمی‌شود و ما همان قالب خاصی را که در گذشته وجود داشته، دنبال می‌کنیم. شاید به عبارتی بتوان گفت چون ما می‌خواهیم همان مدل و قالب متداول را پیاده کنیم به دنبال تطبیق نمی‌رویم.

البته ممکن است گفته شود آن شناخت و تطبیق شرایط امروز با جایگاه مسجد وجود دارد. در این صورت باید گفت پس مشکل در برنامه‌ریزی است که امروزه مسجد با همه اهمیت‌اش از پاره‌ای نهادهای اجتماعی موقعیت ضعیف‌تری پیدا کرده است.

در مجموع می‌توان گفت که ما نسبت به اصل نظریه مسجد در اسلام و منطق و جایگاه آن در تفکر و جامعه اسلامی دچار اهمال‌ها، قصور و تقصیرهایی شده‌ایم. ما اصولاً فاقد نظریه در باب مسجد هستیم و نگاه‌های کلانی که باید نسبت به آن ایجاد می‌شده ایجاد نشده است. آنچه تا کنون وجود داشته تک‌انگاره‌ها و تک ذهنیت‌هایی بوده که دلالت بر جایگاه مهم مسجد دارد و ما به همین دل خوش بوده‌ایم و همچنان همین وضعیت هم استمرار دارد. اما این کافی نیست، چون یک ادبیات علمی را شکل نداده است. اگر قرار باشد موضوعی واجد ادبیات علمی شود و لباس نظریه به تن کند، بایستی مورد پرداخت عمیق‌تر، فنی‌تر و تخصصی‌تری قرار بگیرد تا بساطت مفهومی آن جای خود را به یک نظریه دارای اجزا و مؤلفه‌های مشخص بدهد.      

ما شرایط معاصر و پیچیده و پرتحول زندگی را نشناخته‌ایم و در نتیجه نتوانسته‌ایم منطق قرآن در مورد مسجد را با زندگی معاصر تطبیق بدهیم.

به نظر شما چه مفاهیمی باید هسته یک نظریه‌پردازی در باب مسجد را تشکیل دهد؟

بر اساس منطق اسلام مسجد ارتباط تنگاتنگی با زندگی مردم دارد و به نظر می‌رسد که در نظریه‌پردازی در این باب پیوند اساسی و جدی با زندگی انسانی باید محوریت داشته باشد. اصولاً با توجه به این که منطق اسلام منطق توجه همزمان به دنیا و آخرت است و زندگی انسانی مطلوب ترسیم شده در اسلام واجد ابعاد هم مادی و دنیایی و هم ابعاد معنوی و اخروی است، طبیعتاً مسجد نیز می‌باید نهادی باشد که چنین زندگی‌ای را نشان بدهد و روح معنویتی پویا و قوی در آن جاری باشد. اما آنچه در نگاه و تعریف جاری و واقعیت عملی و عینی موجود می‌بینیم این است که مسجد صرفاً با بخشی از آداب و سلوکیات پیوند خورده و با زندگی فاصله پیدا کرده است.

آن زندگی که مسجد باید با آن پیوند داشته باشد زندگی واقعی، فطری، عینی، عملی، پویا و متحول در طول تاریخ است. بخشی از زندگی انسانی که در همه تحولات به شکل ثابتی باقی می‌ماند و می‌توان آن را به عنوان یکی از اصول ثابت آن برشمرد و به موضوع مسجد نیز، چنان که خود قرآن تأکید کرده، ارتباط پیدا می‌کند، زیبایی و زیبایی‌خواهی است. در یکی از مواردی که قرآن از مسجد سخن می‌گوید بیان می‌کند که «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ ای فرزندان آدم! زینت خود را در مسجد و عبادت با خود داشته باشید».

در همیشه تاریخ و با همه تحولات‌اش، نگاه مردم، گرایشات و آرزوها و امیدهای مردم و حرکت‌های آنها همه وجهی از زیبایی‌خواهی را در درون خود داشته و دارد. زیبایی یکی از محوری‌ترین و اساسی‌ترین بخش‌های زندگی عینی است و بر این اساس و با توجه به منطق اسلام و قرآن مسجد می‌بایست با زینت و زیبایی گره می‌خورد، اما با توجه به تأکید قرآن در مورد نسبت این مقوله با مسجد می‌بینیم که توجه چندانی به این موضوع نشده و زیبایی و زیبایی‌خواهی نقش چندانی در شکل‌دهی به تصور و جایگاه مسجد نداشته است.

آنچه مشکل‌ساز است نداشتن تعریف درست از زندگی متحول و شرایط پیچیده رو به رشد است و در نتیجه تطبیق منطق قرآن با این شرایط نیز مطرح و عملی نمی‌شود و ما همان قالب خاصی را که در گذشته وجود داشته، دنبال می‌کنیم.

