در میان امواج خبری متنوع چند سال اخیر تنها یکبار پدیدهای به نام «دهه هشتادیها» تبدیل به محور تحلیلها، گزارشها و گفتگوهای رسانهای شدند و به همان زودی که جایی در فضای خبری برای خود دستوپا کردند، فراموش شدند و باز پروندهشان در شلوغی سوژههای ریز و درشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی گم شد!
«دهه هشتادیها» اما هنوز هستند و درست ایستاده در مرز تعیینکننده «نوجوانی» خود را برای عبور از اقامتگاه «کودکی» و ورود به میدان «جوانی» مهیا میکنند.
متولدین دهه ۸۰ حالا و در میانه دهه ۹۰ نمایندگان گروه سنیای هستند که سالهاست سهمی از تصمیمات و سیاستهای کلان متولیان عرصه فرهنگ نداشتهاند و وقتی میخواهند صدای خود را به گوش دیگران برسانند، صدایشان در مختصات یک «پدیده» تحلیل میشوند و بهعنوان «بحران» در دستور کار رسیدگی مدیران و اصحاب رسانه قرار میگیرند.
اما آیا روزهای خاموشی این گروه سنی، آبستن هیچ بحرانی برای آینده نیست؟ حواسمان بوده و هست که آنها نه برای رقم زدن اتفاقات بزرگ، که برای گذران روزمرگیهای خود چه نیازها و انتظاراتی داشته و دارند؟
نوجوان کیست و چه میخواهد؟
در اسناد حقوقی و قوانین بینالمللی معمولاً انسانها تا مرز ۱۸ سالگی «طفل» و «کودک» محسوب و پس از آن به واسطه عبور از سن قانونی «بالغ» و «بزرگسال» خوانده میشوند.
برخلاف معیارهای حقوقی اما از منظر علوم اجتماعی و تربیتی که حد فاصلی به نام «نوجوانی» میان دوران «کودکی» و «جوانی» تعریف میشود که اتفاقاً در حکم بنیان و اساس ساختمانی است که در بلندمدت «شخصیت» و «هویت» فرد را شکل میدهد.
این تعیین حدود مختص علوم اجتماعی و دانشگاهی هم نیست و در سنت تربیت اسلامی هم شاهدیم در روایات مرتبط با تربیت کودکان به طور عمده از سه دوره سنی ۷ ساله صحبت به میان آمده است که اولی دوران پادشاهی، دومی دوران اطاعت و سومی دوران وزارت نام گرفته است.
صحبت درباره تعیین حدود «نوجوانی» فرصتی فراختر از این گزارش مختصر میطلبد اما آنچه برای تقریب ذهن و طرح موضوع میتوان به آن استناد کرد این است که منظور از دوران نوجوانی دورانی است که انسان از آب و گل درآمده و آماده حضور در اجتماع میشود.
از این نظر هرچند در برخی منابع سن ورود به نوجوانی ۱۲ تا ۱۴ سال ثبت شده است میتوان با کمی اغماض ورود به میدان تحصیل در ۷ سالگی تا مقطع ورود به دانشگاه و پایان تحصیل مدرسهای در حوالی ۱۸ سالگی را «دهه نوجوانی» قلمداد کرد. این درست همان دههای است که خمیر افراد ورز دیده و شخصیتشان آرامآرام شکل میگیرد.
سهم نوجوان از سبد فرهنگ خانوار
درباره سوژه این گزارش تراژیکترین واقعیت این است که همه چیز آنقدر عیان است که به نظر حاجتی به «بیان» نیست! مگر کسی هست که درباره اهمیت دوران نوجوانی از در کتمان برآید و حتی نسبت به آن تردیدی از خود نشان دهد؟ در میان خانوادهها، مدیران، سیاستگذاران، تصمیمسازان و فعالان صنایع فرهنگی آیا هستند کسانی که برای درک این اهمیت نیازی به استدلال داشته باشند؟
پس اجازه دهید چشم بر این تراژدی ببندیم و سراغ کارنامه خود در این میدان برویم و به این سوال پاسخ دهیم که در قبال علم به این اهمیت، طی سه دهه گذاشته چه کردهایم و برای دهههای آینده چه برنامهای داریم؟
هرچند در سالهایی که اقتصاد و معیشت سهم اصلی را در فهرست دغدغههای روزمره خانوادههای ایرانی از آن خود کرده، صحبت از «سبد فرهنگی خانوار» از اساس صورتی توأمان طنز و تراژیک پیدا کرده اما هنوز هم میتوان با کمی اغماض سراغ این سبد رفت و از منظر «تولید» به جای «مصرف» به تحلیل آن نشست.
