وی که از چند سال پس از بازگشت از یکی از بهترین دانشگاه جهان و تدریس در دانشگاه شیراز به سمت معاون دانشجویی این دانشگاه رسید، پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی نمود و هم اکنون استاد دانشکده مهندسي مکانيک دانشگاه صنعتي شريف و قائم مقام بنیاد ملی نخبگان است.
سیناپرس در این گفتگو روند دوران تحصیل وی را از دبستان تا دانشگاه و سپس رسیدن به استادی دانشگاه صنعتی شریف را برای شما خوانندگان بازگو می کند.
گفتگوی سیناپرس با دکتر سعید سهراب پور را بخوانید:
آقای دکتر از دوران دبیرستان تان برایمان بگویید؟
فارغ التحصیل رشته ریاضی فیزیک سال 1340 دبیرستان البرز و بزرگ شده خیابان مولوی است. از آنجایی که پدرم نظامی بود و استان های مختلفی منتقل می شد به همین دلیل زمانی که وارد کلاس اول دبستان شدم، پدرم به ماکو منتقل شد بنابراین کلاس اول دبستان در ماکو بودم سپس پدرم به خوی انتقال یافت و دوم دبستان را در این شهر گذراندم و بعد به شهر ارومیه (رضاییه سابق) و کلاس سوم دبستان را هم در این شهر که هم اکنون مرکز استان آذربایجان غربی است سپری کردم. از چهارم ابتدایی به تهران حوالی میدان ژاله برگشتیم و در دبستان روزبه چهارم، پنجم و ششم ابتدایی را گذراندم.
اخیرا که برای کاری به حوالی میدان هفده شهریور (ژاله سابق) رفته بودم مدرسه روزبه هنوز بود و به هنرستان حمزه تبدیل شده بود.
پس از اتمام دوره ابتدایی وارد دبیرستان البرز شدم و شش سال آنجا درس خواندم و دکتر مجتهدی استاد دانشکده فنی دانشگاه تهران رئیس دبیرستان البرز بود و هر سال تقریبا شاگرد اول دبیرستان بودم و جایزه های بسیاری هم دریافت کردم که بسیاری از آنها هنوز دارم.به طور معمول پایان هر سال تحصیلی با حضور وزیر فرهنگ وقت و دکتر مجتهدی از شاگرد اول ها تقدیر می شد و به آنها کتاب جایزه داده می شد.
از آزمون کنکور و چگونگی ورود به دانشگاه برایمان بگویید؟
در سال 1340 مانند بعد از انقلاب اسلامی نبود که کنکور سراسری برگزار شود و انتخاب رشته انجام شود بلکه هر دانشکده کنکور جداگانه ای برگزار می کرد و هنوز برگه های کنکور آن دوران را دارم و هر فرد می توانست در چندین کنکور شرکت کند و در کنکورهای دانشکده های علوم، فنی،پزشکی، کشاورزی و معماری شرکت کردم؛ حتی در کنکور معماری نفر اول شدم. اما چون علاقه ای نداشتم ادامه ندادم.
در نهایت رشته فنی انتخاب کردم و با توجه به اینکه کنکور فنی دو مرحله ای بود، آنهایی که نمره هایشان از یک حدی بیشتر بود یک سال بعد وارد مرحله دوم کنکور می شدند.
در ابتدا بر اساس جو موجود وارد رشته راه و ساختمان شدم اما بعد با مشورت با افراد مختلف از جمله یکی از مهندس های فامیل مان که در شرکت نفت کار می کرد به رشته مهندسی الکترومکانیک تغییر رشته دادم که بعد از انقلاب اسلامی این رشته حذف شد اما اخیرا باز هم دانشجو پذیرش می کند.
این رشته دارای سه گرایش برق، مکانیک و تاسیسات بود که دانشجویان تا سال سوم با هم بودند و در سال چهارم لیسانس، باید در یکی از این رشته ها ادامه تحصیل می دادند که مکانیک را انتخاب کردم که در مجموع چهار سال رتبه اول ورودی مان شدم و بر اساس قانون آن زمان فارغ التحصیلان تمامی رشته ها برای تامین اعضای هیات علمی دانشگاه های کشور به خارج اعزام می شدند. تنها باید خودمان می توانستیم پذیرش بگیریم که به چندین دانشگاه از جمله MIT، برکلی و ایلینوی درخواست پذیرش دادم که در نهایت پذیرش دانشگاه برکلی در کالیفرنیا زودتر از سایر دانشگاه ها آمد. در ابتدا شناختی از این دانشگاه نداشتم اما بعد متوجه شدیم که تاپ ترین دانشگاه دنیاست.
