نماد سایت خبرگزاری سیناپرس

مغز ما چگونه یاد می‌گیرد؟

 اما شبا‌هت‌های زیادی بین عملکرد مغز ما در جذب اطلاعات تازه و آگاهی از چگونگی ساختار یادگیری مغز، می‌تواند به ما در استفاده از استراتژی‌های بهتر برای یادگیری موثرتر، کمک کند. در ادامه شش نکته در خصوص ساختار یادگیری در مغز، آمده؛ ادامه مطلب را از دست ندهید.

۱. ما اطلاعات تصویری را بهتر درک می‌کنیم

حدود پنجاه درصد از منابعی که مغز از آنها استفاده می‌کند، به واسطه حس بینایی به دست آمده‌اند. برای چند لحظه به خوبی به این مساله فکر کنید که نیمی از توانایی مغز شما به حس بینایی و پردازش‌های مغزی‌ای وابسته است که آنچه می‌بینید را به اطلاعات تبدیل کند. نیمه‌ی دیگر مغز، به پردازش سایر اطلاعات دریافتی از نقاط و حواس دیگر شما می‌پردازد. بینایی تنها حس از حواس پنجگانه نیست که حجم عظیمی از انرژی، برای دریافت و پردازش اطلاعاتش است، اما در این مورد خاص، از سایر حواس جلوتر است. یکی از مهمترین مولفه‌های تاکید روی اهمیت حس بینایی بر یادگیری، این است که ما متن‌ها را پیش از اینکه بخوانیم، در واقع می‌بینیم. هم‌اینک که مشغول مطالعه این متن هستید، مغز شما هر واژه را به صورت یک تصویر مجزا می‌بیند، پردازش می‌کند و می‌فهمد. سرعت انجام این پردازش‌ها به حدی‌ است که امکان مطالعه و درک سریع و راحت با کمک اطلاعاتی که از تصاویر (واژه‌ها) می‌گیریم، به وجود می‌آید. در کنار قدرت تشخیص اشیا، حس بینایی ما توانایی ویژه‌ای در تشخیص هر چیزی متحرکی را هم دارد. پس با توجه به این نکته، استفاده تصاویر و خصوصا تصاویر متحرک (از هر نوعی) می‌تواند بر یادگیری موثر باشد.

۲. ما جزییات را در تصاویر بزرگ‌تر بهتر به خاطرمان می‌سپاریم

هنگامی که مشغول یادگیری مفاهیم تازه‌ی متعدد هستیم، گم شدن در میان اطلاعات اتفاقی ساده است که ممکن است هر لحظه پیش بیاید. یکی از راه‌های پیشگیری از این مساله، ایجاد تمرکز روی تصویری بزرگ‌تر از چیزی است که مشغول یادگیری بخش‌هایی از آن هستید. این مساله احتمالا در زمان‌هایی که مشغول یادگیری چیزهای تازه هستیم برای بازگشت به مفهوم کلی و کشف ارتباط مفاهیم جزیی با آن، موثر خواهد بود. در واقع مغز ما تمایل دارد جزییات چیزهایی را که فرا می‌گیرد به چیزهایی بزرگ‌تر مرتبط کند. با آگاهی از این نکته می‌توانیم در این تمایل طبیعی مغز، نقش مفیدی بازی کرده و آن را برای بهبود عملکرد یادگیری یاری دهیم. زمانی که مغز اطلاعات جدیدی را دریافت می‌کند، به دنبال اطلاعاتی مشابه می‌گردد تا این داده‌های تازه را به نوعی به آن مرتبط کند. برای درک بهتر، تصور کنید مغز مانند کمدی پر از قفسه است که با اضافه شدن لباس‌های بیشتر، قفسه‌های آن هم بیشتر شده و خود به خود اقدام به دسته‌بندی لباس‌ها و طبقات می‌کند. در این صورت اگر یک ژاکت مشکی (اطلاعاتی جدید) به آن اضافه کنید، کمد (مغز) به دنبال قفسه‌ای می‌گردد که لباس‌های مشکی زمستانی یا پشمی در آن قرار دارد. و سپس ژاکت را در آن قفسه قرار می‌دهد. با این تفاوت که شما در دنیای واقعی نمی‌توانید یک لباس را به طور همزمان در چند قفسه قرار دهید، اما این مساله در مورد ساختار مغز و اطلاعات و طبقه‌بندی آنها متفاوت است. به همین خاطر است که با وجود میلیون‌ها خاطره، واژه، تصویر، صدا و چیزهای دیگر، در اغلب اوقات -حتی بدون اینکه متوجه باشیم- می‌توانیم به سرعت اطلاعات مرتبط با هر مورد را بازیابی کرده و به یاد آوریم. این مساله در مورد دانستنی‌های ما پیچیده‌تر هم هست. چنان‌که با رسیدن به موضوعات مرتبط، دانستنی‌های مرتبط در مغز پیدا شده و پردازش‌ها برای نتیجه‌گیری‌های جدید و یادگیری‌های تازه هم با سرعتی باورنکردنی اعمال می‌شوند.

