این تحقیق ممکن است پیامدهای خوشایندی برای روشهای آتی درمان بیماریهای روانی مانند اوتیسم داشته باشد. برایان هاس، استادیار گروه روانشناسی و نویسنده مقاله مربوط به این تحقیق میگوید: «علایم تشخیص اوتیسم در طیفهای مختلف و کاملا متفاوت هستند، اما در برخی از آنها تشخیص مشکل عدم اعتماد بیمار به افراد دیگر، مشترک است. شرایطی مانند اوتیسم وجود دارند که توسط کمبود قدرت پردازش دنیا از لحاظ اجتماعی توصیف میشوند. یکی از تواناییهای پردازش دنیای پیرامون به لحاظ اجتماعی، قابلیت اعتماد به دیگران است. ما شواهدی در دست داریم که همگی به اتفاق نشان میدهند برخی از مناطق مغز نقش مهمی در شکلگیری اعتماد ایفا میکنند و اگر بتوانیم چگونگی ارتباط این تفاوتها با فرآیندهای اجتماعی خاص را درک کنیم، ممکن است قادر به توسعه بیشتر روشهای درمانی هدف برای افرادی که کمبود شناخت اجتماعی دارند شویم.»
دَرخودماندِگی یا اوتیسم نوعی اختلال رشدی، از نوع روابط اجتماعی است که با رفتارهای ارتباطی-کلامی غیرطبیعی مشخص میشود. علایم این اختلال تا پیش از سه سالگی بروز میکند و علت اصلی آن ناشناخته است. این اختلال در پسران شایعتر از دختران است و وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سبک زندگی و سطح تحصیلات والدین نقشی در بروز درخودماندگی ندارد. این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارتهای ارتباطی تاثیر میگذارد. کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم، در ارتباطات کلامی و غیر کلامی، تعاملات اجتماعی و فعالیتهای مربوط به بازی، مشکل دارند. این اختلال، ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار میسازد. در بعضی موارد رفتارهای خودآزارانه و پرخاشگری نیز ممکن است دیده شود. در این افراد حرکات تکراری (دست زدن، پریدن) پاسخهای غیرمعمول به افراد، دلبستگی به اشیا و یا مقاومت در مقابل تغییر نیز دیده میشود و ممکن است در حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بساوایی، بویایی و چشایی) نیز حساسیتهای غیر معمول دیده شود. هسته مرکزی اختلال در درخودماندگی، اختلال در ارتباط است.
هاس و گروه تحقیقاتی او از دو آزمایش متفاوت برای تعیین سطح اعتماد در 82 نفر از شرکتکنندگان تحقیق استفاده کردند. شرکتکنندگان پرسشنامه گزارش شخصی در مورد تمایل خود به اعتماد به دیگران را پر کردند. همچنین به آنها تصاویری از چهرههای خنثی و بیحس نشان داده شد، سپس از آنها خواسته شد که چگونگی قابل اعتماد بودن افرادی که تصاویرشان نشان داده میشد را ارزیابی کنند. این کار معیاری برای بررسی چگونگی اعتماد کردن هر فرد به دیگران در اختیار پژوهشگران قرار داد.
پژوهشگران سپس از مغز شرکت کنندگان اسکن ام.آر.آی به عمل آوردند تا چگونگی ارتباط یافتن ساختار مغز با گرایش اعتماد به دیگران را تعیین کنند. آنچه پژوهشگران دریافتند، تفاوت در دو منطقه از مغز بود.
هاس میگوید: «مهمترین یافته ما این بود که در افرادی با تمایل بیشتر به اعتماد کردن، حجم ماده خاکستری در سطح بطنی قشر مغز بیشتر است. سطح بطنی قشر مغز بخشی است که در خدمت ارزیابیهای اجتماعی قرار دارد. یافته دیگری که مشاهده کردیم در مورد بخشی از مغز به نام «آمیگدال» یا بادامه مغز بود. حجم این منطقه از مغز، که حالتهای عاطفی را کدگذاری میکند، در افرادی بیشترین تمایل و کمترین گرایش به اعتماد کردن به دیگران را داشتند، بزرگتر بود. اگر چیزی به لحاظ عاطفی برای ما مهم باشد، بادامه مغز به ما کمک می کند تا آن را کدگذاری کرده و به یاد بیاوریم.»
هاس در نهایت میگوید: «مطالعات آینده ما ممکن است در مورد نحوه بهبود تمرکز و اعتماد به دیگران و اینکه آیا مغز بسته به نوع معاشرت و ارتباطی که فرد با دیگران دارد میتواند سازگار و قابل انعطاف شود یا خیر، باشد.»
آمیگدال یا بادامه مغز قسمتی از دستگاه کنارهای (سیستم لیمبیک) در مغز است. هسته قاعدهای-جانبی بادامه نقش مهمی در یادگیری و حافظه ایفا میکند. این بخش از مغز علاوه بر نقش اصلی در درک احساسات و ایجاد پاسخ به آنها، در تعدیل درد نیز دخالت دارد. هسته مرکزی بادامه به عنوان بادامه کنترل درد، معرفی شده است. آمیگدال همچنین مسئول تظاهرات هیجانی چهره مانند خوشحالی و ترس است و نقش مهمی در اکتساب یادگیریهای هیجانی دارد.
در برخی پژوهشها برای مشخص شدن عملکرد یک ناحیه از مغز، آنرا تحریک و یا تخریب میکنند. عملکردهایی که با این روش در مورد بادامه مشخص شده است، سمت مرکز هیجانی مغز است، به این معنی که اطلاعاتی با جنبه هیجانی بادامه میگذرند و حافظه مربوط به آنها بهترذخیره میشود و نیز این بخش نقش اصلی در شروع پاسخ به ترس ایفا میکند. بادامه تثبیت و ذخیره کردن حافظهها را در نواحی دیگر مغز تحت تاثیر قرار میدهد و در بیان یا به یاد آوردن حافظههای هیجانی نقشی مهمی ندارد. بنابراین آمیگدال بخشی از یک سیستم است که به عنوان تنظیم کننده قدرت حافظهها با توجه به اهمیت هیجانی آنها عمل میکند. به عبارت دیگر، در یادگیریهایی که با هیجان همراه باشند با توجه به اینکه آمیگدال فعال شود، ذخیره آنها بهتر صورت میگیرد.
آمیگدال در مغز انسان به صورت خودکار از بعضی ویژگیهای چهره برای تصمیمگیری خیلی سریع در رابطه با بیخطر بودن بودن افراد استفاده میکند. به عبارتی، لازم نیست فرد به صورت منطقی به این موضوع فکر کند که «آیا من باید به فرد مقابل اعتماد کنم یا نه؟» بلکه مغز فرد درست در لحظهای که چهره فرد را میبیند از این موضوع آگاه میشود.
مترجم: عباس خاراباف
No tags for this post.