به گزارش سیناپرس، داده های جهانی نشان می دهد؛ بیش از 70 درصد بزرگسالان، در طول زندگی خود تجربه حداقل یک حادثه دردناک، از جمله یک بیماری یا تصادف خطرناک، حملات خشونت آمیز یا بلایای طبیعی را داشته اند.
محققان دانشگاه کلرادو بولدر، در مطالعه جدیدی دریافتند: عوامل استرس زایی که غیرقابل اجتناب هستند در مقایسه با عوامل استرس زای قابل کنترل، تاثیر کاملا متفاوتی بر مغز و رفتار می گذارند.
این مطالعه، که روی موش ها انجام شد، همچنین نوع خاصی از سلول های مغزی، به نام سلول های گلوتامات در «ناحیه تگمنتال شکمی (VTA)»، را به عنوان یکی از بازیکنان کلیدی در تاثیر عوامل استرس زا بر مغز، مورد بررسی قرار داده است.
محققان گفته اند: درک اینکه تجربیات استرس زا، چگونه مغز ما را شکل می دهند، برای ایجاد و توسعه درمان های جدید به منظور مقابله با این تغییرات، امری ضروری است. یافته های ما نشان داده است که مجموعه کمتر شناخته شده ای از سلول های موجود در مرکز پاداش مغز، نقشی کلیدی در ایجاد پیامدهای منفی ناشی از استرس، ایفا می کنند.
دانشمندان اضافه کرده اند: تجارب دردناک می تواند طیف گسترده ای از پیامدهای منفی را در افراد مختلف به وجود آورند. به عنوان مثال برخی از افراد پاسخ های «تداعی کننده» را تجربه می کنند، به این معنی که افکار، احساسات یا عوامل خارجی شامل افراد یا مکان ها، می توانند از طریق یادآوری تجربه دردناک اولیه، باعث ایجاد اضطراب و ترس در افراد شوند. به عنوان مثال، یک جانباز جنگ ممکن است با شنیدن صدای شلیک یا صدای ترقه آتش بازی، کنترل خود را از دست بدهد.
در حالی که دیگران، پاسخ های «غیر تداعیکننده» را تجربه می کنند، که با یک بیزاری عمومی نسبت به محرک ها، از جمله آن هایی که به تجربه دردناک اولیه مرتبط نیستند، همراه است. این نوع پاسخ ها می توانند بسیاری از جنبه های زندگی افراد را تحت تاثیر قرار دهند.
دانشمندان، این فرضیه را مطرح کرده اند که پاسخ های تداعی کننده و غیر تداعی کننده به استرس، ممکن است توسط مدارهای مجزایی در مغز هدایت شوند. اما روش هایی مانند مواجهه درمانی و درمان شناختی رفتاری، تنها به درمان پاسخ های تداعی کننده می پردازند.
محققان افزودند: بسیاری معتقدند که برای مدیریت بهتر اختلالات مرتبط با تروما، مانند اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD، هر دو مدار باید مورد هدف قرار گیرند.
برای بررسی بیشتر، پژوهشگران، به بررسی شرایط، مدارها و سلول های مغز پرداختند که می توانند در هدایت این پاسخ های سخت درمان و غیر تداعی کننده به تروما، نقش داشته باشند.
ابتدا، محققان، گروهی از موش ها را در معرض یک عامل استرس زا قرار دادند که می توانستند به راحتی از آن دوری کنند و گروهی دیگر را در معرض یک عامل استرس زا غیر قابل اجتناب، قرار دادند. هر دو عامل، از نظر شدت و طول مدت، یکسان بودند؛ با این حال، تفاوت های دو گروه از نظر رفتاری، عمیق بود.
پس از یک روز، محققان مشاهده کردند:موش های گروه اول، اغلب، پاسخ های غیر تداعی کننده از خود نشان می دهند. به طوری که موش های نر منزوی تر شده و به شدت احساس ترس می کردند؛ و ماده ها رفتاری مشابه اضطراب عمومی از خود نشان دادند. در همین حال، اثری از این پاسخ ها، در موش هایی که در معرض یک عامل استرس زای قابل اجتناب قرار گرفته بودند، مشاهده نشد؛ یا اثر مشاهده شده بسیار کم بود.
در مرحله بعد، تیم تحقیقاتی ناحیه ای از مغز، به نام ناحیه تگمنتال شکمی (VTA) را مورد هدف قرار داد که به دلیل بافت غنی از سلول های تولید کننده دوپامین، اغلب با عنوان مرکز پاداش مغز شناخته می شود.
پژوهشگران دریافتند: استرس، نوع متفاوتی از سلول ها را که به عنوان نورون های ناقل گلوتامات تاولی 2 (VGluT2) شناخته می شوند، در VTA فعال می کند. این سلول های عصبی، مسئول تولید پیام رسان شیمیایی گلوتامات، هستند.
هنگامی که محققان، از ابزارهای مولکولی پیشرفته برای خاموش کردن موقتی زیرمجموعه ای از این سلول ها، پیش از یک رویداد استرس زا استفاده کردند، هیچ پیامد منفی رخ نداد. به طوری که موش ها همچنان اجتماعی بوده و در برابر استرس های آینده بسیار مقاوم بودند. انگار که روز قبل، حیوان هیچ استرسی را تجربه نکرده بود.
این یافته ها، نشان می دهد: خاموش کردن سلول های گلوتامات، می تواند مغز را در برابر استرس مقاوم تر سازد. با این حال دانشمندان خاطرنشان کرده اند که استرس قابل کنترل و غیرقابل کنترل، هر دو، نورون های گلوتامات را فعال می کنند؛ این یعنی که آنها، خود بخشی از یک مدار بزرگ تر هستند و انواع سلول ها و مناطق مغزی بیشتری در این فرآیند شرکت دارند.
محققان اظهار داشته اند: درک این موضوع که کدام مدارهای عصبی و سلول ها در ایجاد پاسخ های تداعی کننده و غیرتداعی کننده پس از استرس نقش دارند، گامی حیاتی در جهت توسعه درمان های هدفمند برای بهبود اختلالات روانی است.
یافته های تحقیقاتی در مجله Molecular Psychiatry منتشر شده اند.
ترجمه: سنا دلفیه
No tags for this post.