در یک مطالعه پژوهشی که توسط محققان کشورمان انجام شده است، تاثیرات رقابت پیچیده کشورهای آمریکا و چین به عنوان ابرقدرت های جهان در تحولات نظام بین الملل مورد بررسی قرار گرفته است.
به گزارش سیناپرس، با توجه به این که چین و ایالات متحده، دشمنان نظامی بالقوه هستند و به صورت سیستمی و بر اثر موقعیت های سیاسی، اقتصادی، تجاری و نظامی در حوزه بین الملل با هم رقابت می کنند، رابطه بین این دو کشور باید به عنوان یک رقابت استراتژیک پیچیده درک شود. این امر به ویژه در حاشیه دریای چین جایی که رقابت، تحت تهدیدات نظامی آمریکا است و چین به دنبال ایجاد یک حوزه نفوذ انحصاری در شرق آسیا است، بیشتر آشکار می شود.
با این همه، وابستگی متقابل اقتصادی دو کشور آمریکا و چین از شدت تنش ها در حوزه بین الملل کاسته و موجبات ادامه همکاری و ثبات نسبی را فراهم آورده است.
بنا بر نظر متخصصان، این نقطه اما، پایان جنگ تجاری دو قدرت بین المللی فوق یعنی آمریکا و چین نخواهد بود و این روند تا رسیدن به تعادل بین المللی و تعریف دوباره قدرت در جهان ادامه پیدا خواهد کرد.به گزارش سیناپرس، چین در پی کسب جایگاه مناسب با قدرت کنونیاش در دنیا و آمریکا در پی حفظ قدرت سنتی خویش است. تبدیل شدن چین به یک رقیب استراتژیک جهانی، اقتصاد بین المللی را تحت الشعاع قرار داده است. روابط چین و آمریکا را می توان یکی از پیچیدهترین روابط بین دو قدرت بزرگ در مقطع کنونی دانست و انتظار میرود با گذر زمان، بر حجم و میزان این پیچیدگی نیز افزوده شود.
در رابطه با این موضوع، پژوهشگرانی از دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای کرج و تاکستان، به انجام مطالعه ای پرداخته اند که در آن، تاثیرات رقابت آمریکا و چین در تحولات نظام بین الملل بررسی شده است.
به گزارش سیناپرس، آن ها در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی یافتن میزان و چگونگی تاثیر این رقابت بر تحولات بین المللی بوده اند.
بر اساس نتایج این پژوهش، خیزش چین در نظام بین الملل طی چند دهه گذشته به یکی از اثرگذارترین موضوعات جهانی تبدیل شده و موجب گردید که تحلیلگران به بررسی بیشتر این مسئله بپردازند. برخی از محققان بر این باور هستند که جهان در حال گذار از یک نظم سنتی با هژمونی آمریکا به سوی یک نظم جدید با بازیگری قدرت های جدید از جمله چین است.
بنابر گفته های محمد پورقربان، پژوهشگر گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج و همکارانش، پژوهشگران بین الملل معتقدند: چین به عنوان پرجمعیت ترین کشور جهان و با دارا بودن بالاترین رشد اقتصادی در دنیا و همچنین وجود ظرفیتهای عظیم سیاسی و نظامی، توانایی به چالش کشیدن هژمونی آمریکا را دارد. این رشد و نفوذ در حوزه های مختلف روابط بین الملل از امنیت گرفته تا اقتصاد، محیط زیست و فرهنگ به شدت نمایان بوده و تاثیرات آن بی شک در آینده دو چندان خواهد بود.
آنها می افزایند: اگرچه در دهه های گذشته بر افزایش قدرت اقتصادی و نظامی چین تمرکز بیشتری به عمل آمده، اما به تدریج ارتقا و افزایش قدرت نرم چین نیز مورد توجه رهبران این کشور قرار گرفته است، چرا که در عصر ارتباطات جهانی، منابع قدرت نرم مثل فرهنگ، ارزش های سیاسی و دیپلماسی بخشی از آن عواملی هستند که باعث قدرت یافتن یک کشور میشوند.
بر این اساس، در طول دو دهه گذشته، تغییرات بسیار زیادی را هم در میزان و هم گستره قدرت چین شاهد بوده ایم و دیپلماسی چین در طول چند دهه گذشته توسط مفهوم خیزش صلح آمیز و با تاکید بیشتر روی اقتصاد هدایت شده است.
پورقربان و همکارانش معتقدند: اتخاذ راهبرد توسعه صلحآمیز، موجب افزایش قدرت نرم چین شده و چین را به یک الگوی توسعه تبدیل کرده است که بسیاری از کشورهای در حال توسعه، درصدد بهره گیری از تجارب آن برآمده اند. این راهبرد، چین را به شبکههای مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی منطقهای و بینالمللی پیوند زده است.
در این تحقیق اشاره شده که با توجه به موقعیت کنونی چین به عنوان نماد قدرت نوظهور و آمریکا به مثابه قدرت سنتی در نظام بین الملل، درک ماهیت و مولفه های روابط دو یا چند جانبه و رفتار و سیاست خارجی این کشور در فهم آینده نظام بینالملل مفید است و با توجه به این که آمریکا، اولین بازار ثروتمند و مطمئن برای اقتصاد مبتنی بر صادرات چین است و چین نیز پس از کانادا بزرگ ترین شریک تجاری آمریکاست، بازارهای تجاری و مالی آمریکا برای چین جزئی جدانشدنی از پیکره رشد و توسعه اقتصادی پکن محسوب میشوند.
به گزارش سیناپرس، این یافته های پژوهشی را فصل نامه علمی سیاست جهانی متعلق به دانشگاه گیلان با مشارکت انجمن ایرانی روابط بین الملل منتشر کرده است.
گزارش: محمدرضا دلفیه
No tags for this post.