در همان سال چهارم کارشناسی ازدواج کردم و با اینکه در پایان تحصیلات در دانشکده فنی دانشگاه تهران مدرک فوق لیسانس دادند اما در دانشگاه برکلی ابتدا فوق لیسانس گرفتم و سپس وارد دوره دکتری شدم.
آقای دکتر درباره پدر و مادرتان هم بگویید؟
پدرم افسر بود و مادرم هم دیپلمه و در دانشسرای مقدماتی تحصیل کرده بود. در مجموع یک خواهر و سه برادریم که خواهر و یک بردارم پزشکند و من و برادر دیگرم مهندس هستیم.
به طور کلی خانواده هامون چنین رویه ای را در پیش گرفتند به طوری که پس از تحصیل در دانشگاه های خارجی بلافاصله به ایران برگشتیم بر خلاف برخی از دوستانمان که می گفتند کار کنیم تا کمی تجربه کسب کنیم اما برای من غیر قابل تحمل بود.
چرا؟
به خاطر اخلاق خودم.به لحاظ اینکه احساس می کردم یک فرد خارجی در کشوری مورد تحقیر و توهین است و تحمل این رفتار را نداشتم.
البته در محل کار به شما با اینکه خارجی هستید نه تنها احترام می گذارنند بلکه تعظیم می کنند اما در خیابان بین مردم معمولی شما یک خارجی هستید البته این اتفاق در حالت عادی مشکلی ایجاد نمی کند اما چنانچه درگیری پیش بیاید برخی با آن کنار می آیند و تحقیر را تحمل می کنند چون که قصد ماندن در آن کشور را داشته و شغلشان برای شان مهم است.
از دوران تحصیل در برکلی بگویید؟
زمان ورود من به آمریکا، این کشور درگیر جنگ ویتنام بود و دانشگاه برکلی خیلی سیاسی هم بود و بسیاری از دانشجویان در آن زمان مخالف سیاست های آمریکا بودند و مخالف جنگ.
در نتیجه هر روز تظاهرات بود و به صورتی بود که پلیس وارد دانشگاه می شد و برای جلوگیری از تظاهرات دانشجویان گاز اشک آور می زد به طوری که وقتی ما به سمت خوابگاه متاهلی که در شهری نزدیک دانشگاه بود می رفتیم بوی گاز اشک آور تا آنجا هم می آمد.
به طور کلی شهر برکلی درگیر مسائل سیاسی بود و تظاهرات زیادی علیه سیاست های دولت به خصوص در جنگ با ویتنام برگزار می شد به طوری که حتی یک نفر در دانشگاه کشته شد و یادم هست که در سایر دانشگاه های آمریکا چهار نفرکشته شدند و مجله تایم در آن زمان عکس 700 نفر کشته های جنگ را منتشر کرد و تمامی این مباحث باعث شد که آمریکا از جنگ ویتنام بیروم بکشد.
آشنایی تان با دکتر چمران به کدام دوران بر می گردد؟
به محض اینکه رسیدیم برکلی توسط دانشجویان ایرانی با دکتر چمران آشنا شدیم.وی به فاصله 9 سال بزرگتر از ما بود و مسیر وی هم همانند من تا آمریکا بود به طوری دوران دبیرستان را در البرز گذرانده بود، سپس وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران رشته الکترومکانیک شده بود با این تفاوت که در سال آخر لیسانس گرایش برق خوانده بود و با توجه به اینکه رتبه اول دوره بود بورسیه دولت ایران شده بود اما دوره فوق لیسانس را در دانشگاه تگزاس گرفته بود و دکترا را در برکلی گذارانده بود و در شرکت معروفی به نام بل کار هم می کرد؛ وی دارای یک همسر آمریکایی و یک دختر و سه پسر داشت. وی بنیان گذار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا وکانادا بود و به دلیل اینکه برای همه کشورها بود زبان رسمی انگلیسی بود تا تعامل بیشتری بین اعضا برقرار شود حتی نماز جمعه هم برگزار می کردند.
