او پس از تجربههای موفق در سرودن شعر بهویژه در قالبهای کلاسیک و گرایش به غزل نو و نوگرایی مفهومی در شعر کلاسیک توانسته است در عرصه ترانه سرایی نیز حرفهای تازهای برای گفتن داشته باشد. از کاکایی تاکنون ۱۴ کتاب به چاپ رسیده که از جمله مهمترین آنها میتوان به «بررسی تطبیقی شعر مقاومت ایران و جهان»، «حق با صدای توست»، «فرصت نایاب»، «باغ خیالی»، «آوازهای واپسین»، «مرثیه روح»، «سالهای تاکنون»، «حتی اگر آیینه باشی»، «نگاهی به شعر معاصر ایران»، «گزیده ادبیات معاصر»، «بررسی تطبیقی ادبیات پایداری جهان»، «زنبیلی از ترانه» و … اشاره کرد. علاوه بر این او با خوانندگان مطرح موسیقی پاپ همچون رضا صادقی، محمد اصفهانی، فرزاد فرزین، فریدون آسرایی، محسن یگانه، نیما مسیحا، علی لهراسبی و … نیز همکاری داشته است. به بهانه بررسی وضعیت ترانه با عبدالجبار کاکایی و فعالیت های این روزهایش به گفتوگو نشستیم.
اینطور به نظر میرسد که این روزها بهخصوص در حوزه ترانه کمکار شدهاید، درست است؟
این اتفاق چندین دلیل دارد. یکی از این دلایل به محدودیتی که صدا و سیما طیِ 7-8 سال گذشته برای من ایجاد کرده بر میگردد و دلیل دیگرش، این است که خودِ موضوع ترانه، به سمت ترانههای استیجی، ریتمیک، شاد و نسبتاً عوامانه رفته است. آن ترانههایی که آلبومها محل عرضه آن بود، بازاری کم رونق دارد. چون کارکرد اقتصادی ِ آلبومها ضایع شده است. من در حوزه ترانههای استیجی خیلی ورود نمیکنم، چون به هر حال آدم شئوناتی را متناسب با شرایط کاریاش، برای خودش نگه میدارد. باوجود این، اگر خوانندهای باشد که بخواهد کارِ نسبتاً فاخر پاپ انجام دهد، من همکاری میکنم. ولی در این شرایط بازار کار فاخرِ پاپ کم رونق است. همانطور که گفتم در گذشته، آلبومها محل عرضه آثار بودند، سلیقه موسیقی مردم، سطحِ متعالیتری داشت. در حال حاضر به خاطر گستردگی حوزه مخاطبها، بهویژه پایین آمدن رده سنی مخاطبان موسیقی و شکوفاییِ استیجها و اجراهای پر جمعیت، مقداری موسیقی به سمت ریتم رفته و از موسیقی فاصله گرفته است و طبعاً کلام خوب و کلامی فاخر، خیلی محل رجوع نیست. در این اجراها، بیشتر کلامی که با موسیقی همراهی کند، مورد نظر است.
شما در فاصله ترانه گفتنهایتان، دغدغه غزل گفتن و شعر غیر ترانهای گفتن را هم دارید و هیچ گاه آن را کنار نمیگذارید؛ یعنی دغدغه غزلسرایی شما جدی است و به خاطرِ ترانه از آن دست نکشیدهاید…
به هر حال ما آدمِ عالمِ ادبیات هستیم. شعر با ادبیات، نسبتی دارد. ترانه هم نسبت کوچکی با عالم ادبیات دارد. میگویم نسبتی کوچک چون بخشی از ترانه در موسیقی تعریف میشود و بخشی از آن در ادبیات. بخشی نسبتاً قابل اعتنا که جدی نیست. خیلی از ابزارهای ادبی را در ترانه میشود به کار برد ولی این به معنای این نیست که ترانه زیر مجموعه ادبیات است. ترانه بیشتر در تلفیق با موسیقی هویت پیدا میکند و شکل پیدا میکند و از ابزارهای ادبی هم میشود در آن استفاده کرد. به هر حال من بیشتر خود را متعلق به عالم ادبیات میدانم و با شعر روحیاتم سازگارتر است. من هیچگاه ترانه را بهعنوان قالب ادبی جدی نگرفتهام؛ اما در عرصه تلفیق با موسیقی سعی کردهام ترانهای بگویم که از اسلوبهای ادبی بهره ببرد، در آن از بلاغت ادبی استفاده شود و تا جایی که توانستهام موازنه، ترصیع و… را در آن به کار بردهام؛ یعنی آنچه شرایط ترانه را برای شنیدن بهتر میکند، در این ترانهها به کار بردهام. ولی هیچ گاه در عرضه ترانههایم توقع نداشتهام که بهمنزله عرضه آثار ادبیام باشد. عرضه آثار ادبی من همان غزلها و قالبهایی است که بعضاً تجربه میکنم. به خاطر همین هم هر از گاهی ترانه میسرایم اما عموماً مشغول شعر گفتن هستم.
