متخصصان روانشناسی در سن 23 سالگی سندروم آسپرگر را در او تشخیص دادند. اما دلیل این تاخیر چه بود؟ و اینکه آیا می توان این عدم توانایی در تشخیص به موقع این دسته از اختلالات جسمی- ذهنی را به سایر زنان نیز بسط داد؟
یکی از دشواری های پیش رو در زمینه شناسایی اختلال طیف اوتیسم این است که شناسایی آن به راحتی صورت نمی گیرد. افراد اختلالات طیف اوتیسم نشانه های گوناگونی از خود بروز می دهند که در بسیاری از موارد، شدت آن به قدری کم است که نمی توان آن را به راحتی تشخیص داد. به همین دلیل است که گاهی شاهد هستیم که این اختلالات در سنین بالایی تشخیص داده می شوند. اما ماجرای خانم هانا بلچر متفاوت است، زیرا هم خودش با دانش روانشناسی آشنایی دارد و هم سن تشخیص اختلال آسپرگر (که اندکی با اوتیسم کلاسیک متفاوت است) بسیار بالا بود.
مجله نیوساینتیست مصاحبه ای را با خانم بلچر ترتیب داده است. او در این مصاحبه به تشریح ماجرای زندگی خود، اختلال طیق اوتیسم نیز اقداماتی که باید برای افزایش تلاش ها برای تشخیص این دسته از اختلالات صورت گیرد می پردازد.
چه چیزی سبب شد که خیلی دیر و در سن 23 سالگی این اختلال در شما تشخیص داده شود؟
من در دوره کودکی و نوجوانی انبوهی از مشکلات مختلف داشتم. مشکل اینجا بود که کسی این مشکلات گسسته و متمایز را مربوط به یک اختلال واحد نمی دانست. مدتی پیش که در یک دوره درمانی حضور داشتم، یکی از متخصصان بالینی به من گفت که به نظرش، همه این علایم نشانگر اوتیسم است.
شما چه واکنشی به این اظهارنظر نشان دادید؟
این گفته او مرا شوکه کرد. با وجود اینکه رشته ام روانشناسی است و در دوره تحصیلم در مورد این اختلال مطالبی را آموخته بودم، اما هرگر فکر نمی کردم که خودم هم به نوعی به این اختلال دچار باشم. همین موقع بود که فهمیدم اصول به کار رفته در تشخیص این اختلال به طور کلی دچار اشکال دارد.
آیا دانستن اینکه به اوتیسم مبتلا هستید، سبب شد که متوجه دلیل و ریشه مشکلات گذشته تان بشوید؟
بله. دقیقا همین طور است. وقتی به من گفتند که دچار اوتیسم هستم، با خودم گفتم که خب! من دوستانی دارم، روابط اجتماعی خوبی با اطرافیانم دارم و احتمالا این تشخیص نادرست است. اما واقعیت این بود که در زیر این ظاهر سالم، مشکلات زیادی دارم. من اضطراب زیادی به ویژه در موقعیت های اجتماعی دارم. در واقع متوجه شدم که تا آن موقع همه این مشکلات را به نوعی پنهان می کردم.
به همین دلیل بود که به انجام پژوهش در این زمینه روی آوردید؟
بله! در واقع یم خواهم بدانم چه جمعیتی از زنان در جامعه حضور دارند که رویکردی مشابه من را دشاته و نشانگان اوتیسم خود را پنهان می کنند. این پنهان کاری سبب می شود که رفتارهایی که معمولاً در اختلال طیف اوتیسم دیده می شود از این افراد بروز نکرده و در نتیجه تشخیصی هم در کار نباشد.
زنان معمولاً تحت فشار هستند تا خود را با با عرف جامعه هماهنگ سازند. شاید به همین دلیل باشد که ما زنان از سازوکاری برای انطباق بهتر با محیط برخورداریم.
چگونه ممکن است که زنان، نشانگان اوتیسم خود را پنهان کنند؟
زنان معمولاً تحت فشار هستند تا خود را با با عرف جامعه هماهنگ سازند. شاید به همین دلیل باشد که ما زنان از سازوکاری برای انطباق بهتر با محیط برخورداریم. یادم است مدتی پیش پژوهشی دیدم که به این نتیجه رسیده بود مغز زنان به صورت طبیعی بهتر از مغز مردان می تواند قواعد موجود در موقعیت های اجتماعی را شناسایی کند. وقتی کودک بودم، می توانستم انسان های اطرافم و رفتارهای آنها را ببینم و شیوه ای مطابق آنها را در پیش بگیرم. همچنین وقتی کودک بودم، رفتاری وسواسی در من وجود داشت (رفتار وسواسی در اوتیسم به معنای توجه بیش از حد به یک چیز است). البته این رفتار وسواسی من با رفتار وسواسی پسرهای مبتلا به اوتیسم متفاوت بود. من بر عکس پسرها به بازی مداوم با اسباب بازی و یا جمع آوری اطلاعات در یک موضوع خاص علاقه نداشتم. در مقابل در امور معمولی و روزمره وسواس داشتم.
در چه اموری وسواس داشتید؟
وقتی کم سن تر بودم، موسیقی گوش می دادم. یادم است که یک موسیقی را بارها و بارها گوش می دادم، تا جایی که دیگران از این کارم خشمگین می شدند. اکنون هم نسبت به روانشناسی وسواس دارم.
چرا فکر می کنید تشخیص زودهنگام اوتیسم می تواند برای افراد اوتیسمی سودمند باشد؟
وقتی 14 ساله بودم، مجبور به ترک تحصیل شدم، چون نمی توانستم فشار وارده را تحمل کنم. اما اگر همان موقع این اختلال در من تشخیص داده می شد، امکان هدایت و پشتیبانی از من وجود داشت. فکر می کنم بسیاری از زنان به خاطر فشارهایی که به آنها وارد می شود، گرفتار انواع مشکلات روانی دیگر می شوند. در میان دختران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، این اختلال فقط در 20 درصد آنها در زیر سن 11 سالگی تشخیص داده می شود. این درحالی است که این رقم برای پسران حدود 50 درصد است. به همین دلیل است که فکر می کنم شمار زنان و دختران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بیشتر از چیزی است که اکنون در آمارها داریم.
شما در کودکی مدرسه را ترک کردید. پس چگونه ادامه تحصیل دادید و اکنون به فعالیت های پژوهشی مشغولید؟
من در کار گروهی و یا درک افراد دیگر مهارت چندانی ندارم، به همین دلیل بود که از همان موقع درسهایم را بدون معلم و به صورت خودخوان آموختم. من به همین صورت توانستم دیپلم بگیرم. در واقع این شیوه برایم از نشستن در کلاس آسان تر بود.
No tags for this post.