صدای خوانندگان هم نسل بنان و من شناسنامه دار بود

او عضو شورای موسیقی رادیو، استاد آواز هنرستان موسیقی تهران و بنیان گذار انجمن موسیقی ایران بود. بنان از ابتدای شروع برنامه ی «گل های رنگارنگ» به دعوت مرحوم داود پیرنیا، با این برنامه همکاری کرد و در طول فعالیت هنری اش، حدود 350 آهنگ اجرا کرد. بنان نه تنها در آواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمه های جدید ایران نیز صاحب سبک و مسلط بود. بنان در سال 1334 رئیس شورای موسیقی رادیو شد. «گل های جاویدان»، «گل های رنگارنگ» و «برگ سبز» برنامه هایی هستند که بنان با استادان مشهور و بزرگی نظیر زنده یادان روح الله خالقی، احمد عبادی، ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، علی تجویدی و حسین تهرانی همکاری داشته است. غلامحسین بنان در سال 1336، در یک سانحه ی تصادف رانندگی در کرج یک چشم خود را از دست داد و در هشتم اسفند 1364 نیز در گذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

در سالروز تولد بنان، گفت و گویی با امین الله رشیدی انجام دادیم که نخستین خواننده ی ایرانی آشنا با خط بین المللی موسیقی (نت) است.

از استاد بنان برای ما بگویید.

من از استاد بنان خاطرات فراوانی دارم که بسیاری از آنها مربوط به محفل های دوستانه و خصوصی است که با او و بزرگان دیگر داشتم. مرحوم بنان روحیه شاد و بشاشی داشت و در جلسات خصوصی ای که داشتیم بارها اتفاق افتاده بود که ادای خواندن برخی از خواننده ها را در می آورد که به اصالت کارشان اعتقاد نداشت. البته زنده‌یاد بنان آدم بسیار مؤدب و انسانی بود و به صداقت و اصالت در وجود آدمی بسیار معتقد بود. استاد بنان از مفاخر موسیقی ما بود که صدای زیبایی داشت. یکی از هنرهای بنان در این است که از تمام توانایی های صدایش، استفاده می کرد. خوانندگان هم نسل بنان و من،صداهای شناسنامه دار و خاص خود را داشتند.

این شناسنامه‌دار بودن صدا را دقیقا تشریح می‌کنید؟

منظورم این است که ممکن نبود کسی صدای مرحوم بنان را با صدای مرحوم بدیع زاده اشتباه بگیرد یا صدای زنده یاد حسین قواحی (فاخته) را با صدای بنان و این نشان دهنده اصالتی بود که در آواز و صدای آنها بود. حال آنکه افتخار بسیاری از خوانندگان امروز این است که شبیه دیگری می خوانند و تمام هنرشان، تقلید است.

تاثیر ترانه سرایانی چون رهی معیری، معینی کرمانشاهی و بیژن ترقی را بر اعتلای موسیقی  عصری که استادانی مثل بنان و قوامی و شما بهترین کارهایتان را در آن عصر ارائه دادید، چگونه می بینید؟

بی شک تأثیر افرادی چون رهی معیری، تورج نگهبان، بیژن ترقی و … در تعالی هنر موسیقی آن دوره غیر قابل انکار است. وقتی افرادی چون بنان، مرتضی خان محجوبی و رهی معیری یک جا جمع شوند، باید هم شاهکاری مثل «کاروان» پدید بیاید. افرادی چون رهی و محجوبی نیز شخصیت های والایی داشتند. مرتضی خان محجوبی شوخی جالبی داشت. هر وقت می خواست به کسی نشان دهد که راجع به موضوعی جدی است و به اصطلاح عوام از طرف نسق بگیرد، می گفت:  به من می گویند مرتضی پلنگ! مواظب خودت باش! این افراد مثل دریا عمیق و زلال بودند و با عشق کار می کردند.