بعدها گروه فارسی زبان انجمن راه اندازی شد و تمامی اعضا ایرانی بودند که در این گروه به طور مستقیم با دکتر چمران در ارتباط بودیم. هر دو هفته یکبار هم جلسه گروه برگزار می شد و معمولا هم به دلیل اینکه من و دکتر چمران متاهل بودیم جلسات در خانه های ما برگزار می شد.
حتی شهید دکتر قندی و دکتر زالی وزیر اسبق کشاورزی هم تحصیل کرده آمریکا بودند در جلسات گروه فارسی زیان انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا شرکت می کردند.
پس از فارغ التحصیلی قبل از اینکه به ایران بازگردیم دکتر چمران به لبنان رفت و مدیر یک مدرسه حرفه ای در جنوب لبنان شد.این در حالی بود که اکثر دانشگاه های خوب آمریکا خواهان جذب شهید چمران به عنوان هیات علمی بودند.
چطور شد که سر از دانشگاه شیراز در آوردید؟
به پیشنهاد دکتر چمران به دانشگاه شیراز آمدم. یک روز بچه های انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی آمریکاو کانادا پیک نیک رفته بودیم که دکتر چمران با فردی غریبه بین ما آمدند و ایشان را دکتر بهادری نژاد استاد دانشگاه شیراز معرفی کردند که برای فرصت مطالعاتی به آمریکا آمده بود. ایشان خیلی از دانشگاه شیراز تعریف می کرد که چمران به من پیشنهاد کرد که دانشگاه شیراز برای برای تدریس انتخاب کنم.در حالی که قاعدتا باید به دانشگاه مبدا برمی گشتم.
البته دانشگاه شیراز در آن زمان دانشگاه بین المللی بود و تدریس هم به زبان انگلیسی انجام می شد، تعداد زیادی دانشجوی بورسیه در خارج از کشور داشت و دانشجوی خارجی زیادی از کشورهای مختلف جهان در آن تحصیل می کردند.
تدریس در دانشگاه شیراز چطور بود؟
از سال 1350 استادیار پایه یک دانشگاه شیراز شدم و تدریس من به دانشجویان سال پنجم با درس کنترل آغاز شد و به دلیل اختلاف سنی کم با دانشجویان سال آخری دانشگاه، تیم والیبال و فوتبال تشکیل داده بودم و با دانشجوها بازی می کردیم.به طور کلی رابطه خوبی بین دانشجویان و اساتید برقرار بود و مانند امروز نبود که استادها وقت و حوصله نداشته باشند.
تا سال 1368 در شیراز بودم که در این بین انقلاب اسلامی که ما در آمریکا خوابش را می دیدیم و فکر می کردیم محال است که رخ دهد به وقوع پیوست.در جلساتی که در آمریکا داشتیم با دانشجویان ایرانی بحث می کردیم که در اوج قدرت شاه وقوع انقلاب اسلامی ممکن نیست حتی از جلسات ما گزارش هایی هم به ساواک داده بودند که بعدها گزارش های آن منتشر شد.
چه سالی وارد دانشگاه صنعتی شریف شدید؟
از سال 68 وارد دانشگاه صنعتی شریف شدم که دلیل اصلی آمدنمان به تهران و انتقال به دانشگاه صنعتی شریف این بود که پدر و مادرم پیر شده بودند و کمتر می توانستند به شیراز بیایند، همچنین مادر همسرم هم بیمار شده بود.در آن زمان دکتر علی اکبر صالحی – رئیس سازمان انرژی اتمی – رئیس دانشگاه بود.
از رشته مکانیک بگویید و اینکه ایران در این رشته دارای چه ظرفیت هایی است؟
رشته مکانیک دارای طیف وسیعی است و بسیاری از رشته ها مانند هوافضا، مهندسی شیمی و صنایع از دل مکانیک مستقل شده اند. همچنین صنایعی مانند خودروسازی، نیروگاه ها، کشتی سازی و هواپیمایی به رشته مکانیک وابسته هستند.به همین دلیل رشته مکانیک به لحاظ شغلی تنوع زیادی دارد.
در ابتدای انقلاب اسلامی رشته مکانیک در کشور حرفی برای گفتن داشت؟
قبل از انقلاب اسلامی تنها خودروی پیکان در ایران مونتاژ می شد که نهایت پیشرفت صنعتی ما بود.متاسفانه کشور هم در این صنعت مهم درجا زد و چنانچه مانند سایر کشورها یک بخش تحقیق و توسعه (R&D) در کنار خوردسازی ایجاد می شد و مرتب نوآوری در آن رخ می داد مانند کشور کره جنوبی با خودروی هیوندای،قطعا پیشرفت حاصل می شد اما در ایران فقط مونتاژ پیکان تکرار شد.البته هنوز هم صنعتی خودروسازی کشور واحد تحقیق و توسعه که به طور مرتب نوآوری ها را وارد خط تولید کند ندارد.
خب آقای دکتر چرا دانشگاه ها وارد عمل نشدند؟
در آن زمان ارتباط دانشگاه و صنعت وجود نداشت و فقط در فصل تابستان دانشجویان به مدت دو ماه به کارآموزی می رفتند.تحقیقات مهندسی هم تقریبا نبود و تنها در رشته ادبیات فارسی که دوره دکتری در دانشگاه ها داشت اساتید آنها کتاب می نوشتند اما در بخش مهندسی تحقیقاتی انجام نمی شد و دانشگاه شیراز که تنها دانشگاهی بود که دوره کارشناسی ارشد داشت دارای یک مجله انگلیسی با نمایه ISI بود که اولین مجله ای ISI ایران هم محسوب می شد.
البته به تدریج که دوره های کارشناسی ارشد در دانشگاه ها راه اندازی شد با توجه به اینکه دراین دوره ها باید پایان نامه توسط دانشجوها انجام شود تحقیقات در دانشگاه ها آغاز شد و با آغاز دوره دکتری تحقیقات به طور کامل در کشور به راه افتاد و مجلات بسیاری هم فعال شدند تا نتایج تحقیقات علاوه بر چاپ در مجلات خارجی در مجلات داخلی هم منتشر شوند.
هم اکنون تحقیقات رشته مکانیک همتراز تحقیقات جهانی است؟
در حال حاضر محققان ایرانی که در مرزهای دانش رشته مکانیک فعالیت می کنند نتایج تحقیقاتشان در بهترین مجلات دنیا به چاپ می رسد.البته تحقیقات تنها به مرزهای دانش ختم نمی شود چراکه باید هم در مرزهای دانش حرکت کرد تا از علم دنیا عقب نمانیم و هم باید تحقیقات کاربردی در کشور صورت بگیرد تا مشکلات کشور رفع شود.
به عنوان مثال 15 سال پیش تونل کندوان در حین ساخت چندباری ریزش کرد به طوری که مسئولان تصمیم گرفتند از مهندسان خارجی کمک بگیرند اما دانشگاه صنعتی شریف مسئولیت آن را پذیرفت و ساخته شد.
همچنین یکی از ظرفیت های کشور فعالیت های نظامی است که دانشگاهیان پشت آن بودند.از زمانیکه دانشگاه ها به صنعت نظامی کشور کمک کردند پیشرفت های زیادی نصیب این بخش شده است.
همانطور که اشاره کردید تحقیقات مهندسان کشور در بهترین مجلات دنیا به چاپ می رسد اما متاسفانه در صحنه عمل کمتر از این تحقیقات در صنعت کشور استفاده می شود، خلاء موجود در چیست؟
صنعت باید از دانشگاه ها بخواهد تا محققان و مهندسان دانشگاهی بتوانند به آنها کمک کنند. صنعت نظامی از فردای انقلاب اسلامی تحریم شد و مدتی هم در دوران جنگ نیاز خود را از کشورهایی تامین کرد اما در نهایت به سراغ دانشگاه ها آمدند که در ابتدا اطمینان چندانی هم نداشتند اما پس از چندباری سفارش و تامین نیازهایشان مشتری دانشگاه ها شدند.
اما متاسفانه در صنعت خودروسازی عزمی وجود نداشت و تقاضایی هم از دانشگاه ها صورت نگرفت و دانشگاه هم به زور نمی توانست وارد این صنعت شود.در حالی که صنعت خودروسازی نیاز خود را به راحتی با خرید خارجی رفع می کرد تا اینکه منتظر نتیجه دهی سفارش به دانشگاه ها باشد.
به هرحال دانشگاه های ما در صنایعی که از آنها خواسته شد وارد تحقیقات کاربردی شده اند و پاسخ اطمینان این صنایع را هم داده است اما زمانیکه صنعت خودروسازی نیازی به کمک دانشگاه ها ندارد نمی توان از دانشگاه ها توقع داشت.
No tags for this post.