سالمرگ صور اسرافیل و ملکالمتکلمین
من از این عبارت چنین فهمیدم که میگوید: چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشتهای؟ و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد: یاد آر ز شمع مرده یاد آر! در این حال بیدار شدم و تا نزدیک صبح سه قطعه از مسمط ذیل را ساختم و فردا گفتههای شب را تصحیح کرده و دو قطعه دیگر به آن افزودم…»
این نقل از علامه دهخداست درباره میرزا جهانگیر خان مدیر روزنامه صور اسرافیل که دهخدا در آن مینوشت. احمد کسروی معتقد بود: «در اين روزنامه هميشه سخنان تندي شنيده مي شد و از شاه و درباريان نزديك، بدگويي فراوان مي رفت.اين روزنامه شاپشال را «جهود» مي خواند. اين بدگويي ها بيشترش از آن ميرزا علي اكبر خان دهخدا مي بود ولي چون يكي از دو تن دارنده ي روزنامه، ميرزا جهانگير خان مي بود، گناه ها همه به گردن او مي افتاد.»
میرزا جهانگیرخان معروف به جهانگیرخان شیرازی یا جهانگیرخان صور اسرافیل روزنامهنگار دوره مشروطیت ایران، جزو نخستین قربانیان عرصه روشنگری و مطبوعات بود که بعد از به توپ بستن مجلس به وضع فجیعی کشته شد. ادوارد براون، از آن روزها روایت سر راستی دارد: «… تهران زير پاشنه هاي آهنين كلنل لياخوف و قزاق هايش به خاك افتاده و ديگر بار خودكامگي غالب گرديد. مشروطيت نو پا در هم شكست.مطبوعات خاموش و رهبران مردمي يا با خشونـت به قتل رسيده بودندـ چون ميرزا جهانگير خان صوراسرافيل و ملك المتكلمين و حاجي ميرزا ابراهيم ـ يا در باغشاه در غل و زنجير بودند، يا در جنگل هاي مازندران متواري بودند ـ مانند سيد محمد رضا مساوات ـ و يا در سفارت بريتانيا پناهنده شده بودند ـ هم چون تقي زاده ـ در اين حال به نظر مي رسيد تمامي آمال و اميد ها براي حصول به آزادي و حكومت صالح در ايران بر باد رفته است.»
در تصفیه حساب محمد علی شاه با مجلس وقت و جریان مشروطه خواهی، خون هاي بسياري بر زمين ريخته شد ولي مرگ چند نفر دل خراش تر بود. جهانگير خان شيرازي (صوراسرافيل) و ملك المتكلمين و سيد جمال الدين واعظ اصفهاني (كه بعدها كشته شد و پدر جمالزاده نویسنده بود) را مي توان اولين شهداي راه آزادي بيان و قلم در ايران محسوب داشت. كيفيت اعدام جهانگير خان شيرازي در باغشاه( که موقع کشته شدن تنها 34سال داشت) در حضور محمدعلي شاه قاجار نيز به قلم احمد کسروی، روایت دلخراشی دارد.
ملکالمتکلمين و ميرزا جهانگيرخان را که با سخنرانيها و مطالب خود نقشی غیر قابل انکار در روشنگری مردم عصر خود داشتند، به باغ شاه بردند و در برابر محمدعلي شاه «پهلوي فواره نگاه داشتند. دو دژخيم تناب(طناب) به گردن ايشان انداختند و از دو سر كشيدند. خون از دهانشان آمد و اين زمان دژخيم سومي، خنجر به دلهاي ايشان فرو كرد.»
مرگ صور اسرافیل و میرزا ملکالمتکلمین را بسیاری از منابع، سوم تیر ماه 1287 شمسی و فردای به توپ بستن مجلس دانستهاند و برخی نیز معتقدند همان روز به قتل رسیدهاند که ا سوم تیرماه صحیح تر است.
روزنامه صور اسرافیل
روزنامه صور اسرافیل، به دلایل متعددی نظیر سرنوشت غم انگیز مدیر نخستین این روزنامه،انتشار آن در ایران و سوییس و گره خوردگی این نام با فصلی از تاریخ زندگی دهخدا در تاریخ مطبوعات صدر مشروطیت جایگاه ویژه ای دارد. تامل كوتاهي در این نشریه چندان خالي از لطف نيست. اين روزنامه كه 32شمارهاش در ايران و سه شمارهاش در شهر ايوردن سوئيس منتشر شد از روزنامههاي تأثیرگذاری است كه در بيداري مردم و مبارزه عليه دشمنان نهضت مشروطيت ايران نقشي سازنده داشت.یحیی آريانپور مينويسد: «روزنامه هفتگي صوراسرافيل، 9 ماه پس از آنكه كشور ايران در عداد دول مشروطه قرار گرفت (يعني 9 ماه پس از امضاي فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين شاه به تاريخ 14 جماديالثاني 1324 هجري قمري) در تهران منتشر شد و شماره يكم آن به تاريخ پنجشنبه 17 ربيعالاول 1325 هجري قمري و شماره 32 كه آخرين شماره دوره اول روزنامه بود، روز شنبه 20 جماديالاول 1326، سه روز پيش از بمباران مجلس و چهار روز قبل از اعدام جهانگيرخان مظلوم منتشر شد.»
مهرداد نصرتی
No tags for this post.