آموزش تفکر خلاق و نقادانه به کودکان و نوجوانان، نقشی تعیین کننده در آینده هر مملکتی دارد و بایستی توسط مسئولان امر به درستی مورد توجه قرار گیرد. محققان کشورمان در این زمینه تحقیقی را با تاکید بر نقش رسانه های هوشمند انجام داده اند.
به گزارش سیناپرس، امروزه رسانه ها به عنوان یکی از تأثیرگذارترین ابزارها برای دسترسی به اخبار و اطلاعات و برخورداری از مزایای دیگر در زندگی افراد به شمار می آیند. درواقع رسانه ها به تدریج درحال افزایش نفوذ خود بر سبک زندگی افراد، آگاهی از واقعیات سیاسی و اجتماعی و شکل دادن به ارزش های شخصی هستند.
در این میان کودکان را می توان از مهم ترین گروه های تحت تاثیر رسانه ها قلمداد کرد و این اثرات، گاهی از بار منفی بر این گروه های سنی برخوردار هستند. عمده ترین اثرات تخریبی رسانه ها بر کودکان را می توان افزایش انزوای اجتماعی، افزایش رفتارهای خشونت آمیز، قرار گرفتن در معرض آسیب های روانی همچون اضطراب، افسردگی و اضطراب پس از سانحه و کم رنگ شدن ارزش های فرهنگ بومی دانست.
به گفته پژوهشگران، با افزایش میزان استفاده کودکان از رسانه ها، نیاز به بالا بردن آگاهی آنان از تاثیرات منفی رسانه ها بر نگرش ها، عقاید و رفتارشان بیش از گذشته ضروری به نظر می رسد. با توجه به نفوذ رسانه ها در تمامی حوزه های خصوصی و عمومی زندگی کودکان، تنها راه ایجاد آمادگی جهت رویارویی با چالش های چنین نفوذی، کمك به حفظ استقلال فکری، پرورش مهارت های تفکر نقادانه و ارتقاء سطح هوشیاری و آگاهی کودکان نسبت به رسانه ها است.
در این خصوص، آموزش و پرورش جدید در تلاش است در قالب برنامه های درسی مختلف از جمله برنامه درسی سواد رسانه ای و انتقادی، آمادگی های مورد نیاز در برخورد با رسانه ها را در کودکان ایجاد نماید.
با توجه به اهمیت این مسئله، محققانی از دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و واحد تبریز پژوهشی را انجام داده اند که در آن نقش رسانه های هوشمند درآموزش تفکر نقادانه به کودکان و نوجوانان بررسی شده است.
به گزارش سیناپرس، این محققان داده های پژوهشی مورد نیاز خود را از طریق پرسشنامه و مصاحبه استاندارد علمی با کودکان و نوجوانان 10 تا 12 سال و 12 تا 14سال و همچنین با اساتید این حوزه جمع آوری و تحلیل کرده اند.
نتایج بررسی های این تحقیق نشان می دهد: رسانههای هوشمند به دو شیوه میتوانند برای آموزش تفکر نقادانه، طرح آموزشی داشته باشند: 1- رسانه و آموزش برای کودک، 2- برنامه کودک با خود کودک.
در این رابطه، حسن عشایری، استاد و پژوهشگر گروه روان پزشکی و عصب شناسی دانشگاه علوم پزشکی تهران و چهار همکار دیگرش در این تحقیق می گویند: در فرایند اجرای طرح آزمایشی کودکان و نوجوانان و پس از مشاهده انجام بازی گروهی و هوشمند «کلش آو کلنز» توسط آنان، بررسی ها حکایت از آن داردکه تمام آزمودنیها دوست دارند عضو گروه شوند و در بازی شرکت کنند.
آن ها می افزایند: نزدیک به 70 درصد از افراد شرکت کننده در این تحقیق سعی می کردندکه راه مناسبی را برای حل مسائل بیابند. در مصاحبه با اساتید دانشگاه نیز به مؤلفههای یادگیری فلسفی، یادگیری مشارکتی وتجربه محور و احترام به تفاوتهای فردی تأکید شده است.
در این پژوهش اشاره شده است هجمه اخبار و ایده هایی که از رسانه های ارتباطی و تعاملی به کودکان و نوجوانان می رسد، دیدگاه های فکری آن ها را شکل می دهد. لذا به منظور پرورش مهارت های تفکر نقادانه و ارتقاء سطح هوشیاری و آگاهی آنان نسبت به رسانه ها، ضروری است با استناد بر مؤلفه های سیستم عصبی انتخابگر، یادگیری فلسفی، یادگیری مشارکتی و تجربه محور، احترام به تفاوت های فردی و مشارکت والدین و معلمان به نشانگرهای مؤثر مبنی بر آموزش تفکر نقادانه از جمله، مکث کردن و شك کردن، پرسش گری و جرأت ورزی، گفتگوی اخلاقی و عقلانی، مشارکت ذهنی و همبستگی کودکان، دگراندیشی، تفکر واگرا، کنترل خشم و افزایش صبر اجتماعی رسید.
عشایری و همکارانش اعتقاد دارند: رسانه های نوین برای دستیابی به عملکرد بهینه در آموزش تفکر نقادانه به کودکان و نوجوانان، باید تعاملی مؤثر با آنان داشته باشد. در این خصوص، همان گونه که قبلا تاکید شد، رسانه های فوق به دو شیوه می توانند طرح آموزشی داشته باشند، 1- رسانه و آموزش برای کودک، 2- برنامه کودک با خود کودک. از این طریق و مشارکت خود کودک، فرایند آموزشی مناسبی شکل می گیرد و کیفیت این آموزش بسیار بالا خواهد بود.
به گزارش سیناپرس، این یافته های پژوهشی جالب را فصل نامه مدیریت فرهنگی وابسته به واحد علوم وتحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی منتشر کرده است.
گزارش: محمدرضا دلفیه
No tags for this post.