پژوهش ادبی، آدم را از فعالیت و تولید ادبی دور میکند. یک سری وسواسها به سراغ آدم میآید و طبیعتاً آدم در سرودن، دلسرد میشود.
این روزها، کتابهای زیادی در حوزه ترانه چاپ میشود. این کتابها را رصد میکنید؟
این بابی که برای چاپ کتاب در این حوزه باز شده است، دو گرایش دارد، یکی گرایشی است که به شکل سنتی در پیِ تبادر خاطرِ ترانههای اجرا شده به شکل سنتی است که قبلاً به شکل بروشورهای دو صفحهای و چهار صفحهای و هشت صفحهای، در لاله زار چاپ میشد. این شاخه بیشتر در پیِ تبادر خاطر خواننده است؛ تا شنونده ترانهای که شنیده، بخواند و آن را به یاد بیاورد. گرایش دوم، به چاپ کتاب جوانان در این حوزه برمیگردد. بخشی از جوانان به قالب ترانه روی آوردهاند زیرا احساسات و عواطف در ترانه عریانتر است. ترانه قالب اندیشه نیست و بیشتر قالبِ احساس است. طبیعتاً این شاعران، در این قالب راحتتر میتوانند عرض اندام کنند و عواطف و احساساتشان را موزون بیان کنند. به همین دلیل این جوانان هم عموماً به سمت چاپ کتاب ترانه روی آوردهاند. در واقع میشود گفت این جوانان شاعر هستند منتها در عالم ترانهسرایی. بهنوعی شعرِ محاوره میگویند، در حقیقت با مقداری تسامح میتوان اینها را شاعر دانست. چون آن گرفت و گیرهای ادبیات و دغدغه اندیشه و فهم و زبان را ندارند. بیشتر عواطف و احساسات را بهصورت منظوم بیان میکنند. این گروه، گروهی قابل توجه هستند. در هر دو شکل یاد شده، امروز خوشبختانه چند ناشر تخصصی فعالیت میکنند که با توجه به نام و آوازه و اعتبار حوزه موسیقی، بعضی از افراد، از قِبَل چاپ مجموعهها بسیار سود هم بردند چون چهره هستند و طبیعی است که این عرصه چاپ کتاب هم پُر رونق شود.
شما کتابهای متعددی در حوزه پژوهش دارید، فعالیت در این حوزه از دغدغههای جدی شماست؟ کماکان در این حوزه طرحهایی در دست تألیف دارید؟
برای ارزیابی شعرِ معاصر نه! من در حدِ یادداشت، گاهی یادداشت و مقالات کوتاهی مینویسم. ولی اصلاً کار جدیای ندارم. بخشی از آن به این دلیل است که پژوهش ادبی، آدم را از فعالیت و تولید ادبی دور میکند. یک سری وسواسها به سراغ آدم میآید و طبیعتاً آدم در سرودن، دلسرد میشود. سرنوشت افرادی که به سمت نقد ادبی گرایش پیدا کردهاند، در ادبیات معاصر ما کاملاً روشن است. عموماً این افراد به خاطرِ پرداختن به موضوع نقد ادبی از تولید ادبی غافل شدهاند و بعدها هم دچار حساسیتهایی شدهاند و کمتر شعر سرودهاند. احساس من هم این بود که وارد شدن به حوزه پژوهش ادبی مرا از خلاقیت ادبی دور میکند. به دلیل اینکه خیلی میل گفتن شعر دارم، مطالعه آزاد در فضای ادبیات گذشته و امروز را ترجیح میدهم، گاهی هم یادداشتهایی مینویسم اما بهطور جدی به فکر کار پژوهش ادبی نیستم.
گفتگو: مهرداد نصرتی
No tags for this post.