مورد توجه قرار گرفتن مقوله زیبایی‌خواهی چگونه می‌تواند تأثیری در جایگاه مسجد داشته باشد؟

این را عرض کنم که مقصود من در این بحث صرف زیبایی ظاهری مساجد یا کسانی که در مساجد حاضر می‌شوند نیست. البته این هم بخشی از آن چیزی است که باید مورد توجه قرار بگیرد، اما نباید مواجهه سطحی با این معنا داشته باشیم. در یک نگاه عمیق‌تر و متأملانه‌تر می‌توان گفت که مقصود آیه مذکور خود زیبایی زندگی است و آن زیبایی‌ای است که در متن زندگی وجود دارد. مسجد بایستی مجالی برای بروز این زیبایی داشته باشد تا بتواند هم آن را غنا ببخشد و هم از این طریق با زندگی مردمان پیوند بیابد.

در حال حاضر نگاهی که به مسجد وجود دارد نهایتاً در ظاهر مسجد جایی برای زیبایی قائل است و پیوند چندانی با زندگی زیبایی‌خواهانه مردم نمی‌یابد. زیبایی یک واقعیت پرلایه در زندگی انسان است. بخشی از زیبایی زندگی در انگیزه‌های انسانی است. انسان‌ها طبیعتاً به سمت انگیزه‌های زیبا گرایش پیدا می‌کنند و مسجد اگر مظهر و منعکس کننده این زیبایی باشد مردم آن را بخشی از زندگی خود خواهند دید. حتی ممکن است یک نهاد دارای زیبایی ظاهری هم نباشد اما وقتی که افراد نگاه و احساس زیبا نسبت به زندگی را از آنجا دریافت می‌کنند و رونق و رواج زندگی و آرزوها و آمال و خواسته‌های خود را در آنجا تحقق یافته می‌بینند به سمت آن گرایش می‌یابند.

بله، قطعاً مساجد ما از زیبایی‌های خاصی به خصوص از جهت معماری برخوردار است، اما این یک بخش از زیبایی است، و آنچه باید توجه جدی‌تری را به خود اختصاص دهد زیبایی زندگی است که زیبایی معنادارتری است. اگر شما اصل در آمیختگی مسجد با زندگی و واجد جایگاه پرتأثیر بودن در زندگی را بپذیرید مقوله‌ای که می‌تواند مسجد را با زندگی مردم پیوند دهد، زیبایی زندگی است.

ما نسبت به اصل نظریه مسجد در اسلام و منطق و جایگاه آن در تفکر و جامعه اسلامی دچار اهمال‌ها، قصور و تقصیرهایی شده‌ایم. ما اصولاً فاقد نظریه در باب مسجد هستیم.

به نظر شما چه چیزی ما را در غفلت نسبت به این نگاه قرار داده است؟

عامل نخست به فقدان نگاه دقیق، چند مؤلفه‌ای و نظریه‌ای نسبت به نهادها در میان ما برمی‌گردد. همان طور که عرض کردم ما به ذهنیت‌های کلی بسنده کرده‌ایم و لازم است که انگاره‌های تک‌افتاده‌مان را با نگاهی دقیق‌تر و عمیق‌تر مورد توجه قرار دهیم.

نقص و کاستی دیگر هم به نداشتن تعریفی درست و مدلی دقیق از زندگی مطلوب بازمی‌گردد. با چنین نقصانی در واقع ما فاقد تصویری درست از بستر و محلی هستیم که قرار است مسجد در آن حضور داشته باشد.

باید گفت که بخشی از نگاه‌های ما نسبت به زندگی بر پایه احتیاطات شکل گرفته است و این در حالی است که زندگی احتیاط بردار نیست. اسلام احتیاط را در مواضع خاصی پذیرفته است، اما اگر احتیاط تبدیل به یک حرکت انبوه‌ساز شود، دیگر شما نمی‌توانید ایده‌ها را در جامعه به پیش ببرید؛ چرا که نسخه‌های پیچیده شده و مدل‌ها مورد استفاده قرار نخواهد گرفت.

به عبارت دیگر می‌توان گفت که مسئله این است که سلبیات ما در زندگی بیشتر از ایجابیات است و نسخه‌های‌مان بیشتر شامل آن چیزهایی است که نباید انجام شود تا آنچه که باید یا می‌تواند انجام بگیرد. این در حالی است که در منطق اسلام و قرآن ایجابیات خیلی بیش از سلبیات است. ما همان مقدار سلبیات را نیز برجسته و فعال‌تر کرده‌ایم و در این شرایط نمی‌توان نسخه‌ای پیچید.

