ضرورت ارتقای فرهنگ اهدای عضو
هرچند مرگ مغزی واقعهای تلخ و به معنی پایان زندگی است اما میتواند بهمنزله ادامه زندگی برای بیماران نیازمند پیوند باشد. درک این مسئله برای خانواده بیمار مرگ مغزی بسیار سخت و دشوار است. به همین دلیل مهمترین و مشکلترین مرحله در فرایند اهدای عضو، رضایت گرفتن از اعضای خانواده این بیماران توسط افراد هماهنگکننده است. اگر نتوان از خانواده فرد مرگ مغزی برای اهدای عضو رضایت گرفت و بیماری را برای اهدای عضو منتقل کرد، چرخهای فعال نشده و پیوندی انجام نخواهد شد؛ بنابراین میتوان گفت گرفتن رضایت از خانواده بیمار مرگ مغزی موضوع مهمی است که میتواند یک اهداکننده احتمالی را به اهداکننده واقعی تبدیل کند.
واکنش مثبت نسبت به پذیرش اهدای عضو و عمل ایثارگرانه خانواده این بیماران بهویژه مادر، فقط از طریق آگاهی از واقعیت مرگ مغزی و ارتقای فرهنگ اهدای عضو امکانپذیر است. متأسفانه اغلب مردم از تعریف مرگ مغزی اطلاع کافی ندارند و اطلاعات نادرستی که از طریق بعضی رسانهها در اختیار مردم قرار میگیرد، به برداشت نادرست مردم از تفاوت بین کما و مرگ مغزی منجر میشود؛ بنابراین ضرورت دارد خانوادهها بدانند کما از ایجاد اختلال در کارکرد مغز ناشی میشود که با پیامدهایی مانند کاهش شدید سطح هوشیاری همراه است. در این شرایط فرد به هیچیک از تحریکهای پیرامونش، پاسخ نمیدهد. در کما شانس بهبودی برای برخی بیماران وجود دارد اما در مرگ مغزی مرگ حتمی و غیرقابلبرگشت است.
کاهش پیامدهای روانی خانواده فرد اهداکننده مستلزم حمایت گروه پزشکی است. پزشکان باید تا آنجا که ممکن است اطلاعاتی را در اختیار خانواده بیمار قرار دهند و هرگونه ابهام درباره شانس دوباره زندگی بیماران مرگ مغزی را برطرف کنند.
اهمیت نقش جامعه و اولیای دم
اگر بدون توجه به خواسته خانواده متوفی از اعضای بیماران مرگ مغزی استفاده کنیم باوجود مثبت بودن عمل اهدای عضو واکنش عمومی منفی ایجاد میشود. توجه به این نکته نیز مهم است که برخورد تحمیلکننده با خانواده بیمار هم میتواند با واکنشهای منفی همراه باشد؛ بنابراین قانونی که جامعه را مجبور به پذیرش اهدا کند نمیتواند جایگزین مناسبی برای بالا بردن سطح آگاهی عمومی مردم و پذیرش این موضوع در سطح جامعه باشد. اگر تصمیمگیری نسبت به اهدای اعضای بیمار مرگ مغزی اختیاری و داوطلبانه باشد این احساس تقویت میشود و مردم نقش خود را بهخوبی ایفا خواهند کرد. بهعبارتدیگر وقتی ما برخلاف میل خود مجبور به کمک باشیم نتیجه خوبی نخواهد داشت.
چه کسی مصاحبه میکند؟
بهتر است فرد مصاحبهکننده متعادل و صبور باشد. حرکتها و ارتباطات کلامی و غیرکلامی میتواند در انجام این کار مؤثر باشد. مصاحبهکننده باید مطمئن شود خانواده از قبل توسط پزشک از وخامت اوضاع بیمار خود قبلا مطلع شده است. درصورتیکه پیش از این لحظه اطلاعرسانی انجامنشده است باید فورا با پزشک بیمار و پرستاران در این مورد صحبت کنند و از آنها بخواهند که مرگ مغزی را به اطلاع همراهان بیمار برسانند.
مصاحبهکننده باید از مرگ مغزی و هدف تیم اهدای عضو اطلاعات کافی داشته باشد. اگر شرایط مساعد باشد میتوان همراهان بیمار را بر سر تخت بیمار برد و درباره دستگاههای مختلفی که به بیمار متصل هستند توضیحاتی را ارائه کرد. حتی میتوان قوانین را نادیده گرفت و به خانواده متوفی اجازه داد بیمار مرگ مغزی را ملاقات کنند و در شرایط بهتری تصمیم بگیرند.
کاهش پیامدهای روانی خانواده فرد اهداکننده مستلزم حمایت گروه پزشکی است. پزشکان باید تا آنجا که ممکن است اطلاعاتی را در اختیار خانواده بیمار قرار دهند و هرگونه ابهام درباره شانس دوباره زندگی بیماران مرگ مغزی را برطرف کنند. مصاحبهکننده باید مطمئن شود که همراهان بیمار از مفهوم مرگ مغزی مطلع هستند. آنها باید هرچند بار که لازم باشد درباره مرگ مغزی برای اعضای خانواده توضیحاتی را ارائه کنند و به سؤالات آنها پاسخ دهند. آنها باید ضمن توضیح درباره کوتاه بودن فرصت تصمیمگیری برای اهدای عضو، به خانواده فرصت دهند تا موضوع را باور کنند و درهرصورت به تصمیم آنها احترام بگذارند. مصاحبهکننده باید ضمن همدردی با خانوادهها، درک موقعیت آنها، سؤال کردن درباره علاقهها و نظرات متوفی و همچنین صحبت کردن درباره شرایط زندگی و مشکلات بیماران نیازمند پیوند عضو و تأثیر پیوند در ارتقای سلامت و زندگی این افراد زمینهای را برای انجام این کار فراهم کند و فرایند اهدای عضو را برای آنها شرح دهد.
اقوام، بستگان و دوستان نیز باید با خانواده فرد مرگ مغزی، همدردی کنند و به آنها این فرصت را بدهند تا از نگرانیهای خود سخن بگویند. گاهی لازم نیست هنگام شنیدن اندوه یک نفر حرف خاصی بزنیم بلکه سکوت، شنیدن صحبتهای آنها و احساس همدردی کمک بزرگی است که ارزش آن را غیرقابلتوصیف میکند.
گزارش : فرزانه صدقی
No tags for this post.