دنیای رنگ ها از منظر علم و هنر

آقای دکتر طبیعتا هنرمندان تفسیری از رنگ دارند، ولی برای متخصصان مغز واعصاب طبیعتا پدیده پیچیده تری است.

خوشحالم که همه مباحثتان به مغز مرتبط می شود، واقعا مبحثی نیست که به مغز مرتبط نباشد. رنگ برداشت ما از طول موج های مختلف است.در شبکیه یکسری سلول هایی داریم که اصطلاحا به آن فتو رسپتور می گویند که مسئول تشخیص رنگ ها هستند . قبلا فکر می کردند به همین جا قضیه ختم می شود و الان متوجه شدند که آن سلول ها یکسری سلول هستند برای تشخیص رنگ های با طول موج بالا مثل رنگ قرمز و طول موج پایین مثل رنگ آبی که اینها به صورت بسته بندی تفکیک می شوند. در ته چشم از طریق عصب بینایی، با یک مسیر بسیار پیچیده به پشت مغز یعنی در حقیقت لوگواکسیپیتال می رسند و آنجا باز هم همه اینها به صورت ارگانیزه شده مثل آدمک حرکتی که دست و پا و تمام قسمتها به صورت چیده شده است، این رنگ ها هم به صورت یکسری کدهای تقسیم بندی شده به مغز می رسد . در حقیقت آن مسیر سیستم لیمبیک که احساسات را بر می انگیزد و می تواند حافظه و خاطره ای را زنده کند که در حقیقت اینها همان مدارهای پیچیده ای است که در مغز است.

ما از شما درهمین برنامه چرخ شنیدیم که می توانیم به طور کلی مغز را به دو طبقه اساسی تقسیم کنیم، یکی همان کورتکس و بخش بیرونی مغز است و یکی بخش ساقه و لیمبیک مغز است؟

 اگر بخواهیم تقسیم کنیم می شود سه بخش ساقه مغز و سیستم لیمبیک و کورتکس مغز .

تحلیل اولیه ما در لایه اولیه اتفاق می افتد، یعنی روی کورتکس مغز تحلیل را انجام می دهد، قبل از اینکه به احساس بینجامد؟

معمولا اینها بستگی دارد. شما اول بر اساس اینکه چه حسی تحریک شود، اگر بینایی باشد، اول چشم بعد کورتکس اکسی پیتال، اگر شنوایی باشد بخش دیگر مغز تحریک میشود. پس همه آنها در جاهای خاص خودشان است.

و اینها همه ما را در یک زمان بسیار محدود به یک تحلیل می رساند که من رنگ قرمز را می بینم خوشم می آید و یا تاثیری که آن رنگ قرمز دارد مثل در یک رستوران روی من اثر می گذارد که من غذایم را زود بخورم و بروم.

بله در کسری از ثانیه ما رنگ را که می بینیم، آمیگدال که در حقیقت قسمت شرطی شدن است فعال می شود و بر اساس آن خاطره ای که شما از آن رنگ خاص دارید. شما فرمودید که دانشمندان به بدترین رنگی که ممکن است رسیده اند، ولی واقعا برداشت ما نورولوژیست ها این است که هر کس براساس آن خاطره قبلی اش از یک رنگ، برداشت می کند. ممکن است یک فرد از آن رنگی که شما دوست ندارید برداشت دیگری داشته باشد، بنابراین اینها خیلی مسائل پیچیده ای هستند که به همان  مدارهایی که در مغز در هر فرد مخصوص خودش است و متفاوت است.

