علوم انسانی و تحول و ارتقای این حوزه چندی است که به بحثی جدی و پردامنه در فضای علمی کشور بدل شده است. در گفتگو با دکتر محمود کریمی علوی، رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بررسی نیازها و کاستیها در رشته ارتباطات پرداختیم که ماحصل این گفتگو را در ادامه میخوانید.
آیا به نظر شما نیازهایی که در مباحث رشته ارتباطات منعکس شده و مسائلی که در متون این رشته از آن بحث میشود به حدی فراگیر است که نیازهای جامعه ما نیز با همین مباحث مرتفع شود یا معتقدید که ما باید برای نیازها و شرایط خودمان به طرح مباحث متفاوتی بپردازیم؟
رشته ارتباطات حوزه گسترده و فراگیری است که حداقل پنج قلمرو تعاملات انسانی را پوشش میدهد. این پنج حوزه عبارتند از ارتباطات درون فردی (ارتباط شخص با خودش)، میان فردی (ارتباط رو در رو با دیگری)، گروهی (ارتباطات بیش از دو نفر)، عمومی (ارتباط یک نفر با جمع مانند سخنرانی) و ارتباطات جمعی (ارتباط با واسطهگری رسانهها). این پنج قلمرو ارتباطی که گاهی توسط متخصصان این رشته محدودتر یا گستردهتر هم تعریف شدهاند، میتوانند تقریباً همه فعالیتهای انسانی را پوشش دهند.
اگر چه مرکز اصلی تولید و تحول علوم ارتباطی در دنیای حاضر کشورهای پیشرفته صنعتی، به خصوص کشورهای غربی هستند، ولی علوم انسانی، و از آن جمله رشته ارتباطات، محصول تجمیع دانش و تجربه بشریست که در طول تاریخ از یک منطقه جغرافیایی، مثلاً یونان یا چین یا هند، به منطقه دیگر مثلاً ایران، عراق یا مصر، و بالعکس، سفر کرده، ترجمه شده، تفسیر شده، ترکیب شده، تغییر کرده، و در طول زمان، توسعه یافته است. بنابراین، علوم در تحول تاریخی خود به جغرافیا یا منطقه خاصی متعلق نیستند.
نکته مهم در پرسش شما ناظر به تعریف، تقسیمبندی، و یا رویکردهایی است از ارتباطات که ناظر به نیازهای مشخص جامعه ایران باشد. در پاسخ به این پرسش، بنده معتقدم مباحث مربوط به رشته ارتباطات، اگر منابع و ادبیات موجود در دسترس باشند و مورد استفاده دانشجویان و علاقهمندان این رشته قرار گیرند، میتواند نیازهای اساسی جامعه علمی ما را هم پاسخگو باشد.
موارد استثنا البته وجود دارد. برای مثال، یک پرسش که گاهی با همکاران و صاحبنظران رشته ارتباطات مطرح میشود این است که آیا مسئله ارتباط انسان با متافیزیک، خدا و جهان ماورای ماده که به عنوان یک نیاز عینی و امر واقعی در جوامع دینی مطرح میشود، در تعاریف، تقسیمبندیها و نظریههای ارتباطی مورد توجه قرار گرفته یا نه؟
بعضی تلاش کردهاند این نوع از ارتباط را در دستهبندی نوع اول یعنی ارتباط انسان با خود یا واگویههای انسانی (اینترا پرسونال کامییونیکیشن) دستهبندی کنند که به نظر من دقیق نیست. ارتباط انسان با خدا چیری بیشتر از واگویهها یا نجواها یا ارتباط وی با خود است. تعاریف و تقسیمبندیهای موجود در ادبیات ارتباطاتی ظاهراً در این زمینه مسکوتاند. بنابراین، به لحاظ نظری، در این حوزه از ارتباطات انسانی که ناظر به ارتباط انسان با خداست، نیاز به کار جدیتری مشاهده میشود.
مباحث میانرشتهای ارتباطات مانند ارتباطات سلامت، ارتباطات بحران، ارتباطات علم و مقولههای فراگیرتر و کلیدیتری مانند آموزش و توسعه سواد رسانهای مخاطبین، به خصوص توسعه و تعمیق آن در سطوح مدارس برای کودکان، نوجوانان و جوانان، از عرصههایی است که در دنیا به طور جدی مورد توجه قرار گرفته است.
به طور مشخص چه زمینههایی را موجب تفاوت و فاصله نیازهای ما با مباحث جاری و متعارف رشته ارتباطات میدانید؟ آیا با فرض ضرورت ایجاد تغییر در مباحث رشته ارتباطات اساتید این رشته نیز چنین گرایشی را دارند؟ و عامل غفلت و احیانا مقاومت نسبت به طرح مباحث متفاوت را چه میدانید؟
بنده با همان نگاه و استدلال در پاسخ به پرسش قبل که بستر تحول علوم را فرامنطقهای و فراجغرافیایی و مبتنی بر نیازهای مشترک انسانی میداند، معتقدم عمده نیازهای مشترک ارتباطی در نظریهها، رویکردها، تقسیمبندیها و تعاریف رشته ارتباطات ملحوظ است.
ایجاد تغییرات در رشته ارتباطات، عملاً، عقلاً و منطقاً باید در حوزه کاربردیسازی و بومیسازی علوم باشد، که در مورد کشور ما دینی کردن علوم را هم شامل میشود. شاید کسانی از میان اساتید ارتباطات، با مثلاً تعبیر اسلامیسازی موافق نباشند، ولی ضرورت کاربردیسازی و بومیسازی علوم ارتباطی را انکار نمیکنند.
در مورد غفلت یا مقاومت نیز باید عرض کنم که تعبیر غفلت برای برخی از اساتید درستتر مینماید تا مقاومت. بخشی از نقصانها نیز به کمکاری و بیانگیزگی در این حوزه بر میگردد که خود این مشکل هم ریشه در چند کارگی و چند شغلی بودن محققیین و اساتید برای امرار معاش و حل مشکلات اقتصادی دارد. اگر حداقلها فراهم باشد تمرکز بیشتری از جانب اساتید روی مطالعه و تحقیق و تدریس خواهد بود و بالتبع، نیازهای علمی و عملی جامعه هم در این حوزه مورد توجه بیشتری قرار خواهد گرفت.
با توجه به توسعه روزافزون ارتباطات از طریق رسانههای دیجیتال و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی در میان مردم، به خصوص جوانان، مسئله اهمیت، ضرورت و فوریت آموزش سواد رسانهای امروز باید در مرکز توجه جامعه علمی ـ دانشگاهی و همچنین بخش سیاستگذاری و مدیریت کلان فرهنگی رسانهای کشور قرار گیرد.
مهمترین مباحثی که به نظر شما باید وارد متون ارتباطات و جریان آموزشی این رشته بشود چه مباحثی است؟
مباحث میانرشتهای ارتباطات مانند ارتباطات سلامت، ارتباطات بحران، ارتباطات علم و مقولههای فراگیرتر و کلیدیتری مانند آموزش و توسعه سواد رسانهای مخاطبین، به خصوص توسعه و تعمیق آن در سطوح مدارس برای کودکان، نوجوانان و جوانان، از عرصههایی است که در دنیا به طور جدی مورد توجه قرار گرفته است و در کشور ما هم نشانههایی از اهتمام برای گسترش آنها را در عرصههای دانشگاهی، سیاستگذاری و عمومی شاهد هستیم.
با توجه به توسعه روزافزون ارتباطات از طریق رسانههای دیجیتال و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی در میان مردم، به خصوص جوانان، مسئله اهمیت، ضرورت و فوریت آموزش سواد رسانهای امروز باید در مرکز توجه جامعه علمی ـ دانشگاهی و همچنین بخش سیاستگذاری و مدیریت کلان فرهنگی رسانهای کشور قرار گیرد. در این زمینهها، بحمدلله، اجماع در میان اساتید و کارشناسان رسانهای و ارتباطی وجود دارد.
علاوه بر آن، در بخشهای مفهومی و نظری، مثلاً، فلسفه، تاریخچه، تعاریف، رویکردها و نظریههای آموزش سواد رسانهای، کارهای ارزشمندی، در قالب تألیف و ترجمه، صورت گرفته ولی در عرصه عمل یعنی تربیت مربی، مواد و منابع آموزشی و ورود این مباحث به برنامه درسی دانشآموزی هنوز در کشور کاری جدی نشده است. از طرف آموزش و پرورش، بر اساس سیاستهای سند تحول بنیادین، اقداماتی، مثلاً تالیف کتاب تفکر و سواد رسانهای، در دست اجراست که موجب امیدواریست.
گفتگو: سیدمهدی موسوی
No tags for this post.