۳. خواب، تاثیری عمیق روی یادیگری و قدرت حافظه‌ی ما دارد

مطالعات نشان داده‌اند که خواب شبانه -خصوصا در زمان‌هایی که مشغول یادگیری چیزی تازه هستیم- می‌تواند بازدهی ما را در یادگیری به شدت افزایش دهد. در یک مطالعه در همین رابطه، بازدهی شرکت‌کنندگانی که در طول ۱۲ ساعت مشغول یادگیری یک چیز تازه و سپس خواب شبانه در بین ساعات یادگیری بودند، ۲۰٫۵ درصد بود. در حالی که کسانی داشتند که در طول ساعات پیاده‌روی تنها چهار ساعت اطلاعات تازه‌ای دریافت کرده بودند تنها ۳٫۹ درصد بازدهی در یادگیری نشان دادند. چرت زدن هم می‌تواند مثل یک خواب کامل در شب، بر روی یادگیری ما تاثیر مثبت بگذارد. در تحقیقی که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شد، مشخص شد شرکت‌کنندگانی که پس از تکمیل یک چالش یادگیری چرت زده بودند، بازدهی بیشتری در قیاس با زمانی که آزمایش را بدون وقفه تکرار کردند، داشته‌اند. دکتر «متیو واکر» (Dr. Matthew Walker) -رهبر تیم تحقیقاتی این دانشگاه در تحقیق یاد شده- می‌گوید خواب برای مغز مثل یک اسفنج خشک است. همانطور که اسفنج قدرت جذب بالایی دارد، خواب هم کمک می‌کند قدرت جذب اطلاعات جدید در مغز افزایش یابد.

۴. بی‌خوابی به طرز چشم‌گیری بر قدرت یادگیری چیزهای جدید تاثیر منفی می‌گذارد

بی‌خوابی یا بدخوابی می‌تواند برای یادگیری چیزی ترسناک باشد. با وجود تحقیقات و تئوری‌های موجود، ما هنوز به طور کامل از همه‌ی فواید خواب آگاه نیستیم و -متاسفانه- به خواب اهمیت چندانی نمی‌دهیم. اما با این وجود ما نمی‌توانیم به طور دقیق در خصوص همه‌ی تاثیرات مثبت خواب نظر قاطع داشته باشیم. ما تنها می‌دانیم در صورتی که خواب کافی نداشته باشیم، چه اتفاقاتی ممکن است برای‌مان بیفتد. بی‌خوابی قدرت ریسک ما را کاهش داده و تمایل‌مان به عادات قدیمی را افزایش می‌دهد. به‌علاوه بی‌خوابی بر جسم ما نیز تاثیر منفی گذاشته و باعث ایجاد حس خستگی مفرط در ما می‌شود. اما مهمتر از همه، تاثیر بی‌خوابی بر یادگیری است. بی‌خوابی یا بدخوابی قدرت دریافت اطلاعات تازه در مغز را -در قیاس با زمانی که خواب خوبی داشته‌ایم- تا ۴۰ درصد کاهش می‌دهد. مطالعه‌ای در دانشگاه پزشکی هاروارد نشان داده که ۳۰ ساعت اول پس از یادگیری اهمیت ویژه‌ای دارد. اگر در طول این بازه بی‌خوابی به سراغ شما بیاید و نتوانید یک بازه کامل را بخوابید، تقریبا تمام آنچه یاد گرفته‌اید از دست می‌رود.

۵. بهترین شکل یادگیری به هنگام یاددادن به دیگران بروز می‌کند

با تلاش برای یاد دادن چیزی به دیگران، ما اطلاعات جدید و بیشتری دریافت می‌کنیم، سازماندهی اطلاعات در مغز ما بهتر شده و اطلاعات مربوط به آن موضوع خاص را بهتر به یاد می‌آوریم. نیمی از شرکت‌کنندگان در یک تحقیق آنچه یاد گرفته بودند را برای سایر شرکت‌کنندگان بازگو کردند. پس از این مرحله، هر دو گروه در مورد اطلاعات آموزش داده شده مورد آزمایش قرار گرفتند. در این آزمایش مشخص شد گروهی که اطلاعات را به دیگران انتقال داده‌اند، به مراتب بازدهی بیشتری در یادگیری و بازیابی اطلاعات داشته‌اند. با وجود اینکه ما متوجه تاثیر عمیق روند یاددهی به دیگران روی یادگیری خودمان نمی‌شویم، اما این مساله به صورت ناخودآگاه بر روی بهبود یادگیری ما، تمرکز بر اطلاعات مهمتر، کشف ارتباطات بهتر بین مفاهیم و سازماندهی بهتر اطلاعات در ذهنمان، تاثیر مثبت می‌گذارد.

۶. یادگیری اطلاعات تازه با جایگذاری صحیح بهبود می‌یابد

یکی از رویکردهای یادگیری در نتیجه‌ی تحقیقی در دانشگاه UCLA کشف شد که «دیک اشمیت» (Dick Schmidt) محقق ارشد این تحقیق، آن را «Block Practice» نامگذاری کرد. وقتی که شما مشغول تمرین چیزی یا تمرکز بر چیزی هستید، بارها و بارها تکرار و یادگیری موردی خاص، می‌تواند در بازیابی بهتر آن موثر باشد. این چیزی است که آقای اشمیت از آن به عنوان Block Practice یاد کرده است. برای مثال، مورادی همچون چند ساعت متوالی مطالعه‌ی تاریخ، یا ساعت‌ها تمرین تنیس با تمرکز روی سرویس زدن، از نمونه‌های یاد شده هستند.

با این وجود، آقای اشمیت طرفدار روشی متفاوت برای یادگیری به نام ‘جایگذاری’ است که از ترکیب اطلاعات و مهارت‌ها در تمرینات و بازآوری‌های آتی حاصل می‌شود. در مطالعه دیگری در دانشگاه UCLA «باب بیورک» (Bob Bjork) در آزمایشگاه روانشناسی خود بر روی تکنیک جایگذاری تحقیق کرد. در یکی از آزمایش‌ها، او سعی کرد با نمایش چند تصویر به شرکت‌کنندگان، سبک‌های هنری را به آنها بشناساند. در این آزمایش، برخی از شرکت‌کنندگان شش نمونه از کارهای هنری یک نقاش در یک سبک خاص نشان داده میشد و سپس سراغ تصاویر دیگر می‌رفتند (Block Practice). اما سایر شرکت‌کنندگان نقاشی‌ها را به صورت ترکیب شده مشاهده کردند.

پس از آن، شرکت‌کنندگان هر دو گروه باید سبک نقاشی‌هایی که در تصاویر وجود نداشت را با توجه به آموخته‌های خود تشخیص می‌دادند. نتیجه‌ی این آزمایش نشان داد کسانی که تصاویر را به صورت جایگذاری شده مشاهده کردند سبک ۶۰ درصد نقاشی‌ها را درست حدس زده و این عدد برای آنها که با تکنیک Block Practice تصاویر را دیده بودند تنها ۳۰ درصد بود.

جالب اینکه بیش از ۷۰ درصد شرکت‌کنندگان تصور می‌کردند که تکنیک Block Practice در یادگیری آنها موثرتر بوده است. اما نتیجه خلاف این را ثابت کرد. آقای بیورک معتقد است دلیل تاثیرگذاری بیشتر در روش جایگذاری، بازی با قابلیت‌های عصبی در مغز ما و کمک به تشخیص بهتر الگوها است. در دنیای واقعی هم، در موقعیت‌های خاص به سراغ بازبینی برخی اطلاعات خاص می‌رویم و بدین‌ترتیب اطلاعات جدید را با آنچه از قبل می‌دانستیم، جایگذاری می‌کنیم. آقای بیورک اشاره می‌کند، نیاز به باهوش‌تر بودن برای ما و بهبود روند یادگیری در ما، ضروری است. به گفته‌ی او همانطور تقریبا در هر شغلی، ضرورت آشنایی با تکنولوژی‌های تازه وجود دارد، آشنایی با تکنیک‌های جدید یادگیری هم به همان اندازه مهم است.

Crewblog.wpengine

 

 

منبع:digikala

No tags for this post.
خروج از نسخه موبایل