آنچه تا کنون وجود داشته تک‌انگاره‌ها و تک ذهنیت‌هایی بوده که دلالت بر جایگاه مهم مسجد دارد و ما به همین دل خوش بوده‌ایم و همچنان همین وضعیت هم استمرار دارد. اما این کافی نیست، چون یک ادبیات علمی را شکل نداده است.

وقتی گفته می‌شود که در اسلام رهبانیت وجود ندارد این یعنی زندگی اقتضائاتی دارد و بایستی برای ارائه مدل دقیقی از این اقتضائات در کنار معنویت مورد نظر اسلام، تلاش صورت گیرد، تا در عین حالی که زندگی مادی تضعیف نمی‌شود بستر معنویت نیز فراهم شود. در واقع بیان من در این مورد ناظر به این بود که اگر سامان زندگی، به عنوان زمینه و بستر مسجد، مفقود بود، مسجد هم نمی‌تواند جایگاه خود را داشته باشد. بنابراین ما هم قصور فکری و اندیشگی نسبت به جایگاه مسجد داریم و هم ضعف و قصور فکری و اندیشگی نسبت به زندگی مطلوب و آرمانی و ارائه یک مدل برای این زندگی.

علاوه بر این نباید مسجد و جامعه را هم به دست آدم‌های کوتاه فکری سپرد که تصوراتی خاص و وجودی تک بعدی دارند. مسجد امری فراتر از تصورات این افراد است؛ چنان که در عهد پیامبر مسجد همه زندگی مردم بود و همه زندگی مردم مسجد بود و همه چیز در کنار هم رونق داشت. اقتصاد، فعالیت‌های اجتماعی، تربیت و همه اجزای یک زندگی پویای مطلوب نه تنها با مسجد فاصله نداشت، بلکه تزریق ایده‌ها نیز از مسجد صورت می گرفت.

آیا بر اساس بیان شما می‌توان گفت که همان نگاه احتیاطی موجب مختل شدن جریان ارگانیک و پویای زندگی شده و همین امر نیز موجب مجال نیافتن پیوند زندگی و مسجد از طریق مقوله زیبایی‌خواهی شده است؟

می‌توان گفت که انسان اصولاً موجودی ارگانیک و دارای اجزاء، علایق، استعدادها و توانمندی‌های مختلف است که هر چند ممکن است در نگاه نخست ارتباطی با هم نداشته باشند اما در واقع مجموعه آنهاست که انسان را می‌سازد و حذف هر کدام از آنها به معنای حذف انسان به عنوان یک موجود متعالی و در نهایت به معنای حذف زندگی متعالی است. علاوه بر ارگانیک بودن خود موجودیت انسان، نهادهای اجتماعی و مدنی نیز با در کنار هم قرار گرفتن موجودات انسانی به نحوی ارگانیک شکل می‌گیرند و ساخته می‌شوند. این نهادها هر چند ریشه در وضعیت‌های طبیعی و فطری انسان دارند، اما در گذر زمان و با توجه به ایجاد نیازهای جدیدتری در انسان و جامعه انسانی دچار تحولاتی می‌شوند.

ما اگر بپذیریم که زندگی اجتماعی زندگی ارگانیک است و بپذریریم که هر چه زمان پیش می‌رود نیازهای جدیدتری بروز می‌کند که باید در سیستم ارگانیک زندگی آنها را مدخلیت داد و حضور بخشید، آن گاه مسجد نیز نمی‌تواند جدای از این زندگی باشد. مسجد باید بخشی از این زندگی و حاضر در چنین زندگی باشد و با همه علایق انسان ارتباط برقرار کند. یکی از علایق و فطرت‌های اصیل، تحرک‌بخش، جهت‌دهنده، نوربخش، حیات‌بخش و نشاط‌بخش همان حس زیبایی‌خواهی است. این حس زیبایی‌خواهی باید در مسجد نیز بروز پیدا کند و خط و ربط زیبایی با مسجد هم برقرار شود و نه به گونه‌ای باشد که اگر مردم به مسجد رفتند گویی از زندگی فاصله گرفته‌اند. در حال حاضر ذهنیت بسیاری از جوانان گوئی این گونه است که نحوی تحکم و تحمیل نسبت به رفتن به مسجد را باید در خود ایجاد کنند چون احساس می‌کنند که از زندگی‌شان دور افتاده است.

اما از سوی دیگر نیز باید دقت کرد که با توجه به این که انسان دارای تقوا و فجور است اگر تمرینی صورت نگیرد و نظریه‌ای در کار نباشد توازن میان مبادی فطری و طبیعی و تعادل میان امور مادی و معنوی از دست می‌رود و حتی گاهی سر از ظلم و یا ظلم‌پذیری در می‌آورد. بنابراین همان زندگی ارگانیک نیز قطعاً باید بر اساس نظریه‌ها تنظیم شود.

 

گفتگو: سید مهدی موسوی

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا