با این وجود هستند افرادی نظیر ابن شهرآشوب و مسعودی و ابن خلکان که تولد ایشان را در سال 153 و برخی نیز در سال 151قمری دانستهاند اما قول نخستین که در آثار بسیاری نظیر شیخ مفید و کلینی و طبرسی و ابن صباغ مالکی آمده، معتبرتر است و طرفداران بیشتری دارد. در مروجالذهب آمده که مامون به سال 200قمری و سه سال قبل از شهادت امام رضا(ع) در جمع بیش از 33هزار تن از عباسیان درباره انتخاب حضرت به ولیعهدی گفته بود:« …. من در میان فرزندان عباس و فرزندان علی رضیالله عنهم بسی جستوجو کردم ولی هیچیک از آنان را با فضیلتتر، پارساتر، متدینتر، شایستهتر و سزاوارتر به این امر از علیبنموسیالرضا ندیدم.» این اعتراف در شرایطی بود که در متون مختلف تاریخی؛ نظیر عیون اخبار الرضا و بحارالانوار نقل شده که امام رضا(ع) شیفته جاه و مقام نبود و روزگاری درباره ولایتعهدیاش به مامون فرموده بود:«…. این امر هرگز نعمتی به من نیفزوده است. من در مدینه که بودم دستخطم در شرق و غرب اجرا میشد. در آن موقع، استر خود را سوار میشدم و آرام کوچههای مدینه را میپیمودم و این از همه چیز برایم مطلوبتر مینمود…..»
هجرت از مدینه به مرو
هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰هجری یا ۲۰۱ هجری بود. در تاریخ یعقوبی آمده مأمون، امام رضا(ع) را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی ضحاک خویشاوند فضل به سهل بود. آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید. مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو. گویا مأمون مسیری را برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا شهرهای این مسیر جزو مراکز شیعهنشین نباشند و باعث نشود شیعیان گرد امام اجتماع نکنند. او به طور خاص دستور داد که حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند. شیخ مفید میگوید: مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. وی آنها را در خانهای جای داد و امام رضا را در خانهای دیگر و او را اکرام کرد و بزرگ داشت. گویا حدیث مشهور سلسلة الذهب نیز در همین مسیر تشریف فرمایی حضرت از مدینه تا مرو و در شهر نیشابور بر زبان امام رضا(ع) جاری شد که حدیث بسیار مشهوری است.
حدیث سلسلة الذهب
نقل است وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، مُحدِّثان جمع شدند، و عرض کردند:ای پسر پیغمبر(ص)از شهر ما تشریف میبرید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت فرمود:«شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد(ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی(ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین(ع) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از جبرائیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.»
در کتاب زندگی سیاسی هشتمین امام، تالیف جعفر مرتضی حسینی آمده:« در آن روز این حدیث را حدود 20هزار نفر به محض شنیدن از زبان امام(ع) نوشتند و این رقم با توجه به کم بودن تعداد باسوادان در آن ایام، بسیار اعجابانگیز مینماید.»
شهادت
امام رضا (ع) در روز اخر ماه صفر سال 203 ه ق در سرزمين توس به شهادت رسيد. عمر ان حضرت در هنگام شهادت 54 سال و 3 ماه و 19 روز بود. کمتر کسی در این که حضرت به واسطه مسموم شدن به شهادت رسیده دچار تردید است اما برخی نظیر ابن جوزی معتقدند امام رضا(ع) توسط مأمون مسموم نشده است.شاهد مدعایشان هم سوگواری شدید مأمون بعد از شهادت حضرت است و این که مأمون دخترش ام حبیب(ام حبیبه نیز ذکر شده است) را به عقد امام رضا(ع) در آورده بود و حضرت داماد مأمون محسوب میشده است.
یعقوبی میگوید:« یعقوبی در ادامه مینویسد: «مأمون قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده میرفت و میگفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او میآوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت.»
با این همه منابع شیعی در اینکه امام رضا(ع) به دستور مأمون مسموم و شهید شده است اتفاق نظر دارند و البته منابع متعددی نیز توسط اهل سنت پدید آمده که بر این امر صحه میگذارد.
مهرداد نصرتی
*مصراعی از سنایی غزنوی
No tags for this post.