حیات ابدی یکی از آرزوهای دست نیافتنی بشر بوده است. پیشرفتهای متعدد در زمینه پزشکی و بهداشت سبب شده میانگین عمر انسان نسبت به چند قرن گذشته افزایش قابل توجهی یابد. با این وجود، عدهای هستند که ادعا میکنند استفاده از شیوهای موسوم به سرمازیستی (cryopreservation) میتواند به افزایش قابل توجه عمر انسان بیانجامد. در این شیوه بدن فرد درون مایعی بسیار سرد قرار گرفته و تا سالها در مخزنی باقی میماند، به این امید که شاید روزی فناوری لازم برای بازگرداندن او به حیات طبیعی فراهم شود.
بنیاد گسترش زندگی الکور (Alcor Life Extension Foundation) صدها مشتری دارد که برای منجمد شدن ثبت نام کردهاند. آیا هدف نهایی شما، فناناپذیر ساختن انسان است؟
ما چنین هدفی را دنبال نمیکنیم. تردیدی نیست که داشتن زندگی ابدی حتی اگر میسر باشد، دردسرهای بسیار زیادی به همراه دارد. ما فقط افراد را منجمد میکنیم به این امید که در آیندهای که دانش بشری به توانایی به تاخیر انداختن پیری دست یافت، بتوان آنها را دوباره به زندگی بازگرداند. هدف نهایی ما این است که انسانها به خاطر پیری جان خود را از دست ندهند که این به معنای فناناپذیری نیست، زیرا در هر صورت عوامل دیگری نظیر تصادف و یا قتل هم میتواند به مرگ آنها بیانجامد.
از کجا میتوانید مطمئن باشید که بازگشت این افراد منجمد شده به زندگی امکانپذیر است؟
نمیدانم که آیا واقع میتوان این افراد را دوباره به زندگی بازگرداند یا خیر. اما در هر صورت میدانم که دلیلی برای ناشدنی بودن این کار وجود ندارد. این فرآیند نیازمند گذر زمان است. هیچ کاری که نقض کننده قوانین فیزیک باشد در این میان وجود ندارد. ما فقط نیازمند درک بهتر عملکرد بسیار پیچیده مغز و بدن هستیم و به ابزارهای بسیار دقیق پزشکی برای ترمیم سلولها نیاز داریم. بی تردید برخی از مشتریان ما باید تحت فرآیند ترمیم سلولی قرار گیرند تا به این ترتیب سلولهای آسیب دیدهای که سبب مرگ آنها شدند را بتوان اصلاح کرد. فکر میکنیم که این امر در آینده امکان پذیر باشد.
کارکرد سرمازیستی به خوش بینی به پیشرفتهای آینده در زمینه فناوری زیستی استوار است.
وقتی یکی از مشتریان شما میمیرد، چه اقداماتی انجام میدهید؟
ترجیحا فرد در حال مرگ به جایی در نزدیکی مرکز ما منتقل میشود. وقتی فرد به لحظات آخر عمر خود میرسد، ما وارد عمل شده و فرآیند سرمازیستی را آغاز میکنیم. ابتدا بدن را سرد میکنیم و سپس آن را به مرکزمان میبریم و در آنجا عملیات جایگزینی خون با موادی خاص که جلوی تشکیل یخ در رگها در طی فرآیند انجماد را میگیرد آغاز میشود. این کار سبب به حداقل رسیدن آسیبها به سلولهای بدن میشود. در هر کانتینر بدن چهار نفر وجود دارد. هر کانتینر دارای نیتروژن مایع است.
اگر خانوادهها نتوانند فرد در حال مرگ را به سرعت به مرکز شما برسانند چه؟
موقعیتهایی داشتهایم که در آن مشتریان را مُردند و ما تا 24 ساعت از این مساله اطلاع نداشتیم. این خیلی بد است. بی تردید در طی همین 24 ساعت، بخشهایی از بدن آنها تجزیه شده است. اما آیا میتوان این افراد را بعدها دوباره به زندگی بازگرداند؟ هنوز پاسخ این سئوال را نمیدانیم. بیشتر مشتریان در هنگام ثبت نام میگویند که «مهم نیست چگونه و چه وقت مرا پیدا کردید. بلافاصله دست به کار شوید و نهایت تلاش خود را بکنید.»
کار انجماد بدن افراد ثبت نام کرده در طرح سرمازیستی اندکی پیش از مرگ آغاز می شود.
آیا تابحال شده که خانوادهها با این فرآیند مخالفت کنند؟
یک بار این اتفاق پیش آمد. یکی از خانوادهها با سرمازیستی متوفی موافقت نکرد و به ما هم در مورد مرگ او که مشتریمان بود خبر نداد. یک سال پس از مرگ آن فرد با او تماس گرفتیم و خانوادهاش به ما خبر مرگش را در سال پیش دادند. ما از این خانواده به دادگاه شکایت کردیم، زیرا فرد متوفی از ما خواسته بود که در هر صورت بدنش را منجمد کنیم. در هر صورت ما باید از خواسته مشتریانمان دفاع کنیم.
