میراث و فرهنگ در برزخ سنت و مدرنیته
طی روزهای اخیر بحث تخریب بافت تاریخی اطراف حرم شاه چراغ در شیراز و فضای غیر شفاف همیشگی شکل گرفته در این رابطه، ذهن و قلب دوستداران میراث فرهنگی و تاریخی کشور را درگیر خود کرده است. در این خصوص دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد باستان شناس دانشگاه تهران در یادداشتی ویژه به بررسی این موضوع پرداخته است که در اختیار خبرگزاری سیناپرس قرارداده است.
مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی در کشاکش و کشمکش میان دو نحوه نگاه
به دلیل قرابت موضوع نوشتار پیشارو با مباحث پیشین این قلم که هماره بر محور معضل بغرنج و پیچیده میراث فرهنگی و تجاوز به حریم محوطه های باستانی و تخریب و از میان برداشتن و بردن آثار محوطه ها و بناها و بافت های تاریخی و غارت «آثار و اشیاء باستانی کشور» بوده است؛ مناسب دانسته شد جهت یادآوری و حضور ذهن طرح یادداشت پیش رو با مقدمه ای درانداخته شودکه بیش و کم در یادداشت ها و مباحث پیشن این قلم آمده است.
ما در روزگاری به سر می بریم که برای آغازین بار شانه به شانه تغییر چهره فرهنگ و زندگی، نحوه زیست، نگاه، اندیشه و شناخت ما نوع فهم و تعاریف ما از انسان بودن و هستی و چیستی انسانی خویش از موقعیت و جایگاه انسان در جهان دستخوش تغییر و دگرگونی های آشکار و غیرقابل انکار شده است.
آن فرهنگ ها و جامعه ها و جهان های بومی محصور در سنّت های اعتقادی و نظام های ارزشی دیروز تاریخ اینک جایشان را به فرهنگ ها و جامعه ها و نظام های سیاسی و ارزشی و اقتصادی باز و بی حصار و بی مهار داده و بروی هم دامن گشوده اند. اینک همه ما شانه به شانه هم زیر سقف ارزش های دنیای مدرن زندگی می کنیم و از خوان ضیافت دستاوردها و باده های نو به نو اندیشه و دانش و دانایی و فناوری هایش کام می گیریم. در بازار داد و ستدهای عالم مدرن آنکه دست و دامنش از کالاها و فراورده های مرغوب پرتر، خریدارانش بیشتر و بازارش پر رونق و رمق تر. آنکه دست و دامنش در عرضه تهی تر بازارش کسادتر و بی رمق تر. طالبان و امارت اسلامی افعانستان را ببینید!!
مواجهه ما ایرانیان از آغاز با تحولات دنیای مدرن بسیار پرفراز و فرود بود و پر تناقض و گاه پر هزینه و خسارتبار و غافلگیرکننده. البته و صد البته دستاوردهایش هم کم نبوده است. پس از انقلاب بهمن ۵۷ مواجهه ما با اندیشه تاریخی و عقلانیت و ارزش های مدرنیته و دنیای مدرن در ابعادی گسترده تر و با چهره ای پرتنش و تناقض آمیزترها پدیدار شد.
شکاف ها و شقاق ها بیش از پیش ژرف تر و گسل ها و مغاک ها بیش از پیش صعب العبورتر و چالش ها و تنش ها بیش از پیش ستبرتر. ما ایرانیان در مواجهه تاریخی با رخدادها و تحولات عالم مدرن تنها و استثناء نبوده ایم. همه فرهنگ ها، همه جامعه ها و جمعیت های سیاره ما در معرض توفان تحولات عظیم و سرنوشت ساز و بی سابقه تاریخی و فکری و فرهنگی و علمی و فنی و مدنی قرار گرفته اند که طی پنج سده اخیر در قاره و منطقه غربی تاریخ علی الخصوص جوامع اروپای غربی رخ داده است.
البته امپراطوری های استعماری مدرن هر سرزمین جدیدی را که کشف و فتح و تسخیر می کردند؛ متناسب با مقاصد و مطامعی که در سر داشتند با فرهنگ های بومی و سنت های اعتقادی و ارزشی و سیاسی جامعه ها و جمعیت های مغلوب برخورد و رفتار می کردند. متقابلاً نحوه مواجهه فرهنگ ها و جامعه ها و نظام های سیاسی و سنّت های اعتقادی و ارزشی جمعیت های مغلوب با قدرت های مهاجم جدید نیز متفاوت بود.
باید توجه داشت که تهاجم ها و تسخیرها و تهدیدها به یک نحو و مشابه اتفاق نیفتاده و اغلب خونبار بوده و همراه با نسل کشی های گسترده و بی سابقه در نوع و نحوه عمل انجام می شد. این چنین طومار فرهنگ ها و تمدن های کهنی مانند بومیان سرخ پوست پس از نسل کشی های پی به پی مهاجران مهاجم غربی بسته شد.
همسایه شمالی ما روس ها، دور زمانی پیش از ما تحولاتی که در جوامع مسیحی غربی شان اتفاق می افتاد زیر نظر داشته و با دقت و مراقبت دنبال می کردند. پس از فروپاشی امپراطوری مسیحت شرقی بیزانس و فتح کنستانتینوپولیس (قسطنطنیه) مرکز قدرت و پایگاه اقتدار مدنی و معنوی مسحیت ارتدوکس شرقی بدست سلطان محمد فاتح و مسلمانان در سال ۱۴۵۳ میلادی روس ها آماده می شدند خلاء را در منطقه شرقی قاره غربی پر کنند و چنین نیز کردند و از دهه های پایانی سده هجده چونان کانون قدرت جدید بر صحنه آمدند.
جمعیت غالب روس ها چند سده پیش به مسیحیت گرائیده بود. البته اکثریت به مسیحیت ارتدوکس. آن ها با مسحیت غربی احساس خویشاوندی می کردند. با دقت تحولات اروپای سده های رنسانس یا نوزائی اروپائیان غربی را دنبال می کردند. در آموختن از مدرسه تحولات عظیم فکری و فرهنگی و علمی و فنی و مدنی که در جوامع اروپای غربی اتفاق می افتاد بسیار گشاده دست بودند و در اراده و عزمی استوار برای آموختن از دیگری داشتند.
مواجهه ژاپنی های جزیره نشین، علی رغم تاریخ و فرهنگ جزیره ای شان که دو سده سپس تر از روس ها با تحولاتی که در قاره و منطقه های غربی تاریخ اتفاق می افتاد و علی رغم آنکه مسیحی نبودند؛ متفاوت بود. آنها وقتی برای نخستین بار در میانه سده نوزده خود را در محاصره قدرت های غربی و کشتی های تجاری و نظام امریکائی ها دیدند؛ متوجه شدند با مهاجمانی مواجهه هستند و می باید دست و پنجه بفشارند که بسیار متفاوت از مهاجمانی هستند که در گذشته با آنها دست و پنجه فشرده بودند.
نیک دریافتند، برای نخستین بار در وضعیت و موقعیتی قرار گرفته اند بسیار متفاوت از موقعیت های دشوار و صعب العبور و بزنگاه های تاریخی که در گذشته از سر گذرانده بودند.
آنها می بایست دست به تصمیم گیری های تاریخی جدی و حیاتی و سرنوشت ساز در مواجهه با شرایط جدید تاریخی بزنند. و چنین نیز کردند. هوشمندانه و خردمندانه تصمیم گرفتند؛ موضع خود را با رخدادها با واقعیت ها و اوضاع جدید تاریخی مشخص کنند. طرفداران سنت و ارزش های ژاپنی و اصلاح گرایان و نوخواهان با اتفاق نظر و اجماع آراء پذیرفتند که می باید زانوی طلبگی بر زمین فروبکوبند و از قدرت های مهاجم قاره غربی که با دست و دامنی پر از اندیشه و عقل و علم و انواع فناوری های مدرن و ارزش های مدنی شان سیاره زمین را درنوردیده بودند؛ درس بیاموزند و طرح جامعه باز ژاپنی را دراندازند و وارد دادوستدهای چندگون و گفتمان واقعی با جامعه و جهان جدید بشوند. و چنین نیز کردند.
شکست سنگین و سهمگین ژاپنی ها در جنگ جهانی دوم نه تنها ستون فقرات جامعه مدرن و باز ژاپنی را درهم نشکست که فرصت نیکوئی شد برای ژاپنیها. از شکست درس عبرت آموختند و جامعه ژاپن را از نو ساختند. با اراده و عزمی ملی و وفاق و همبستگی اجتماعی استوار و نَفَسی تازه گام در میدان داد و ستدهای گرم و گفتمان های زنده و واقعی با جهان شدند. آن ها در صیانت از مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی میهن شان درس های بسیار هم از اندیشه تاریخی دوره جدید هم از علوم و فنون و ابزارهائی را که دوره جدید در صیانت از مواریث فرهنگی و مرمت و حفاظت و پاسداری و معرفی مآثر تاریخی ژاپن در اختیار آنها قرار می داد بسیار آموختند.
شاگردان دیروز غرب اینک شانه به شانه استادان می سایند؛ در پاره ای زمینه ها از رقیبان غربی هم پیشی گرفته اند. «تقدیر» تاریخ معاصر چینی ها در مواجهه با قدرت های مهاجم مدرن قاره غربی متفاوت از تقدیر تاریخ معاصر و نحوه مواجهه ژاپنی ها رقم خورد. دو جنگ تجارت تریاکی را که بریتانیایی ها علیه چینی ها طی سال های ۱۸۴۰، ۱۸۴۲، ۱۸۴۵، ۱۸۶۰ براه انداختند و در جنگ دوم نیروی نظامی فرانسه هم با آنها همسو و همراه بود؛ پیامدش برای چینی ها بسیار حقارت بار، غم انگیز، پرهزینه و پرتلفات بود.
بلحاظ روان شناسی اجتماعی تخفیف و تحقیر سنگین و سهمگینی را پس از شکست می بایست تحمل کنند. تحقیری که روانشان را می آزرد. یک سده این چنین بر چینیان گذشت و این چنین، چینیان تجربه مواجهه تاریخی شان را با قدرت های مدرن استعماری قاره غربی از سر گذراندند.
یک سده پر از کشمکش و تنش و چالش، انباشته از تلفات انسانی و تلنبار شده از احساس حقارت. تجربه تاریخی که پر از فرود بود و فرازی در آن دیده نمی شد! سرانجام و در فرجام از نیمه دوم سده بیست میلادی با برآمدن و بر صحنه آمدن نیروهای چپ و کمونیست به رهبری مائو و همپائی و همراهی همسرش و ارتشی از رفیقان چپ؛ چینیان این بار متشکل و منسجم و با همبستگی اجتماعی و انسجام و اقتدار سیاسی و اراده و عزم جمعی در ذیل ایدئولوژی کمونیستی موفق شدند قدرت را درست بگیرند و چونان فاتحان و بازیگران اصلی، جامعه نوین چین را بنیاد نهند و بسازند.
علی رغم آن که در پس پشت ایدئولوژی فاتحان کمونیست چین فیلسوفان چونان مارکس و انگلس بودند و از رفیقانشان در اتحاد جماهیر شوراها نیز الهام می پذیرفتند لیکن آنها موفق شدند جامعه نوین چین را با رنگ و لعاب و تا حدی متناسب با ذائقه چینی بسازند؛ البته جامعه ای باز با اقتصادی باز و فوق العاده مولد و خلاق و چند جهانی.
آن سنت و میراث تک جهانی چینی که نمادش دیوار چین بود اینک اثری باستانی است و چینیان طومارش را برای همیشه بسته اند. دهه هاست که اقتصاد باز و داد و ستد و تجارت و بازرگانی کثیرالاضلاع چینی ها همه قاره ها را درنوردیده است.