موسیقی آن دوره گویا ماندگارتر و اصیل‌تر بود. دلیلش را در چه می‌دانید؟

من فکر می کنم بزرگترین دلیل توفیق جمع های هنری نسل های یاد شده، این بود که به شدت صداقت داشتند و شائبه ای در کارشان نبود و از آنجا که عاشقانه کار می کردند، هیچ وقت احساس نمی کردند دیگری جایشان را تنگ کرده یا خودشان باید سهم بیشتری ببرند. جز عشق چیزی در میان نبود که بخواهند آن را مال خود کنند. بنان هنرمند چنین فضایی بود. از روح بلند، شناخت خوب و صدای زیبایش هر آنچه خلق می شد، زیبا بود و ماندگار. البته باید اینجا نکته ای را ذکر کنم. خیلی از افراد هم بودند که آن زمان می خواندند و صدای خوبی هم داشتند ولی معلوم نشد کجا رفتند؛ مثلاً فردی بود که بی نهایت شبیه بنان می خواند اما به علت اینکه جایی ضبط نشد، اثری هم از او باقی نماند. تا قبل از سال 1333 چیزی به نام ضبط وجود نداشت و ما می رفتیم در فرستنده رادیو بی سیم، نزدیک عمارت کلاه فرنگی سابق (سید خندان فعلی) اجرا می کردیم و ضبطی هم وجود نداشت.

آخرین بار کی با استاد بنان دیدار داشتید؟

تقریبا یک ماه قبل از درگذشت ایشان بود. به یاد دارم که یک ماه پیش از درگذشتش برای عیادت از او راهی خانه اش در  منطقه نیاوران شدم. در راه رفتن، محمد رضا شجریان را دیدم که داشت از عیادت بنان بر می‌گشت. وقی مرا دید، با من بسیار محترمانه رفتار کرد و به من گفت: «من از دوران جوانی ام به صدای شما علاقه داشتم. من بچه بودم که شما می خواندید و من از رادیو کارهایتان را می شنیدم!» به هر حال من از او جدا شدم و به خانه بنان رفتم. دوستان هنرمند دیگری هم آنجا بودند ولی بنان وضع جسمی مناسبی نداشت و به شدت بیمار بود و همسرش داشت از او پرستاری می کرد. یک ماه بعد هم که خبر درگذشت بنان را شنیدم، به شدت متأثر شدم و این تأثر بارها با رفتن هر یک از هنرمندان نظیر تورج نگهبان، نظام فاطمی، پرویز وکیلی، رهی معیری، بیژن ترقی، حسین قوامی و بزرگان دیگر در من جا گرفته است.

 

استاد در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید؟

بزرگانی نظیر بنان، یک فرد نیستند بلکه یک فرهنگند و مزگ شان (همان گونه که سال پیش در سالمرگ یاحقی گفتم) مرگ یک انسان معمولی نیست؛ مرگ پدیده ای به نام هنر است، اگر چه تا جهان باقی است، یاد و نام هنرمندانی چون بنان با آثار جاودانی موسیقی که بر جای نهاده اند، در دل و جان هنر دوستان واهل معرفت، زنده و تا ابد جاودان است. شاعری در مورد مرگ مردمان عادی گفته است: «هیچ کس به طور کامل نمی میرد. آدم ها یک زندگی دیگر هم در ذهن ما دارند.» در مورد بزرگانی چون بنان مرگ معنایی ندارد و حالات و حرکات و یاد خاطرات این استادان، آن چنان در ذهنم زنده و پویاست، که انگار مقابل رویم مجسم است و این گونه اندیشیدن به مرگ، باعث می شود که هیچ گاه احساس نکنم که این بزرگان جایشان خالی است. بلکه آنها در قالب آثارشان زنده اند و زنده خواهند ماند و نام و یاد و خاطرشان تا ابد جاودان خواهد ماند.

 

گفتگو: مهرداد نصرتی ـ اعظم حسن‌تقی

 

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا