اخیراً جاسیندا آردرن، نخست وزیر نیوزیلند اعلام کرد:قصد استعفا دارد و گفت می دانم که این شغل چقدر سخت است و من دیگر آنقدر توان ندارم که بتوانم مثبت عمل کنم که به تعبیر محققان فرسودگی شغلی عامل اصلی این تصمیم بود.
به گزارش سیناپرس، دانشمندان علوم اجتماعی و روزنامه نگاران در سراسر جهان عمدتاً سخنان آردرن در سخنرانی او را به عنوان اشاره ای به فرسودگی شغلی تفسیر کردند.
کریستینا ماسلاخ (Christina Maslach) محقق و روانشناسی که ده ها سال است با کارگرانی که با پریشانی ناشی از محل کار دست و پنجه نرم می کنند، مصاحبه می کند، می گوید: مطالعات متعدد و گزارش های رسانه ای نشان می دهد که فرسودگی شغلی، به ویژه در میان کارکنان در مشاغل خاص مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزش و خدمات به شدت افزایش یافته است. ماسلاخ می گوید، همه گیری کرونا نشان داد که مشاغل مورد نیاز برای یک جامعه سالم و کارآمد، به شدت فرسایشی است.
اما اختلاف نظر در مورد چگونگی تعریف و اندازه گیری فرسودگی شغلی فراگیر است و برخی از محققین حتی این سوال را مطرح می کنند که آیا این سندرم صرفاً افسردگی با نام دیگری است یا خیر. چنین بحثهایی تخمین شیوع فرسودگی شغلی یا شناسایی بهترین روش کمک به کسانی که رنج می برند را دشوار کرده است.
برخی از محققان استدلال می کنند که فرسودگی شغلی یک پدیده کاملاً مدرن است که ناشی از کار بیش از حد و شلوغی است. اما برخی دیگر معتقدند: فرسودگی شغلی صرفاً آخرین تکرار از یک سلسله طولانی از اختلالات فرسودگی است که با مفهوم یونان باستان از acedia شروع می شود. جان کاسیان راهب قرن پنجم می نویسد که این وضعیت با بی حالی بدنی و خمیازه مشخص می شود.
مفهوم امروزی فرسودگی شغلی در دهه ۱۹۷۰ سرچشمه گرفت. هربرت فرودنبرگر (Herbert Freudenberger) روانشناس مشاور که با معتادان به مواد مخدر کار می کند، از این اصطلاح برای توصیف از دست دادن تدریجی انگیزه، تحلیل عاطفی و کاهش تعهد کارکنان نسبت به شغل استفاده کرد.
ماسلاخ و تیم تحقیقاتی او، فرسودگی شغلی را متشکل از سه مولفه تعریف کردند: خستگی، بدبینی و ناکارآمدی. روانشناسان معتقدند که مفهوم فرسودگی شغلی به عنوان ترکیبی از خستگی، بدبینی و ناکارآمدی خودسرانه است. به گفته پژوهشگران علوم روانشناسی بالینی، خستگی از ویژگی های اصلی این سندرم است.
تحقیقات در دو دهه گذشته همچنین بر این ایده همگرا شده است که به نظر می رسد فرسودگی شغلی شامل تغییراتی در شناخت مانند مشکلات حافظه و تمرکز است.
چارلی رنو (Charlie Renaud) روانشناس بهداشت حرفه ای در دانشگاه رن فرانسه می گوید: این مشکلات شناختی می توانند به شکل فراموشکار شدن افراد به وجود بیایند. چنین کشمکشهایی می تواند به زندگی شخصی افراد کشیده شود و باعث شود که فعالیتهای اوقات فراغت مانند کتاب خواندن و تماشای فیلم نیز پرزحمت شوند.
به گفته رنو، در نگاه اول، دو مفهوم فرسودگی شغلی و افسردگی متناقض به نظر می رسند. افسردگی معمولاً ناشی از درون فرد و فرسودگی شغلی ناشی از نیروهای اجتماعی و عمدتاً محل کار است. تحقیقات نشان می دهد که این مفاهیم متقابل نیستند. استرس مزمن در محیط می تواند باعث افسردگی شود و خلق و خوی خاص می تواند فرد را مستعد فرسودگی شغلی کند.
به گزارش سیناپرس، ماسلاخ در پایان می گوید: فرسودگی شغلی هرگز و هیچگاه به عنوان یک تشخیص بالینی در نظر گرفته نشد. محققان می گویند اگر فرسودگی شغلی نوعی افسردگی است، می توان آن را به همین شکل درمان کرد چراکه برخلاف فرسودگی شغلی، درمان های افسردگی با دارودرمانی قابل پیگیری هستند. او می گوید: امید است که مداخلات، درمانها و شکل های حمایتی که برای افراد افسرده وجود دارد، بتواند برای افسردگی شغلی نیز به کار رود.
مترجم: مهدی فلاحی پناه
منبع: sciencenews
No tags for this post.