ممنونم. آقای سهرابی شما در همین شبکه تلویزیونی راجع به طراحی محیطی صحبت می کردید و گفتید که مثلا همین مثال رستوران که صحبت می کردیم رنگ قرمز در مرحله اول جذب کننده است و بعد شما را مدت زیادی داخل فست فود نگه نمی دارد، غذایتان را زود می خورید و می روید؛ یعنی هم جذب کننده است وهم دفع کننده، در دنیای طراحی مدرن چگونه به رنگ توجه می کنند ؟

رنگ یکی از ابزارهای طراحی و ارتباط برقرارکردن محیط با آدم هاست، البته همان طور که آقای دکتر گفتند برای همه آدم ها یک پیغام را نمی دهد، ولی اصولا همین متخصصان یا کسانی که فکر می کنند راجع به تاثیرات رنگ، یک بازه زیادی از آدم ها را در نظر می گیرند تا اثرگذاری یک نوع رنگ خاص را تجربه کنند، به اضافه اینکه ما غیر از بحث مکان، بحث زمان را هم داریم. تاثیرات رنگ در دهه های مختلف، حتی در طول تاریخ تفاوت های بنیادین کرده است، به طور مثال رنگ مشکی تا اوایل روم باستان در مصر باستان اصلا رنگ زندگی تلقی می شده، الان رنگ مرگ و عزاداری است. اینها یعنی بشر در طول زمان هم نظرش راجع به رنگها عوض شده است.

یعنی سلیقه اش تغییر کرده است ؟

 شاید اسمش را نشود گذاشت سلیقه، حتما روی سلیقه تاثیر می گذارد، یک باور عمومی است بسته به اینکه شما راجع به چه مقوله ای دارید صحبت می کنید، رنگ ها می تواند برای شما حتی قداست و اصالت پیدا کند.

و برسد به یک سطحی که شاید ساده تر ما رنگ صورتی را برای دختر خانم ها در نظر می گیریم، رنگ آبی را برای پسرها، ولی ظاهرا در طول تاریخ اینطور نبوده، عکس این بوده، خیلی وقت ها خانم ها رنگ آبی را استفاده می کردند، رنگ صورتی در دوره ای از تاریخ برای آقایان بوده است.

راجع به این  موضوع انتقاداتی است .اینکه از کودکی جنسیت را به افراد یادآوری کنید یعنی، بعضی ازروانشناسان به آن انتقاد دارند که شما قرار نیست همیشه به دختر بچه صورتی بپوشانید، درمحیط صورتی بگذارید و به رنگ ها اصالت جنسی بدهید، این حتما هست، همین الان در شرق دور بعضی عروس ها را رنگ قرمز می پوشانند، چون فکر می کنند رنگ قرمز به دفع شیطان می انجامد،  در حالی که ما این کار را را نمی کنیم. این خیلی به باورهای عمومی ربط دارد . بحث صورتی، آبی که برای دخترها و پسرها است، اصولا در اتاق های فکر کمپانی های بزرگ تولید مد راجع به آن فکر می کنند و ممکن است ده سال دیگر به یک نتیجه دیگری برسند.

امسال رنگ سال 2016 چه رنگی است؟

من نمی دانم رنگ 2016 چیست.

اگر اشتباه نکنم فکر می کنم در همان مایه های رنگ صورتی باید باشد. چطوری این رنگ سال را انتخاب می کنند؟ این فقط یک جنبه بیزینس یا کسب و کار است؟

من متخصص مد نیستم، ولی حتما اینطوری است. به نظر من چند تا برند معروف ممکن است بخواهند روی یک رنگی کار کنند، این می شود رنگ سال، بعد آنقدر به وسیله تبلیغ و پروپاگاندا آن را تحمیل می کنند برای اینکه شما احساس کنید در یک گستره ای قرار می گیرید که به آن تعلق دارید. شما فکر می کنید که من جزو یک گروهی هستم که همه مثل هم داریم فکر می کنیم و آن رنگ سال دیگر عوض می شود، دو سال دیگر عوض می شود، شاید سال دیگر اگر آن رنگ را بپوشید، شما را به گروه متحجرین، یعنی قدیمی شده وصل کنند. اینها به نظرم بحث های اقتصادی پشتش است.

