وقتي كه فرويد دوران دبيرستان را به پايان رسانيد، ميل به شناخت انسان، او را به سوي آموزش تحقيق درعلم فيزيولوژي و كالبدشناسي كشاند و براي اين منظور، در هفده سالگي در دانشكده پزشكي ثبت نام كرد. فرويد در ابتدا تمايلي به طب نشان نمي داد و به تحقيق خالصِ علمي علاقه بيشتري داشت. بااين حال از 29 سالگي كار خود را به عنوان طبيب متخصص اعصاب آغاز كرد و پس از چندي در درمان بيماريهاي رواني و نيز در رشته روانشناسي تبحر پيدا كرد. از سال 1895م تا پايان عمر، فرويد، سخت به كار دانش نوين روانشناسي و روانكاوي مشغول بود. او نظريه ها و عقيده هاي خود را بر تجربه هايى كه از درمان بيماران خويش به دست مي آورد پايه گذاري نمود. فرويد به اين نكته پي برد كه نتايج آزمايشهاي بالينيِ بيماران رواني براي تشخيص بيماري كافي نيست و تنها كاربرد جراحي و ميكروسكوپ نمي تواند همه مسائل مغز را بگشايد. شيوه اي كه فرويد براي بهبود اين بيماران ابتكار كرد اين بود كه در حالي كه بيمار در حال استراحت مطلق و هوشيار بود از او مي خواست افكاري كه از مغزش مي گذرد مسلسل وار به زبان آورد. اين شيوه كه عبارت از كشاندن انديشه از ضمير ناخودآگاه به ضمير آگاه است، به زودي به نام تحليل رواني يا روانكاوي معروف شد. وقتي فرويد براي اولين بار تئوري خود را مطرح نمود، دنيا با ضربه عظيمي مواجه شد و هنگامي كه وي در سال 1896م، منشأ اختلالات رواني را ناكاميهاي جنسي عنوان كرد، روانشناسان سراسر دنيا را به واكنش عليه خود واداشت. منتقدان فرويد نسبت به آراء او كه خواهان آزادي مفرط جنسي بود اعتراض مي كردند و معتقد بودند كه اين مسئله، تمام موضوعات زيباي اين دنيا همچون معصوميت دوران كودكي را زير سؤال مي برد. مسئله ديگري كه مورد اعتراض قرار گرفت، دخالت فرويد در امور شخصي بيمارانش بود. ميراث فرويد، بحث و جدال بسياري را برانگيخت و تا سالهاي متمادي، يافته هاي او مورد نقد و بررسي پژوهشگران، دانشجويان و حتي انسانهاي عادي قرار گرفت. فرويد منشأ انديشه ها و رفتار انسان را ضمير ناخودآگاه وي مي داند و ريشه بسياري از دردها و عقده ها را، در واپس زدگيهاي دوران كودكي مي شمارد. در سال 1938م كه نهضت نازيسم از مرزهاي آلمان تجاوز كرد و اتريش را فرا گرفت، فرويدِ يهودي، به همراه دخترش به انگلستان پناهنده شد. وي در آنجا به عضويت انجمن سلطنتي انتخاب گشت و سرانجام در 23 سپتامبر 1939م در 83 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت. جسد فرويد را بنا به وصيت خودش سوزاندند و تبديل به خاكستر كردند. از زيگموند فرويد آثار متعددي برجاي مانده كه آينده يك توهم، آشوب تمدن، روانشناسي توده و تعبير رؤيا از آن جمله اند.
منبع:راسخون
No tags for this post.