آیا اکنون سرمازیستی بیشتر از گذشته مورد پذیرش جامعه قرار دارد؟
بر این باورم که جامعه علمی اکنون ما را بیشتر پذیرفته است. این امر به ویژه پس از استفاده از شیوه سرمایش برای کمک به جراحی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. با این وجود مخالفت های زیادی با این شیوه انجام می شود.
این افرادی که منجمد میکنید بالاخره زنده هستند یا مرده؟
آنها نه زنده هستند و نه مرده. این افراد در حالتی سوم که بین مرگ و زندگی است قرار دارند. متاسفانه هیچ واژهای برای این وضعیت وجود ندارد. برخی کارشناسان از واژه «بدون تحرک» برای این توصیف این وضعیت استفاده میکنند که به نظرم چندان جالب نیست، زیرا ما را به یاد فیلمهای ترسناک و دانشمندان تبهکاری که در آزمایشگاههای مخوف کار میکنند میاندازد. واقعیت این است که ما فرآیند متابولیک بدن را کند میکنیم و تحرک را از بدن میگیرم. این افراد زنده نیستند زیرا برای زنده بودن نیاز به متابولیسم (سوخت و ساز) داریم. در عین حال مرده هم نیستند، زیرا افراد مرده را نمیتوان به زندگی بازگرداند. به همین دلیل کار درستی نیست که این افراد را مرده بنامیم.
آیا تابحال توانستهاید موجودی زنده را پس از شیوه سرمازیستی به زندگی بازگردانید؟
بله. در آزمایشی به یک سری کرم آموزش دادیم که برای یافتن غذا، به دنبال رد یک ماده شیمیایی خاص باشند. سپس این کرمها را منجمد کردیم و دوباره به آنها گرما دادیم که به زندگی بازگردند. پس از اینکه این کرمها دوباره به زندگی برگشتند، باز هم توانستند همان شیوه آموخته شده را اجرا کنند. به این ترتیب نشان دادیم که توانایی ذهنی این موجودات در طی سرمازیستی آسیب نمیبیند.
همچنین برشهایی منجمد از مغز چندین حیوان را مورد بررسی قرار دادیم و مشاهده کردیم که همه سیناپسها و نیز پوشش سلولهای آنها دست نخورده باقی می ماند. البته این موارد نشانگر این نیست که این شیوه بی تردید میتواند انتظارات ما را برآورده کند.
چرا امروزه شیوه سرمازیستی چندان مورد توجه مردم قرار ندارد؟
واقعیت این است که مردم تلویزیون تماشا میکنند و فکر میکنند که این شیوه سبب ایجاد یک سری زامبی میشود و یا اینکه آیندهای هولناک را برای بشر رقم خواهد زد. اما خودم فکر میکنم اگر روش سرمازیستی مطابق انتظار ما عمل کند، آیندهای بهتر و یا حداقل به خوبی هم اکنون خواهیم داشت.
اصلیترین انتقاداتی که از شما می شود چیست؟
اصلیترین انتقاد مطرح شده به این مربوط میشود که عمل سرمازیستی فقط برای افراد ثروتمند است. این عملیات در مجموع 200 هزار دلار هزینه دارد که شامل سرمایش و منجمد کردن کامل بدن میشود. البته این هزینه شامل بازگرداندن دوباره به زندگی و نیز درمان هم خواهد شد. بسیاری از افراد با استفاده از مبلغ بیمه عمر، این هزینه را میپردازند. من خودم وقتی دانشجو و بی پول بودم، در طرح نیورو (Neuro) ثبت نام کردم.
پرهزینه بودن سرمازیستی، اصلی ترین انتقاد وارده به این شیوه است.
طرح نیورو چیست؟
در این طرح، فقط قسمت سر و مغز فرد متقاضی (و نه کل بدنش) منجمد میشود. شاید در آینده بتوانیم به سطحی از قابلیت های فناورانه برسیم که بتوانیم صدها میلیارد سلول عصبی را به حالت عادی بازگردانده و آسیبهای احتمالی را نیز ترمیم کنیم و سپس کل اعضای بدن را از شیوههای دیگر تامین کنیم. امروزه میبینیم که شیوههایی برای رشد اعضای بدن (نظیر کبد یا کلیه) در آزمایشگاه وارد میدان شدهاند. شاید حتی منجمد کردن کل بدن هم چندان ضروری نباشد، زیرا مثلا بدن در سن 90 سالگی ارزش زیستی چندانی ندارد.
ترجمه: زهرا جعفری رودپشت
منبع: نیوساینتیست
No tags for this post.