خیلی نکته جالبی است برای من، شما که یک طراح هنری هستید، خودتان بر پایه مد پیش نمی روید؟

من طراح مد نیستم،

 نه خودتان برای پوشش لباستان انتخاب هایی که می کنید.

خودم شخصا نه

 آقای دکتر قزوینیان آیا انسان در طول دورانی که سلیقه اش عوض شده، رنگ سیاه را روزگاری خوش می دانسته، حالا در واقع رنگ سیاه را نماد مثلا عزاداری یا غم می داند، آیا ساختار مغز انسان دارد تغییر می کند که فرمان ها و الگوها و سلیقه هایش تغییر می کند؟ آیا اصلا سلیقه یک رفتار مغزی است.

 بله، مغز انسان در حال پیشرفت است. اگر خاطرتان باشد شاید در یک مبحثی صحبت کردیم که مغز برخلاف همه ارگان های دیگر که به صورت کامل فردی یا نوزادی کامل به دنیا می آید، مغز تا 20 سالگی در حال تکامل و پیشرفت است و همه سلول ها و نورونها در حال افزایش هستند . الان یک تئوری است به نام نوروپلاستیسیتی به این معنا که مغز یک سیستم استاتیک و ثابت نیست، بلکه به صورت دینامیک شما می توانید قسمتهایی از مغز را رشد بدهید و هر چه که اینپالس ها و فیدبگ ها از محیط بیشتر باشد که همین طور دارد دهه به دهه اینها زیاد می شود. شاید 50 سال پیش فقط یک روزنامه بود و یک فیلم، ولی الان اینها مرتبا در حال افزایش است، مغز هم در حال رشد است، در حقیقت اینها در حال تکامل هستند.

یعنی مغز پدربزرگ من با مغز من متفاوت است؟

دکتر: پیچیدگی مغز و شاید تعداد دندریت ها، ممکن است تعداد نورون ها که 100 میلیارد هستند یکی باشد اما بر اساس اینکه کدام قسمت بیشترفعالیت میکند می تواند هم تعداد نورون ها وهم تعداد دندریت ها افزایش پیدا کند که این تئوری است که به عنوان پلاستیسیته گفته می شود که می تواند یک پلاستیسیته منفی باشد مثل فرد سیگاری که آن حلقه را بیشتر تحریک می کند با دیدن سیگار تحریک می شود و نمی تواند جلوی خودش را بگیرد ، یا یک فردی که مثلا قسمت حافظه یاد گرفتن یک زبان جدید را تقویت می کند.رنگ ها هم از این قضیه مستثنی نیستند. رنگ ها به تنهایی همیشه نشان دهنده یک احساس هستند و می توانند تداعی کننده یک احساس باشند و این نشان می دهد که فقط پشت مغز نیست که مسئول است. این مرتبط می شود با قسمت های جلویی مغز و عواطف واحساسات و همان سیستم لیمبیک و بسیار پیچیده تر از این هست که ما بتوانیم رنگ را به عنوان یک مسئله دیدن تفسیر کنیم.به عناون مثال بچه ای در سال 1900 که به دلیل کاتاراکت دچار کوری بود در 10 سالگی عمل کاتاراکت در او انجام شد وعلیرغم اینکه هم مغز وهم چشم سالم بود، آن بچه باز هم قادر به تشخیص رنگ ها نبود.

 چرا؟

 برای اینکه سلول های چشمی فرد رشد پیدا کنند باید بتواند در نوزادی ببیند و چون ندیده بنابراین آن قسمت رشد نکرده است. علیرغم اینکه هم چشم سالم بود و هم مغز، بچه 10 ساله ای که عمل شد نتوانست این را ببیند؛ بنابراین نشان می دهد که دوران تکامل دوران کودکی چقدر مهم است برای تکامل دیدن و خصوصا رنگ ها.