دستاوردهای علمی و فنی چینیان بس عظیم بوده و برای رقیبان جهانی شان غافلگیر کننده و دردسر ساز بوده است. شهروندان چینی دیگر در حصار تک جهان گذشته خویش زندگی نمی کنند. کوتاه سخن آن که هرچند پس از یک سده تأخیر در قیاس با همسایه تاریخی ژاپنی شان در فرجام کشمکش میان تاریخ، فرهنگ و نحوه زندگی و اقتصاد و معیشت، چینیان جامعه سنّتی را وداع گفتند و وارد دادوستدهای کثیرالاضلاع و گفتمان های گسترده با دنیای مدرن با اندیشه تاریخی، عقلانیت و علوم و فناوری ها و ارزش های مدرنیته شدند؛ و سرانجام موفق شدند جامعه ای را پی بیافکنند و بنیاد نهند و بسازند که اینک شانه به شانه قدرت های قاره غربی می ساید و رقیبان را بستوه آورده است.
هندیان نیز پس از رهایی از استعمار بریتانیایی ها و از سر گذراندن بزنگاه ها و گلوگاه های صعب العبور تاریخی که پرهزینه و سهمگین هم بوده است اینک شتابان آماده می شوند، بازیگرانی تأثیرگذار بر صحنه باشند.
در این میان اما تقدیر تاریخ ما ایرانیان و جامعه و جهان ایرانی ما بسیار متفاوت از تقدیر تاریخ همسایه شمالی و هند و چین و ژاپن که ذکرشان رفت در مواجهه با تحولات تاریخی دنیای مدرن رقم زده شد. جامعه و جهان ایرانی ما پس از دوسده «مواجهه» با دنیای مدرن و اندیشه تاریخی و عقل و علم و فناوری و ارزش های مدرنیته همچنان کشمکش های پرفراز و فرودش را از سر می گذراند.
کشمکش ها و تعارض هایی که هر بار متفاوت از پیش شعله هایش از زیر خاکستر زبانه می کشد. خیزش مشروطه خواهی نخستین مواجهه جدّی ما با تحولاتی بود که در منطقه و قاره غربی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشری ما اتفاق افتاده بود. مواجهه ای که در جامعه ما سر از رویاروئی و صف آرائی مشروطه خواهان و مشروعه باوران تک جهانی در انتهای سلسله قاجاری برکشید. آن نهضت و خیزش و مواجهه و تلاش بسمت معاصرت با تحولات دنیای مدرن هرچند سرش بسنگ مشروعه باوران خورد لیکن میراث شعله هایش زیر خاکستر پنهان ماند و هیچگاه مطلق خاموش نشد.
در روزگار استبداد شاهانه پهلوی ها، مواجهه با تحولات عظیم تاریخی، فکری، فرهنگی، علمی،فنی و مدنی و معنوی که در قاره و منطقه غربی تاریخ رخداده بود از سر و صدر دیده شد و ذیل و پا و پایه تحولات از چشم تجددطلبان مغفول و محجوب ماند. سرانجام و در فرجام آن خطای بزرگ تاریخی سر و صدرش به سنگ و صخره سنت خورد و متلاشی و واژگون شد و شعله های انقلاب بهمن ۵۷ از درون خاکستر آن مواجهه و کشمکش های پی به پی برکشید.
محور سخن این قلم از مقدماتی که چیده شد معضل تعرض و تجاوز و تخریب و تاراج مواریث فرهنگی و بافت ها و بناهای تاریخی و تخریب محوطه ها و سرقت و غارت و قاچاق اشیاء و آثار باستانی است که در جامعه ما نهادینه شده است و از صدر تا ذیل از حاکمان تا اقشار متوسط اجتماعی حتی از نخبگان جامعه با سکوتشان و ناوزیران و نامدیران امانت خوار و کاسبکار نالایق با فدا کردن منافع ملی در پای مطامع شخصی شان همه در ارتکاب خیانت در امانت، سهیم هستند.
نمی گوییم علی القاعده لیکن علی المعمول در انقلاب های اجتماعی ویرانی های گسترده اتفاق افتاده است. کمتر انقلاب اجتماعی را سراغ داریم که ویران نکرده و ویرانی در پی نداشته است.
اتفاقاً انقلاب ها به هر میزان طوفانی تر و توفنده تر و شعله خیز تر و شعله بیز تر اتفاق افتاده اند ویرانی های گسترده و سنگین و سهمگین تر را در پی داشته اند.
انقلاب عظیم فرانسه در همان سال های نخست تخریب بسیار وسیع و گسترده مآثر تاریخی بسیار فاخر روزگار قرون وسطا را بدنبال داشت. انقلاب اکتبر ۱۹۲۷ بلشویک ها نظام روسیه تزاری را واژگون کرد با تخریب و غارت و تاراج گسترده آثار و میراث بجای مانده از روزگار پیشین را بدنبال داشت. کمونیست های انقالابی فاتح در چین نیز دستشان به تخریب و تاراج آثار روزگار پیشین آلوده بود.
پس از فروکاستن التهاب ها و آرام شدن جامعه متوقف تخریب ها و تاراج ها متوقف شدند و لوایح و قوانین هوشمندانه در صیانت از مواریث فرهنگی و بناها و بافت های تاریخی و محوطه ها و آثار باستانی در این کشورها به تصویب رسید اتفاقاً در لوایح و قوانین مصوب، برخورد با متعرضان به بناها و بافت های تاریخی و آثار باستانی بسیار سختگیرانه پیش بینی شده است.
پس از چهار دهه و سه سال بیش از انقلاب بهمن ۵۷ جامعه ما همچنان دست در گریبان معضل تعرض و تخریب و تاراج مواریث فرهنگی و بناها و بافت های تاریخی و محوطه های باستانی است. معضلی که به تدریج نهادینه شده است. از صدر تا ذیل حاکمان و مدیران صدرنشین گرفته تا اقشار متوسط و کم برخوردار اجتماعی از نامدیران امانتخوار و کاسبکار وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همه بیش و کم به انحاء مختلف در تعرض و تخریب مواریث فرهنگی و بناها و بافت های تاریخی و تجاوز و غارت و از میان برداشتن محوطه های باستانی کشور سهیم اند.
ایران یکی از کهن ترین و تأثیرگذارترین و غنی ترین قلمروهای تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان بشریست. علی رغم آن که ایرانیان چونان ژاپنیان پیشامدرن، تجربه فرهنگ جزیره ای و بسته تک جهانی را نداشته اند.
علی رغم آن که چونان چینیان دیوار چین در برابر فرهنگ های مهاجم دورخود بپا نکردند. علی رغم آن که چونان مصریان باستان نگاه تک جهانی نداشتند علی رغم آن چونان بین النهرینیان باستان به حمایت خدایان محلی و قومی خود فرهنگ های دیگر را نمی پذیرفتند و تحمل نمی کردند با تهاجم و تجبر و خشم و خشونت نابود می کردند و یونانیان باستان هر غیر یونانی را بربر می خواندند، ایرانیان طراحان و معماران بزرگ جامعه و دولت – شهر چند جهانی بودند، پیشانی بلند تخت جمشید تصویری سه بعدی و نمادین از بازبودگی و گشودگی تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی بود.
دروازه های کاخ ها و معابد خدایان بین النهرینی در معماری تخت جمشید دروازه و ورودگاه انسان ها و اقوام بود. نقش برجسته های تخت جمشید همچنان روایتی تصویری و واقعی از نحوه نگاه باز و رنگارنگ و چند جهانی ایرانیان است. روایتی از گشودگی و حرکت تاریخ، فرهنگ، جامعه و جهان ایرانی بسوی جامعه و تاریخ جهانی در مقیاس آن دوران که کارل یاسپرس «دوران محوری» تعبیرش کرده است.
امروزه متأسفانه بخش مهمی از حوزویان پیکر نهاد حوزوی ما همچنان تک جهانی مانده و پس از انقلاب بهمن ۵۷ موفق شده است با همین نحوه نگاه بسته تک جهانی اش، نهادهای دیگر جامعه بعد از انقلاب را تسخیر کند.
اقلیت تک نگاهی و تک جهانی که غرقه در باورهای تک نگاهی و تک جهانی خود است و سیاه چاله های باورهایش چونان سیاه چاله های کیهانی هر فکر و عقل و فهم و هنری را و اساساً هر آنچه نو است و بدیع و رنگی از بدعت بر چهره دارد چنان در کام خود فرومی بلعد که اثری از آن بجای نماند. این نحوه نگاه بسته و تک جهانی به مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی و منابع باستان شناختی و دانش نوین باستان شناسی و پدیده موزه در معنای مدرن آن نه می تواند نسبت برقرار کند نه با آن سر سازگاری داشته باشد.
این تفکر فراقانونی عمل می کند و با فتاوی مراجع، مقلدان خود را مجازمی دانند پای از گلیم لوایح و قوانین مصوب مجلس فراتر نهد و به دلخواه خود عمل کنند. در این شرایط صیانت از مواریث فرهنگی، بناها و بافت های تاریخی، محوطه ها و آثار باستانی کشور قانون نیست!! گنج و دفینه هستند و هرگاه و هرجا چه در «دارالاسلام» و چه در «دارالحرب» دیده و یافته شوند احکام فقهی بر آنها جاریست و خمس گنج و دفینه را باید داد و در بازار مکاره به هرکس که بخواهی می توانی بفروشی.
این نحوه نگاه با کلام قرآن نه تنها موافقت و سازگاری ندارد که در مخالفت جدی با آیاتی از قرآن که نشانه ها و آثار بجای مانده از امم روزگاران گذشته را چونان منبع و ماده معرفت برای متوسمین که باستان نشانه شناسان هستند و برای امم روزگاران سپسین که از گذشتگان درس عبرت بیاموزند و گام برگام خطاهای آن ها ننهند و آزموده ها را آزمون نکنند، اصلاً سازگار و موافق نیست.
– «تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاءً لِمَنْ كَانَ كُفِرَ وَ لَقَدْ تَرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: [كشتى] زير نظر ما روان بود. [اين] پاداش كسى بود كه مورد انكار واقع شده بود. و به راستى آن [کشتی] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد]؛ پس آيا پندگيرندهاى هست؟» (سوره قمر / 15 – 14).
– «فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِنْ سِجِّيلٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ: و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گِل بارانديم. به يقين، در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست» (سوره حجر / 75 – 74).
– «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ: پس امروز تو را با زره [زرين] خودت به بلندى [ساحل] مىافكنيم، تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند عبرتى باشد، و بىگمان، بسيارى از مردم از نشانههاى ما غافلند» (سوره یونس / ۹۲).
میراث تاریخ و فرهنگ بشری، «گنج» و «دفینه» و «شیء» و «عتیقه» و «لُقَطه» (مالِ پیدا شدهای است که مالک آن معلوم نباشد) نیست. این نحوه نگاه تنگ و بسته و غیر تاریخی و تک جهانی بیگانه با علوم باستان شناختی و انسان شناختی و من حیث المجموع با نظام دانائی دنیای مدرن و بویژه در روزگار یکی از تاریخی و تاریخمدار و باز و جهانی ترین تمدن ها نه صیانت از مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی نه فرهنگ های مادی ادوار گذشته را چونان ماده و منبع شناخت می فهمد و نه می تواند با آن نسبت برقرار کند. قانون مدنی برایش لقلقه زبان بیش نیست.
قوانین مدنی و حقوق شهروندی برای آنها لکنت و لقلقه زبان انسان دنیای مدرن بیش نیست. نظر اینان را درباره مواریث فرهنگی و مآثر تاریخی و آثار باستانی ببینید:
«حیازت گنج (دفینه) / گنج که معرّب «کنز» است ثروت نهفته در زمین، کوه، دیوار و درخت است. خواه ثروت مزبور از قبیل طلای مسکوک باشد یا از دیگر اشیای دارای ارزش. تفاوتی ندارد که محل یافت شدن، دارالحرب باشد یا دارالاسلام، و زمین موات بایر باشد یا ملک آباد شده و یا خریداری شده، بلکه در هر حال، یابنده چنین مالی می تواند آن را حیازت و تملّک کند. به نظر سید [محمددکاظم] طباطبائی یزدی، جواز تملّک گنج در ملک خریداری شده منوط به آن است که معلوم باشد متعلق به مالکان سابق نیست؛ اما اگر این احتمال وجود داشته باشد، یابنده باید به آنان اطلاع دهد و اگر آنان ادعای مالکیت کردند، مال از آنان خواهد بود، بدون آن که بار اثبات بر عهده شان باشد؛ و اگر در سلسله مالکان قبلی، هیچ کس ادعا نکند یابنده می تواند گنج را تملک کند (عروه الوثقی، کتاب الخمس، فی ما یجب فیه الخمس، مسئله 13).
این نظر مورد نقد فقهای دیگر قرار گرفته است. قانون مدنی از نظری پیروی کرده که کاملاً با نظریه سید یزدی متفاوت است. به نظر قانون گذار مدنی ایران، دفینه مال کسی است که آن را می یابد (ماده ۱۷۳) به شرط آنکه مالک معلوم نباشد (ماده ۱۷۴)؛ یعنی احراز عدم مالکیت لازم نیست، بلکه معلوم بودن مالک مانع تملّک است و در فرض عدم مشخص بودن مالک، حتی اگر گنج در ملک غیر یافت شود، مالک یابنده است. هرچند در این فرض لازم است که یابنده موضوع را به اطلاع مالک برساند. ولی وقتی مال دفینه به او تعلق می گیرد که مالکیت آن را ادعا کرده و مدعای خود را به اثبات برساند و درغیر این صورت دفینه از آن یابنده خواهد بود. از مفاد مواد فوق کاملاً استنتاج می گردد که به نظر قانون گذار مدنی، دفینه ای که در ملک فعلی مستخرج یافت شود متعلق به او خواهد بود و هیچ وظیفه ندارد آن را به فروشندگان قبلی ملک اطلاع دهد.» (سید مصطفی محقق داماد، قواعد فقه ۱: بخش مدنی (مالکیت – مسئولیت)، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، شصت و یکم، ۱۴۰۱، صص ۳۴۳ – ۳۴۴. )
متون و منابع فقهی حوزوی ما تلنبار شده از این دست نظرات و فتاوی فقیهانه درباره آثار فرهنگ های مادی بجای مانده از روزگاران گذشته بزعم آن ها چونان گنج و دفینه است.
شبیخون به بافت های تاریخی و مواریث فرهنگی و تعرض و تجاوز و تخریب محوطه های باستانی و غارت و قاچاق و تاراج آثار باستانی کشور، در نگاه فقهی حوزویان و مقلدانشان نه تنها خیانت در امانت نیست که در چنین مواردی مراعات حکم فقهی شرط است. البته شرط کافی برای مقلدان هرچند در تضاد با آموزه های قرآنی باشد!
تخریب بافت های تاریخی شهر شیراز، شهر باستانی و تاریخی به بهانه فراختر کردن دامن حریم و حرم احمد بن موسی بن جعفر ملقب به شاهچراغ یک نمونه و مورد و مصداق از موارد و مصادیق پر شمار تعرض ها و تخریت ها و تملک های ظالمانه و سوداگرانه و گسترده ای است که به پشتیبانی و به حمایت و به مدد و به استناد اجتهادات و استفتائات فقیهانه حوزویان طی ده های اخیر در کشور شاهد بوده ایم.
اگر هشدار نهادها و تشکل های فرهنگی جهانی و بین المللی نبود، چه بسا به آرامگاه سعدی و حافظ هم به بهانه توسعه این حرم مطهر و آن امامزاده مقدس تعرض می کردیم و دست به تخریبشان می زدیم! یک جهان تاریخ و فرهنگ و مآثر تاریخی و مواریث و منابع فرهنگی، قربانی سود و سودا بنام دین و شرع و فقه و فتاوی و اجتهادات فقیهانه!!
دکتر حکمت اله ملاصالحی – باستان شناس و استاد دانشگاه تهران
No tags for this post.