مخاطبان یا بازدیدکنندگان این موزه میتوانند از مقابل آنها بگذرند، آنها را ببینند و توضیحات نوشتهشده روی تابلوهای راهنما را بخوانند یا صحبتهای راهنمای موزه را بشنوند و بهسوی ویترین و گالری بعدی بروند.
دکتر محمدرضا نوروزی، از فعالان ترویج علم درباره تفاوت موزههای علم با دیگر موزهها اینطور توضیح میدهد: فرق بین این موزهها با موزههای دیگر، تنها به محتوای آنها مربوط میشود. در موزههای علم و فناوری آثار و اشیایی حول محور علم و فناوری دیده میشود و در دیگر موزهها آثاری با محتوایی دیگر.
وی در ادامه میافزاید: مراکز علم یا Science centers مجموعههایی هستند با ابزارهایی متنوع که قرار است موضوع، پدیده یا محتوایی از علم را برای بازدیدکننده عیان کند. با این تفاوت که در مراکز علم، مخاطب منفعل و بازدیدکننده محسوب نمیشود. بلکه بهعنوان فردی فعال با این ابزارها روبرو میشود. در مراکز علم بازدیدکننده با ابزارها تعامل دارد و به کمک آنها اطلاعاتی را به دست میآورد. هر فردی به نسبت سن و سال، جنسیت، علاقه و سطح دانایی خود، دریافتی اختصاصی از آن ابزار به دست میآورد و حتی یک بازدیدکننده مشخص با هر بار بازدید از این مراکز و روبهرو شدن با یک ابزار، میتواند دریافتهای متفاوتی را به دست آورد. به همین دلیل جذابیت این ابزارها و این مراکز بسیار بیشتر از موزههای علم است و از سوی دیگر نقشی که در یادگیری و علاقهمندی به علم دارد بسیار بیشتر از نمونههای موزهای است.
نوروزی در پاسخ به سؤال مطرحشده درباره ویژگیهای موردنظر در طراحی موزهها و مراکز علم میگوید: طراحی موزهها و بهخصوص مراکز علم امری چندبعدی و بسیار پیچیده است. طبیعی است که قرار نیست و نمیتوان در یک فرصت کوتاه به همه این موارد پرداخت؛ اما مهم این است که در طراحی این نوع مراکز نیاز اولیه – یعنی پیش از آنکه اصلا طراحی معماری و ابزار و مراحل دیگر آغاز شود- طراحی مفهومی است. موضوعی که در ایران بهشدت با آن ناآشنا هستیم.
در طراحی مفهومی، طراح ابتدا مخاطب شناسی میکند، نیازهای مخاطب – نیازهای فیزیکی و محتوایی- را برآورد میکند. سپس خطوط و رئوس پایه و بنیادی مرکز علم یا موزه را طراحی میکند که امری بسیار پیچیده است. برای این کار طراح مفهومی باید با گروه مشاوران باتجربه همراه باشد و درنهایت بهعنوان مشاور گروههای معماری این نیازها را به ایشان منتقل کند تا معماران بهینهترین طراحی معماری را انجام دهند و درنهایت بهعنوان مشاور و همراه امین کارفرما برای انتخاب و ساخت ابزارهای مرکز علم یا موزه ادامه فعالیت بدهد تا موزه یا مرکز علم به نتیجه برسد. طراح مفهومی موزه یا مرکز علم، به بسیاری از داناییهای علمی نیاز دارد. تا بتواند با نگاهی جامع به طراحی بپردازد، مانند همان مثال معروف اقیانوسی به عمق یکبند انگشت.
فرق بین موزههای علم با موزههای دیگر، تنها به محتوای آنها مربوط میشود. در موزههای علم و فناوری آثار و اشیایی حول محور علم و فناوری دیده میشود و در دیگر موزهها آثاری با محتوایی دیگر.
این کارشناس با اشاره به نقش طراحی مناسب در جذب مخاطب میگوید: طراحی مناسب به آرامش روانی و فیزیکی مخاطب میانجامد و وقتی این طراحی با طراحی مفهومی مناسب و ساخت منطبق بر استانداردهای بالا همراه شود، طبیعی است که مخاطب میتواند با خیال راحت به این فضاها مراجعه کند، لذت برده و از محتوای آن بهره ببرد.
وی در پاسخ به این سؤال که در ایران تا چه اندازه به تخصصی بودن این نوع مراکز توجه شده اینطور پاسخ میدهد: تا همین سالهای اخیر به تخصصی بودن این مراکز هیچ توجهی نمیشد. موزههای علمی ما در بهطور عمده به موزههای تاریخ طبیعی محدود میشده است. نمونهای قدیمی و بسیار باشکوه (برای آن زمان) در شیراز وجود دارد که بازهم یک موزه با هویت تاریخ طبیعی است و تغییرات بسیار محدودی را تاکنون تجربه کرده است و در طی دو دهه قبل هم نمونههایی کوچک از مراکز علم طراحی و ساختهشده است؛ مانند مراکز فن آموز یا مجموعههایی که تحت نظارت بنیاد زیرک زاده احداث شدند. بیشتر این مراکز با گذر زمان هویت خود را از دست میدهند و به مجموعههایی سرد و بیروح بدل میشوند که اصلا جذابیتی برای مخاطب ندارند، درست برخلاف مراکز علم و موزههای علمی در دنیا که زنده و پویا هستند و روزبهروز به شیوهها و امکانات آنها افزوده میشود و همگام با تغییرات علم در دنیا بهطور پیوسته و آهسته تغییر میکنند.
نوروزی در ادامه میافزاید: گنبد مینا نخستین نمونه از آسماننماهای مدرن و بزرگ در ایران است و بدیهی است که در زمینه طراحی چه ازنظر علمی و چه ازنظر معماری ضعفهای اساسی داشته باشد؛ اما به نظرم بزرگترین مشکل این مجموعه ملی و گرانقیمت همانی است که در بخش قبلی به آن اشاره کردم. این پروژه تقریبا تا مراحل پایانی طراح مفهومی نداشته است. طراح مفهومی در این پروژه (تقریبا مانند همه پروژههای بزرگ دیگر) تیمی از معماران بودهاند که با تمام توان و قابلیتهای خود انجاموظیفه کردهاند؛ اما مشکل این است که طراحی مفهومی این نوع مجموعهها با آنچه در معماری به نام طراحی مفهومی مرسوم است تفاوتهای بنیادی دارد و تنها در حد واژه شباهت دارند. نتیجه اینکه اکنون گنبد مینا در مقایسه با نمونههای مشابه در دنیا یا در مقایسه با میزان سرمایهگذاری و انتظاری که از آن میرود، یک مجموعه ناکارآمد محسوب میشود و حتی دستگاه آسمان نمای این مجموعه هم کامل و کارآمد نیست.
وی در پاسخ به اینکه آیا در این مجموعه برای مخاطبان مختلف فضاهای خاصی در نظر گرفتهشده اینطور پاسخ میدهد: اصولا قرار نیست در آسماننما این فضاهای اختصاصی در نظر گرفته شود. آنچه مهم است، اینکه این نوع مراکز باید بتوانند برنامههای متنوع و جذابی را برای نیازهای گروههای مختلف تأمین کنند که امیدوارم در آینده این اتفاق رخ دهد.
No tags for this post.