نکته مهم درباره سهم نوجوانان از «سبد فرهنگی خانوار» هم فارغ از میزان و کیفیت مصرف خانوادهها، فقر شدید تولیدات است که در ادامه تلاش میشود بخشی از این فقدان جدی را مرور کنیم.
کتاب و مطبوعات؛ کاغذهای بیخط
اخبار مرتبط با استقبال از تازهترین نسخه از سری کتابهای «هریپاتر» را دنبال کردهاید؟ رأس ساعت ۱۲ نیمه شب، نزدیک به ۵ هزار کتابفروشی در نقاط مختلف جهان میزبان علاقمندانی بودند که برای تهیه تازهترین روایت جیکی رولینگ از عوالم جادوگرانه مجموعه «هریپاتر» به صف شده بودند. هرچند در روایت تازه حالا دیگر هری کوچک وارد دوران بزرگسالی شده و حتی جوانی را هم پشت سر گذاشته اما به جرأت میتوان او را یکی موفقترین قهرمانان نوجوان دنیای ادبیات و سینما در سالهای اخیر دانست.
هریپاتر؛ قهرمان نوجوانی که طرفداران پروپاقرصی دارد
قهرمانی که خالقش را تبدیل به یکی از ثروتمندترین نویسندگان جهان کرد و علاقمندان بسیاری در سراسر دنیا علاقمند سرنوشت و آیندهاش شدند. یادآوری این توفیق در سطح بازار جهانی کتاب، بهترین مقدمه برای اشاره به جای خالی چنین قهرمان در بازار داخلی است.
آمار و ارقام مرتبط با عرصه نشر نه فقط در سالهای اخیر که در تمام سه دهه گذشته حکایت از آن دارد که هرچند گروه سنی «کودک و نوجوان» همواره سهمی حداقلی از تولیدات بازار نشر داشته اما در همین گروه سنی هم همواره تولیدات مختص نوجوانان، زیر سایه انبوه کتب کودکانه قرار داشته و دچار فراموشی بوده است.
در این میان معدود آثاری همچون «قصههای مجید» و یا «قصههای خوب برای بچههای خوب» را هم داشتهایم که البته تک ستاره باقی ماندند و به خصوص در سالهای اخیر کمتر شاهد بازتولید آثار حتی مشابه این قبیل تولیدات در بازار نشر بودهایم.
فقر مکتوبات نوجوانانه محدود به بازار کتاب نیست و برخلاف دهههای گذشته که نشریات مختص نوجوانان همچون «سروش نوجوان» و «کیهان بچهها» طیفی از مخاطبان خاص را همراه خود داشتند، حالا مدتها است که حتی همین نشریات هم به رغم استمرار حیات، اثرگذاری گذشته را ندارند و به معنای واقعی نوجوانان این روزها نشریهای مختص خود روی دکه سراغ ندارند.
روزنامهدیواری؛ تفریح جمعی نوجوانانهای که تبدیل به خاطره شده است
این فقدان وقتی بیشتر نمود پیدا میکند که در قیاس با سالهای نه چندان دور به یاد بیاوریم که این روزها در مدارس و گعدههای نوجوانانه هم کمتر میتوان سراغی از تفریحات جمعی همچون طراحی و تولید روزنامههای دیواری گرفت و این تجربه جمعی برای «نوشتن» هم آرامآرام دارد رنگ و بوی خاطره به خود میگیرد.
در این میان برگزاری سالانه رویدادی در مختصات جشنواره ملی مطبوعات کودک و نوجوان به همت کانون پرورش فکری هم گویی کارکردی نداشته و منجر به خروجی قابل ارجاع نبوده است.
تئاتر، سینما و تلویزیون؛ قابهای خالی
بازهم میتوان از نمونههای خارجی شاهد مثال آورد؛ از همان «هریپاتر» گرفته تا فیلمها و انیمیشنها تأثیرگذار و جریانساز سالهای اخیر کمپانیهای جهانی مانند «کتاب جنگل»، «شازده کوچولو»، «درون بیرون»، «در جستجوی دری»، «آرمانشهر حیوانات» و خیلی آثار دیگر کهبه رغم دایره گسترده مخاطبان از کودک تا بزرگسال، مشخصا دغدغه ذهنی «نوجوانان» را هدف گرفته و مخاطب اصلی خود را از این گروه برگزیده است.
حالا قیاس کنید این حجم از تولیدات را با این پرسش مکرر درباره جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان ایران که مگر آنقدر تولید در این حوزه داریم که نیازی به جشنواره سالیانه داشته باشد!؟ به خصوص حالا که این جشنواره با تفکیک به دو بخش «کودک» و «نوجوانان» صورتی دوسالانه پیدا کرده تا مگر کمیت تولیدات مرتبط به حد و اندازهای برسد که جدول اکران یک جشنواره را پر کند!
سینمای ایران سالها است که مخاطبان نوجوان را فراموش کرده و جز فیلمسازانی همچون پوران درخشنده و غلامرضا رمضانی که هر از گاهی سراغ از عوالم نوجوانی گرفتهاند، کمتر کسی در این حوزه ورود داشته است.
حکایت تئاتر و هنرهای نمایشی هم همان حکایت مکرر حجم بالای تولیدات کودک و سهم ناچیز نوجوانان از جریانی کلی و البته کم رمق به نام «تئاتر کودک و نوجوان» است. شرایط در حوزه نمایش به گونهای است که به سختی میتوان به تعداد انگشتان یک دست کارگردان تئاتر نوجوان نام برد که به صورت اختصاصی طی سه دهه گذشته در این زمینه فعالیت کرده باشند.
در تلویزیون اما شرایط کمی متفاوت از سینما و تئاتر است. از نظر کمی لااقل با جریان ثابتی از تولید برنامههای ترکیبی و سریالهای نمایشی با هدفگذاری مخاطبان نوجوان مواجهیم اما از دل این کمیت کمتر شاهد تکرار تجربههای باکیفیتی همچون سریال «قصههای مجید» و یا برنامههایی همچون «نیمرخ» و «اکسیژن» بوده ایم.
تلویزیون حالا بخشی از کنداکتور ۲۴ ساعته یک شبکه را به «نوجوانان» اختصاص داده و شاید این ظرفیت در بلندمدت به یک خروجی قابل ارزیابی و حتی تحسین منتهی شود. بالاخره این جدیترین ابزار برای ارائه محصول فرهنگی به همه طیفهای سنی جامعه است.
فقر سینما، تئاتر و تلویزیون در حوزه تولید محصول برای گروه سنی نوجوان آنقدر جدی است که دیگر بهتر است سراغ پارامترهای کیفی شدن این چرخه مانند محصولات جانبی که ابزاری فراگیر برای بسیاری از محصولات مشابه در کشورهای دیگر هستند، نرویم!
«قهرمان سازی» در صنعت فرهنگ غرب آنقدر جدی است که تک کاراکترهای اصلی و یا فرعی معرفی شده در یک محصول نمایشی به سرعت سهمی از بازارهای دیر همچون لوازمالتحریر و اسباببازی را هم به اشغال خود در میآورند. فرقی هم نمیکند این کاراکتر برآمده از یک کتاب و فیلم باشد و یا انمیشن و بازی؛ مهم نگاه صنعی به فرهنگ است. از این نگاه حوزههای مختلف تولید محصول فرهنگ هریک حکم چرخ دندهای را دارد که فقط برای خود و به دور خود نمیچرخد؛ میچرخد تا ماشینی عظیم را به حرکت درآورد.
این همان نگاهی است که با تجربه تولید و عرضه محصولات جانبی انیمیشن تلویزیونی «شکرستان» و یا فیلمهای سینمایی «شهر موشها» و «شاهزاده روم» در بازار داخلی هم تا حدودی به آن نزدیک شدیم ولی «افتاد مشکلها..»!
بازیهای رایانهای؛ فراغت یا بطالت
اگر سراغ دیگر ویترینهای عرضه محصولات فرهنگی هم برویم شرایط حاکم تفاوت معناداری با عرصههای عمومیتر مانند کتاب، سینما و تلویزیون ندارد. «نوجوانان» همچنان سهمی حداقلی از برنامهریزیها، سیاستگذاریها و مهمتر از همه تولیدات دارند.
بازیهای رایانهای به عنوان عضو به نسبت نوپای خانواده صنایع فرهنگی ایران با مشکلی جدیتر از حوزههای دیگر مواجه است و آن نبود تصویر شفاف برای ارزیابی و تحلیل است! به گواه مشاهده میدانی مشخص است که یکی از اصلیترین محصولات فرهنگی که این روزها اوقات فراغت نوجوانان را مانند بسیاری گروههای سنی دیگر به اشغال خود در آورده بازیهای رایانهای و شبکههای اجتماعی است. ابزارهایی که به رغم سیاستهای تحدیدی و نظارتی همچنان حضوری بلامنازع در بازار محصولات فرهنگی ایران دارند و به سختی میتوان از دامنه اثرگذاری آنها چشمپوشی کرد.
