این در حالی است که هم اکنون روشی به نام Donation after Cardiac death (DCD) یا اهدای پس از مرگ قلبی نیز در برخی کشورها رایج شده است؛ بر اساس این تکنیک می توان برخی ارگانهای افراد مرگ قلبی را نیز با تکنیکهای خاص و رعایت برخی محدودیتها استفاده کرد.
بحث اهدای عضو از فرد مرگ مغزی شده به دیگران در کشور ما نیز پس از عبور از چالشها و تنگناهای قانونی و شرعی و بایدها و نبایدهای اخلاقی سرانجام در سال 1379 به تصویب رسید و اکنون به طور فزایندهای در حال اجرا و انجام است.
موضع گیریهای متفاوت
فقهای عظام نسبت به مساله پیوند اعضا در بیماران مبتلا به مرگ مغزی از جهت تصرف در بدن، موضع گیریهای متفاوتی دارند که در این مقاله به برخی از این استدلالها و دلایل اشاره میشود .
استدلال مخالفان
قائلان به حرمت معتقدند که تصرف در اعضا به نحو جدا سازی آنها از بدن ولو با وجود اذن و وصیت اعطا کننده عضو یا اولیای آنان جایز نیست. ادله اصلی آنان در این رابطه عموما شامل موارد زیر است:
1. بر اساس احکام اسلامی، ضرر رساندن به خود یا دیگری، در اسلام جایی ندارد بنابراین اگر اهدای عضو باعث ضرر رساندن به فرد اهداکننده باشد، عملی غیرمشروع است و در ارتکاب این عمل نامشروع فرقی بین خود اهداکننده و گیرنده و پزشک نیست و هر فردی که در این عمل به نحوی مشارکت دارد، در عملی نامشروع شرکت کرده است. مثلا اهدای چشم فرد زنده به دیگری، نامشروع است.
2. فرد دچار مرگ مغزی، دارای حیات است و هنوز به طور کامل دچار مرگ نشده است از اینرو پیوند اعضا نامشروع است.
3. شکافتن بدن مرده و بریدن اعضای او هتک حرمت میت است؛ تشریفات خاک سپاری یک رسم مشترک در تمامی جوامع انسانی است و نهی کردن انسانها از چنین مراسمی، هتک حرمت بزرگی به هویت انسان محسوب می شود. مخصوصا اگر میت مسلمان باشد.
هر تغییر در خلقت پروردگار حرام نیست بلکه آنچه که منجر به خرافات و توهمات پوچ و تغییر دین شود، مبغوض خداوند متعال قرار دارد و حرام است بنابراین پیوند اعضا که با انگیزه نجات جان افراد و حفظ حیات و سلامت آنها صورت میگیرد، مصداق این نوع تغییر نیست.
4. انجام این کار تعدی به قوانین نظام آفرینش است؛ افزایش طول عمر انسان از طریق پیوند اعضا مشکلی است که شاید در تعارض با دیدگاههای خداشناسانه تلقی شود. با این یورش علمی، قاعده و نظام مادی قدیمی عالم هستی به هم ریخته، سرانجام ما درمی یابیم که فناوریهای جدید ما را مجبور کرده است تا گاهی در این پرسش قدری تامل کنیم؛ آیا قوانین جامعه میتواند در تناقض با چیزی که ما آن را قوانین طبیعت میشناسیم( ازجمله احترام به رسومی مانند پیوندهای خانوادگی و ارزش های دینی ـ فرهنگی) باشد؟ برخی از گروههای مذهب بودا نیز معتقدند طولانی کردن زندگی انسان با پذیرش ارگان بدن فرد دیگری به وسیله پیوند اعضا، غیر طبیعی و غیر اخلاقی است. همچنین انتظار مرگ دیگران برای ادامه حیات در دیدگاه آنها غیر اخلاقی است.
5. برخی از فقهای شیعه و سنی با استناد به آیه «إ نَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَه وَ الدَّم … » ( بقره / 173) و «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَه وَ الدَّم …» (مائده / 3) و روایاتی دیگر خرید و فروش و استفاده از مردار را ممنوع کرده و در زمره وجوه حرام شمردهاند. آنها هر نوع بهره وری و خرید و فروش اعضای بدن مردگان را جائز ندانستهاند و معتقدند جسم انسان محل خرید و فروش نیست.
6. امکان سوء استفادههای احتمالی از اعضای بیماران مرگ مغزی از سوی برخی پزشکان، افراد سودجو و حتی ثروتمندان وجود دارد.
دلایل موافقان
1. بر اساس آموزههای اسلامی مانند «انّما الاعمال بالنیات» اهدای عضو میت که طی آن جان فرد نجات پیدا میکند، ماهیتی متفاوت با مثلهکردن اعضای میت دارد. از سوی دیگر با توجه به جایگاه عقل به مثابه یکی از منابع استخراج احکام شرعی در فقه شیعه و عقلانی بودن نجات جان یک فرد، بدون آسیب رساندن به فرد دیگر (از آنجا که در فرض مورد بررسی، اهداکننده میت است و بنابراین آسیبی نمیتوان به او وارد کرد) میتوان برای عمل پیوند مشروعیت قائل شد. همچنین برخی از فقها، به این مساله توجه کردهاند که پس از پیوند اعضا، عضو پیوندی به بخشی از بدن گیرنده عضو تبدیل شده است بنابراین دفن میت بدون عضو مذکور، مصداق مثله کردن اعضای وی محسوب نمیشود.
2. هر تغییر در خلقت پروردگار حرام نیست بلکه آنچه که منجر به خرافات و توهمات پوچ و تغییر دین شود، مبغوض خداوند متعال قرار دارد و حرام است بنابراین پیوند اعضا که با انگیزه نجات جان افراد و حفظ حیات و سلامت آنها صورت میگیرد، مصداق این نوع تغییر نیست.
3. در امر پیوند اعضا، چنانچه برداشت عضو بدون اذن و رضایت صاحب عضو صورت گیرد چون این کار با وجوب رعایت احترام و اکرام وی منافات دارد و سبب هتک حرمت و تجاوز به حق او می شود لذا حرام خواهد بود ولی در صورت اذن صاحب عضو و وجود رضایت وی یا اولیا، برداشت عضو پیوندی مصداق هتک حرمت و ذلیل کردن صاحب عضو نخواهد بود بلکه فداکاری، ایثارگری، نوع دوستی و خیرخواهی محسوب می کنند و باعث تکریم و احترام او می شود.
نتیجه گیری:
در دین اسلام نجات جان انسانها از اهمیت بالایی برخوردار بوده و دارای ثواب دنیوی و اخروی زیادی است. در تعالیم اسلامی آمده است که پاداش و کیفر اعمال دنیوی انسان به روح او وارد می شود نه به جسمش؛ بنابراین آنچه از انسان مهم است، روح اوست نه جسم و کالبدش.
در این باب، دو اصل مهم اسلامی وجود دارد که بسیار راهگشاست:
۱) اصل مهم به ما می گوید: هنگامی که میان دو هدف مختلف اسلامی و انسانی تعارضی واقع شود، باید مهم تر را برگزینید و غیرمهم را فدای مهمتر کنید.
۲) حفظ حرمت مرده مسلمان واجب و مهم است و حفظ جان مسلمانان واجب مهمتر.
بیشک قطع اعضای مردگان در روزگار گذشته آنهم در سرزمینهای به دور از فرهنگ انسانی نه تنها بیاحترامی بلکه بزرگترین اهانت به حساب میآمد اما اکنون تلقی جامعه از قطع اجزاء در مراکز علمی و درمانی به خاطر منافعی که این کار برای معالجه بیماران و مصدومان دارد، دگرگون شده اسـت و این حرکت را حرکتی انسانی میداند. امروزه جداسازی اعضای جسد و پیوند به نیازمندان به هیچ وجه توهین به مرده به حساب نمیآید بلکه ایثار و حرکتی انسانی است. فقهایی که از نظر حکم اولیه، مطلقا برداشت عضو را جایز نمیدانند و هم فقهایی که از نظر حکم اولیه برداشت عضو را بدون اذن و وصیت صاحب عضو یا اولیای او جایز نمیدانند درحالتی که حفظ نفس محترمی متوقف بر قطع عضو میت و پیوند آن باشد حکم به جواز آن دادهاند که این حکم نشانگر وجوب حفظ حیات و نجات زندگی افراد است.
منابع:
-قرآن کریم
-نوری زاده، عزت، میرزاپور، طوبا و نیک سیرت، مهدی، 1384، موانع و استراتژی های توسعه پیوند اعضا در ایران، کنگره بین المللی اخلاق زیستی، ایران، تهران، 6 تا 8 فروردین.
-باقری چیمه، علیرضا، 1387، «مرگ مغزی و پیوند اعضا در ژاپن»، مجله اخلاق و تاریخ پزشکی، دوره اول، شماره 3، 24 ـ 15.
گزارش: فرزانه صدقی
No tags for this post.