خواجه نصیرالدین طوسی یازدهم جمادی الأولی سال 597 هجری (۵ اسفند ۵۷۹ شمسی) در طوس به دنیا آمد، به همین سبب به طوسی مشهور شد. پدرش محمد بن حسن از مردم تحصیل کرده و اهل علم و تدریس و روایت و درایت طوس بود و خواجه دانشهای شرعی و ادبی را در محضر او فراگرفت و حکمت و ریاضیات و طبیعیات را در نیشابور در حوزه تعلیم الکتبی معینالدین سالم بن بدران مصری و کمالالدین بن یونس موصلی و حکمت مشاء را نزد فریدالدین داماد نیشابوری آموخت.
پس از کسب علوم متعدد و متنوع، خواجه نصیر مدتی از عمر خود را به دعوت رؤسای اسماعیلیه قهستان در قلاع اسماعیلی آن ناحیه گذراند. آنچه از تاریخ بر میآید این است که خواجه نصیر از سال ۶۳۳ در نزد اسماعیلیان میزیسته است. اگر چه در باب رفتن او به قلعههای اسماعیلیان علل مختلفی نقل کردهاند، اما علت عمده، آشفتگی اوضاع کشور بر اثر حمله مغول و امنیت قلعههای اسماعیلیه بوده است.
به هر روی، خواجه نصیر، به دعوت «ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه قهستان و مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش، به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهاره الاعراق» تألیف ابن مسکویه را به درخواست میزبانش به زبان فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» نهاد. آنچه مسلم است این است که تعداد زیادی از تألیفات تاریخدار خواجه نصیر در علم هیأت و نجوم و هندسه و حساب و طبیعی در عرض سالهای 651 تا 653 نوشته شده است، یعنی زمانی که او هنوز در میان اسماعیلیه زندگی میکرد.
پس از فتح قلاع اسماعیلیه در سال 654 هجری، خواجه نصیر به خدمت هلاکو رسید و از سوی او پذیرفته شد و به منصب منجمی خاص او تعیین شد. از آن پس خواجه با او همراه شد و گویا در فتح بغداد و قتل خلیفه المستعصم بالله(در سال 656 هجری) نقشی عمده داشت. به همین دلیل، گروهی خواجه را بر هم زننده وحدت دولت عربی و اسلامی میپندارند و میگویند به دست او، وحدت عربی آن زمان پاشیده شد چون در حمله هلاکو به بغداد خواجه علت و محرک اصلی بود و نظرات خواجه نافذ شد. در حالی که نامههای خلیفه عباسی معاصر سلطان خوارزمشاه به چنگیز خان مغول و تشویق او در حمله به ایران برای از بین بردن دولت اسلامی ایران، مقدمه هجوم چنگیزیان به بغداد شد. در حقیقت، نه تنها خواجه علت حمله نبود، بلکه، اگر درایت خواجه نصیر نبود، معلوم نبود این قوم خون ریز چه بر سر مسلمانان میآوردند. پس از واقعه بغداد، خواجه متصدی اوقاف در قلمرو ایلخانی شد و کتابخانه و رصدخانه مشهور مراغه را ایجاد کرد و در کنار آن کتابخانهای به وجود آورد که نزدیک به چهل هزار جلد کتاب در آن بوده است. او با پرورش شاگردانی (همچون قطبالدین شیرازی) و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانشهای ایران پیش از مغول به آیندگان شد. خواجه نصیر به تنظیم زیج ایلخانی همت گماشت و بسیاری از دانشمندان را در سایه حمایت خود آورد و خود به تصنیفها و تألیفها و تحریرات مشهور خویش مشغول بود.
سرانجام در سال ۶۷۲ هجری قمری، خواجه نصیر با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت که بقایای کتابهای تاراج رفته را جمع آوری کند و به مراغه بیاورد، اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ ۱۸ ذیالحجه سال ۶۷۳ هجری قمری برابر با ۱۱ تیر ۶۵۳ شمسی، در بغداد دار فانی را وداع گفت و جسدش را به کاظمین انتقال داده و به خاک سپردند.
از تألیفات علمی و فلسفی و حکمتی که خواجه نصیرالدین طوسی داشته است بالغ بر صد کتاب و رساله در دست است و بر بعضی از آنها شرح و حاشیه و حاشیه بر حاشیه آنقدر نوشتهاند که شماره این شروح و حواشی از سی متجاوز میشود. اغلب کتابهای خواجه نصیر به زبان عربی است زیرا زبان عربی در آن زمان هنوز زبان علم و معرفت ایران بود. اما شمار کتابهای فارسی او هم شاید به سی برسد که از آن جمله میتوان به اساس الاقتباس در منطق، اخلاق ناصری، اوصاف الاشراف، معیارالاشعار و… اشاره کرد. از خواجه نصیر شعرهایی نیز در کتابها، ضبط کردهاند که مضمون اغلب آنها علمی و فلسفی است.
گزارش: اعظم حسن تقی
No tags for this post.