کودکان و نوجوانان از مخاطبان اصلی بازیهای رایانهای هستند
حمل موبایل و تبلت در مدارس ممنوع است و احتمالا قرار بر این بوده که خانوادهها هم حساسیت بالایی در استفاده کودکان و نوجوانانشان از این ابزارهای ارتباطی داشته باشند با این همه اما شواهد نشان ازآن دارد که همین ابزارهای کوچک، اصلیترین نقش را در جهتدهی به اوقات فراغت این گروه سنی دارند.
درباره شبکههای اجتماعی که آمار رسمی از میزان دسترسی نوجوانان در قیاس با دیگر گروههای سنی در دست نیست اما بنابر آخرین آمار اعلام شده سوی از مدیرعامل بنیاد ملی بازیهای رایانهای در کشور ۲۳ میلیون نفر گیمر داریم که به طور متوسط حدود یک ساعت در روز بازی میکنند و میانگین سنی بازیکنندگان، ۲۱ سال است. براساس همین آمار ۱۲ درصد این افراد کودک، ۳۳ درصد نوجوانان، ۲۹ درصد جوانان، ۲۵ درصد میانسال و یک درصد، کهنسال هستند.
هرچند سهم نوجوانان از بازار بازیهای رایانهای از منظر آمار تقریبا مشخص است اما در نبود سیستم عرضه شفاف در بازار، به سختی میتوان درباره محصولات مصرفی این گروه اعلام نظر کرد.
ویژهبرنامهها؛ یادش بخیر!
در کنار محصولات فرهنگی اما برنامهریزی برای پرکردن اوقات فراغت نوجوانان هم در سه دهه گذشته دستخوش تغییراتی بوده است که بازخوانی و مرور آن نشان دهنده از دست دادن ظرفیتهایی تأثیرگذار است.
اردوهای فرهنگی، تمرین سرود و نمایش در قالب ویژهبرنامههای مدارس و مساجد اگرچه این روزها مابهازاهایی در خلال برنامهریزی کانونهای فرهنگی مساجد و حتی در مختصاتی وسیعتر در قالب خانههای فرهنگ و فرهنگسراهای سراسر کشور دارند اما از نظر کیفیت و درگیری کمتر شاهد شکلگیری گروههای فعال نوجوانان در ذیل این برنامههای هستیم.
گروههای سرود؛ خاطرهای مشترک از نوجوانان دیروز!
آنچه از تمرین و اجرای گروههای سرود و یا نمایشهای آماتوری در ذهن نوجوانان دهههای گذشته به یادگار مانده، برای نوجوانان امروز ما به ازایی ندارد و فراموشی این ظرفیتها را هم میتوان بخشی از فقر محصولات فرهنگی ویژه این گروه سنی قلمداد کرد.
امیدی به دبستانیها هست؟
«امید من به شما دبستانیها است»؛ کتابهای درسی سالهای دور هرچند محتوایی فرار داشتند اما این جمله کوتاه در ورودیهشان همراه با تصویر بنیانگذار انقلاب اسلامی، در خاطره و حافظه یک نسل ماندگار شده است. جملهای که فقط یک شعار احساسی صرف نبود و در عمق سادگی آن میشد رگههایی از دکترین ماندگار «امام(ره)» را رصد کرد.
دکترینی که سالهاست گویی مورد غفلت تصمیمگیران و تصمیمسازان قرار گرفته و گروهی که قرار بود امیدآفرین و امیدوار باشند حالا بینصیب از بازار محصولات فرهنگی چشم به خط تولید دیگران دارند تا مگر نیازهای روزمره خود را پاسخ دهند.
«فرهنگ» البته به طور عام چنان مغفول مانده است که دیگر سهمی از گزارش سالانه رئیس جمهور بر روی آنتن زنده تلویزیون، حتی در حد و اندازه شعار و وعده هم ندارد اما این دلیل نمیشود که از غفلت مضاعف در حوزه تولید محصولات فرهنگی مختص «نوجوانان» چشمپوشی کنیم و منتظر تغییر رویکردهای احتمالی در آینده بمانیم.
در این گزارش بیش از هر چیز به دنبال «طرح موضوع» بودیم چه اینکه پاسخ بسیاری از ابهامات طرح شده در این گزارش مختصر هم روشن تر و عیانتر از آن است که نیازی به تکرار مکررشان باشد اما بد نیست یکبار دیگر قانونگذاران؛ مدیران و فعالان حوزههای مختلف فرهنگی این سوال را پیش روی خود قرار دهند که واقعا نوجوانان چه سهمی از بازار محصولات فرهنگی ایران دارند؟
منبع:مهر
No tags for this post.