ما داریم راجع به دنیای رنگ ها صحبت می کنیم به زبان علم و از منظر علم آنچه که دارد اتفاق می افتد بین یک متخصص علوم اعصاب است و یک طراح هنری که در دنیای علم، در دنیای رنگ ها ما را می چرخانند و می رسانند به نقطه ای که این روزها صحبت می شود که منفورترین رنگ ساخته شده، چطوری به این ترکیب رسیدید؟

سهرابی: من که نرسیدم و از شنیدنش هم خیلی تعجب کردم. گفتند ترکیبی از سبز و قهوه ای. برای من یک مقدار عجیب بود به خاطر اینکه این رنگ اغوا کننده نیست.اگر دقت کرده باشید در فروشگاه هایی که فقط سیگار می فروشند به خصوص در فری شاپ فرودگاه ها، فروشگاه هایی که سیگار می فروشند یا شکلات می فروشند سعی می کنند جذاب ترین نوع بسته بندی و نمایش را داشته باشند. شما همیشه حتی اگر سیگاری هم نباشید برایتان جذاب است.  یک مدتی از ریه های آسیب دیده برای اینکه دافعه ایجاد کنند استفاده کردند که البته موفق نبودند و  الان دارند تصویرهای وحشتناک تری را روی سیگارها می گذارند که واقعا مشمئز کننده است.

 من فکر می کنم کسی که می خواهد سیگار بکشد به این چیزها دقت نمی کند.بلکه اینها فقط برای این به کار می رود که از مشتری های جدید یعنی برای جذب مشتری های جدید مانع ایجاد بکند وگرنه فکر نمی کنم کسی که سیگاری است با دیدن آن تصاویر ریه،  با دیدن این رنگ ترکیب شده بخشی از قهوه ای و سبز بگوید خب این رنگش بد است، من سیگار نمی کشم. ولی فکر می کنم دارند در جهت کمتر کردن اغواگری بسته بندی ها پیش می روند برای اینکه حداقل آدم های جدیدی که اهل سیگار نیستند به این سمت گرایش پیدا نکنند و جذابیت بصری اش را کم کنند.

یکی از دوستان طبیعت گرد میگفت اگر این جلد سیگارها را با خودمان به بیابان ببریم گم می کنیم، چون استتار می شود با طبیعت، خیلی رنگش با لباس هایی که طبیعت گردها می پوشند هماهنگ است. یعنی شکی نیست که بالاخره کمپانی های بزرگ این رنگ ها را می گذارند برای اینکه ادای روشنفکری دربیاورند، برای اینکه بگویند ما حافظ محیط زیست هستیم. شما اگر به برند خاصی علاقه دارید ، آن را در هر پاکتی بریزند  استفاده می کنید، حتما بیشتر این بحث روی کم کردن جذابیت برای مشتریهای جدید است. آیا از نظر یک متخصص علوم اعصاب، به نظر شما مغزگول می خورد که دیگر انتخاب نکند.

دکترقزوینیان: بله مسئله اعتیاد مخصوصا به نیکوتین اینقدر پیچیده است که صحبت از گروگان گرفته شدن فرد می شود یعنی آن سیستم های مدارهای مغزی که عمدتا مربوط به واسطه شیمیایی دوپامین است در فرد اینقدر با نیکوتین اشباع می شود و یکسری رسپتورهای جدیدی در مغز ایجاد می شود که اصطلاحا گفته می شود فردی که اعتیاد به سیگار پیدا می کند که اتفاقا زمینه ژنتیکی تا 70درصد در اینها موثر هست، بله آنها افرادی هستند که مستعد هستند به سیگاری شدن، چه بسا افرادی هستند که سالیان سال در کنار یک فرد سیگاری هستند یا می تواند به سیگار دسترسی داشته باشند، ولی سیگاری نمی شوند. پس ژنتیک و ژن ها مطرح هستند و رسپتورهای نیکوتینی در مغز و تحریک مرکز لذت که در یکی از هسته های تالاموس قراردارد. اینها منجر به این می شود که ذکر می شود اصلا فرد هم کور می شود وهم کر، یعنی اگر نزدیکترین فرد به شما صحبت کند راجع به بدی سیگار یا هر صحبتی، یا این رنگی که می فرمایید اگر این رنگ روی بسته سیگار باشد، فرد استفاده نمی کند، اصلا این را نمی بیند، یعنی اینقدر آن حرکات جستجوگرانه برای رسیدن به آن ماده نیکوتین زیاد خواهد بود که این رنگ اصلا بی تاثیر خواهد بود و کم کم فرد دوزش را افزایش می دهد و با قطع آن می تواند علائم محرومیت پیدا کند که دقیقا اعتیاد است و یکی از قابل پیشگیری ترین فاکتورهای خطر برای سکته های مغزی و قلبی است که متاسفانه همه جا در دسترس است، خصوصا در سن بچه ها و جوان ها باید پیشگیری شود. بله در مورد جوان ها برای پیشگیری ممکن است، یعنی بچه ای که هنوز سیگاری نشده، ممکن است با دیدن این رنگ مقداری دفع شود و خوشش نیاید، اما فردی که سیگاری است اصلا اینها را نمی بیند و به سمت آن می رود و ناچار است که آن را مصرف کند. چرا، برای اینکه آن مرکز لذت که به صورت طبیعی می تواند با ورزش، با دیدن یک تابلوی زیبای نقاشی یا گوش دادن به موزیک تحریک شود، بعد از 7 ثانیه با رسیدن نیکوتین به مغز تحریک میشود و مرتبا رسپتورهای جدید تشکیل می شود و فرد مجبور است که این را مرتبا استفاده کند، بنابراین در اینجا سیستم لیمبیک قوی تر خواهد بود از سیستم بینایی، بنابراین رنگ ها نمی توانند نقش جدی داشته باشند.

ناخواسته بحثمان گره خورده است به سیگار امیدواریم بتوانیم از آن خارج شویم چون به گفته شما و متخصصین خیلی ویرانگر است. آقای دکتر الان ماه رمضان است و خیلی از افرادی که روزه دار هستند ممکن است که سیگار بکشند، این نشان می دهد که اراده فردی می تواند منجر شود به اینکه نخواهند بکشند حداقل برای این محدوده زمانی که روزه داری می کنند؟

این برمی گردد به مدارهای مغز ، خود روزه در واقع یک نوع تغییر مدارهای مغزی است، یعنی اینکه ما حتما صبحانه بخوریم، ناهار بخوریم وشام بخوریم را عوض می کنیم، این خودش یک تمرین تغییر مدارهای مغزی است.

این خوب است برای ما

 بله می گویم اگر شما یک مسیر را می روید به مقصدتان، سعی کنید دفعه بعد مسیرتان را عوض کنید، این یک نوع تغییر مسیر بوده و اینکه فرد سیگار نکشد 17-18 ساعت بسیار کمک کننده است چون نیمه عمر سیگار کم است و می تواند دفع شود و این می تواند استارتی برای ترک سیگار باشد. من شنیدم بعضی ها می گویند ما سیگارمان را می کشیم، ولی روزه را می گیریم، ولی واقعا هدف از گرفتن روزه غیر از مسائل معنوی ترک عادات اشتباه است. بنابراین بسیار مفید است که دراین مدت فرد سیگار نمی کشد و خیلی ها برای ترک سیگار مستعد می شوند.

 برگردیم به دنیای رنگ ها، ما دورانی را تجربه کردیم که اوایل فیلترهای سیگار زرد رنگ یا نارنجی رنگ بوده، شرکتهای دیگر آمدند فیلتر و رنگش را مثل باقی پیکره سیگار سفید کردند ، خب طبیعتا اولش به خاطر این بوده که مرز فیلتر و سیگار را مشخص وروشن کنند ولی از یک جای دیگر رنگ ظاهرا موثر نبوده، این ممکن است تایید بکند که رنگ خیلی برای یک سیگاری مهم نباشد ؟

سهرابی:  ببینید من یک فانتزی داشتم از بچگی اتفاقا آقای دکترهم هستند جالب است راجعش صحبت کنم. فکر می کردم اعصابی که از چشم به مغز می رود و در مغز تفسیر به رنگ می شود، اگر اشتباهی برود به جایی که ما می شنویم یعنی مرکز شنوایی، ما رنگ ها را می شنویم . این فانتزی است، یعنی پایه علمی ندارد، مثلا ما قرمز را بشنویم، آبی را بشنویم و برعکس یک صدا را ببینیم . این فانتزی بوده که من همیشه در ذهنم بوده.  فکر می کنم برای آدم های سیگاری، برای کسانی که عادت شدید یا اعتیاد شدید به چیزی دارند این داستان اصلا فرق می کند، یعنی در جای دیگری از ذهن و مغزشان تفسیر می شود، برای یک فرد سیگاری شما کل سیگار را سیاه بکن و دستش بده، همین سیگار را می کشد. من حتی دیدم آدم هایی را که سیگار را ایام روزه می گذارد لبش و روشن نمی کند،

 احساس بهتری به اومی دهد، یعنی اصلا برایش فرقی نمی کند رنگش چیست، اصلا کارکردش برای چیز دیگری است و به خاطر همین به نظر من همه این بازی هایی که با رنگ، با بسته بندی برای سیگار برای مشروبات الکلی می کنند برای اینکه جذابیتش کمتر شود، بیشتر برای این است که جذابیتش بیشتربرای 1: قشر نوجوان کم شود 2: برای کسانی که تا حالا وارد این مقوله نشده اند جذابیتش کم شود نه اینکه مانع مصرف شود و بی میلی ایجاد نمی کند.

حتی کارکرد عکس های منزجر کننده برای آدم ها سیگاری  از بین رفته وعادی شده است.

 از دنیای سیگار یک مقدار فاصله بگیریم برویم به سراغ تفسیر من و شما از رنگ. ما در واقع در فضای برنامه در پشت زمینه شما رنگ قرمز را می بینیم، آیا این رنگ قرمزی که من می بینم، شما می بینید و آقای دکتر قزوینیان و تماشاگران، همه ما داریم یک رنگ را می بینیم؟

سهرابی: معلوم است که نه،

 چرا؟

سهرابی: شما اگر به هرمنوتیک معتقد باشید در هیچ چیزی دو نفر راجع به یک مقوله برداشت واحد ندارند چه برسد به رنگ

من گفتند این قرمز است به شما هم

سهرابی: شکی نیست که این طیفی از قرمزاست، اولا که قرمزی که شما می بینید با قرمزی که من می بینم فرق می کند، حتی این ثابت شده که رنگی را که خانم ها سرمه ای می بینند، آقایان مشکی می بینند، یعنی یک جاهایی که خیلی نزدیک است، خانم ها سرمه ای می بینند و ما مشکی می بیینیم این یکی از نقاط افتراق است. اینها نشان می دهد که ما راجع به چیزی می توانیم دوتا ایده کاملا متفاوت داشته باشیم. بنابراین اینکه این چرخ قرمز است شکی نیست ما این را آبی نمی بینیم، ولی اینکه این قرمز را من قرمز می بینم، یک نقاش دیگری ممکن است بگوید این گوجه ای است، یکی بگوید این زرشکی است که یک ذره درآن زرد به کار رفته. غیر از اینکه یک طیف است، تاثیرات متفاوتی هم می گذارد، یکی شادی آوراست و یکی کسالت آور، اینها را من فکر می کنم ما باید به یک نوعی نَرم بسنده کنیم اصلا نمی تواند صد در صد باشد.

 شما عدد ندارید یعنی در نرم افزاری مثلا فتوشاپ حتی  در تکنولوژی چاپ شما رنگ می دهید برای چاپخانه که آن رنگ فلان در بیاورید، پس نشان می دهد که ما به یک استانداردی از گوجه ای رسیده ایم

160تا گوجه ای داریم، ولی طیف بسیار گسترده ای دارد.  دستگاهی که رنگ می سازند  16 میلیون رنگ می تواند برای شما بسازد که شما ممکن است بین دو تا از این رنگ ها اصلا تفاوتی با چشم غیر مسلح نتوانید قائل شوید.

 آقای دکتر برگردیم به تفسیر رنگ که درباره آن از آقای سهرابی هم پرسیدم آن دقیقا ما پارسال به یک لباسی رسیدیم که افراد تفسیرمتفاوتی از رنگش داشتند یک گروه آبی می دیدند، یک گروه طلایی می دیدند، آیا مغز ما دارد اشتباه می کند؟

این سئوال همیشه درمبحث نوروساینس مطرح می شود که آیا واقعا این قرمزی که ما می بینیم همه یکسان می بینیم یا نه، ولی به نظر می آید که مغز در اینجا بسیار پیچیده عمل می کند. ما مثلا یک موز را همیشه عادت داریم که زرد ببینیم، در حالیکه در نورهای مختلف، غروب، شب، اگر فرض کنید نورهایی دیگری روی این موز بتابد، رنگ های دیگری شما خواهید دید. اما کاری که مغز می کند این است که انچه دریافت میکند را تقسیم بندی و دسته بندی می کند و اضافی ها را حذف می کند. اگر این  کار را مغز انجام ندهد، خیلی گیج کننده می شود، یعنی زاویه ای که من الان شما رامی بینیم ، اگر این زاویه را عوض کنم، این رنگ ها همه عوض می شود، اما مغز این کار را می کند که اینها را دسته بندی می کند و سعی می کند همه را در همان رنگ های قرمز، نارنجی، سبز، زرد، آبی، نیلی، بنفش که داریم قرار می دهد .حذف آن اینپالس های اضافی است که ما بتوانیم به کار و زندگی مان برسیم و مرتبا درگیر تغییر این رنگ ها در محیط مان نباشیم، به آن می گویند همان پایداری رنگ، یک اصلی است در مغز که رنگ ها را به صورت پایدارمی بینیم،

به عنوان آخرین سئوال قرمز وآبی اینها رنگ های محبوب بین ما ایرانی هاست، آیا در همه جای دنیا این دو تا رنگ متضاد به حساب می آید؟

سهرابی: بیشتر قرمز و آبی یک رنگ ورزشی است، شما ببینید لباسهای ورزشی هم ترکیبی از این رنگهاست، خود شما امروز به این ترکیب رسیدید و یکی از داستانها این است که رقابت ایجاد می کند یعنی ما قرمز و آبی های معروفی داریم، مثل چلسی- آرسنال ، مثل آث مینال، اینترمینال، مثل استقلال و پرسپولیس که اینها بین طرفدارانشان یک اصالتی می دهد به آنها که می توانند با تیم رقیب برای خودشان هویت مستقل ایجاد کنند.

و آقای دکتر قزوینیان خیلی کوتاه بفرمایید باب راس نقاشی که ترکیب بندی رنگ هایش خیلی استثنایی است آیا استعداد خاصی داشته درترکیب بندی داشته؟

صد در صد

یعنی این توانایی به مغزش برمی گردد؟

به نظر می آید قبل ازاینکه نقاشی تمام شود همه قسمت ها را در ذهنش می بیند، یعنی همان قضیه پلاستیسیتی، یعنی قسمتی از مغز که مسئول تجسم فضایی و تجسم و ترکیب رنگ ها است برای ایشان خیلی متکامل تراست و به نظر می آید که زمینه های ژنتیکی هم در این موثر باشد که بعضی از افراد استعداد خاصی در ترکیب رنگ ها و در نقاشی دارند. لئوناردوداوینچی خیلی مستعد بوده و اصلا ترکیب رنگ ها را اول او توضیح داده است.

 

 

 

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا