بازی در سریالهای خسته دلان سیروس الوند، ساختمان پزشکان سروش صحت و فیلم سینمایی عاشق افشین شرکت، بخشی از کارنامه بازیگری مونا فرجاد است. وی که به زودی با نمایش«بیوههای غمگین سالار جنگ» به کارگردانی شهابالدین حسینپور و نوشته محمد امیر یاراحمدی، در ایرانشهر ایفای نقش خواهد کرد، در این اثر، جایگزین نورا هاشمی شده که پیشتر و در زمستان93، در همین نمایش در سالن چارسو تئاتر شهر بازی میکرد. مونا فرجاد پیش از این در نمایشهایی نظیر بازی در آخرین حکایت فرهاد به کارگردانی شهره سلطانی، دو آدم خجالتی به کارگردانی داریوش مودبیان، هتلیهای حمید رضا آذرنگ، زبان اصلی به کارگردانی رسول کاهانی و …. ایفای نقش کرده است.
برای ایفای نقش در نمایش بیوههای غمگین سالار جنگ، جایگزین نورا هاشمی و دیرتر از بقیه به گروه اضافه شدید. با این موضوع چطور کنار آمدید؟
طبیعتاً من به دلیل دیر پیوستن به گروه، کار سختی پیشِ رو دارم و باید تلاش بیشتری بکنم. زیرا من نمیتوانم به بیننده بگویم که دوستان یکسال تمرین کرده اند و من تازه به گروه پیوسته ام و اگر عذری باشد باید بر من ببخشند. من تنها کاری که میکنم باید این باشد که تلاشم را بیشتر کنم و سعی کنم که به گروه برسم و با آنها هماهنگ بشوم و خدایی نکرده باعث افتادن ریتم کارِ آنها نشوم اما باید اضافه کنم من تجربه این کار راداشته ام. سال گذشته در نمایش «هتلی ها»به کارگردانی آقای حمیدرضا آذرنگ، من دو تا سه روز بیشتر تمرین نکردم.
یعنی میخواهید بگویید کار سختی نبود؟
چرا. به هر حال یکباره اضافه شدن من به گروه، سختیهای بسیاری برای من دارد. برای اینکه این گروه چندین ماه با یکدیگر تمرین کرده اند، اجراهای شهرستان بسیار موفقی هم داشته اند، در حقیقت اعضای این گروه، یکسال از من جلوتر هستند. اما حقیقتش در نمایش «بیوههای غمگین سالار جنگ»، نسبت به هتلیها شرایط بهتری حاکم است و ما وقت بیشتری برای تمرین داشتیم. این کار، کارِ سخت و جذابی است. جذاب از این جهت که این اتفاق محلی برای آزمایش میشود که آدم خود را بسنجد و ببیند که اگر قرار باشد کاری را که کمی سختتر است انجام دهد، برآیند کارش چگونه است و چه نتیجه ای میگیرد؟در شرایط عادی هر کسی به بضاعت و توان خود، اجراهای موفقی با توجه به هدایت کارگردان دارد.
معمولاً چند وقت یکبار کار تئاتر انجام میدهید؟
خیلی نمیشود برای آن زمان خاصی تعیین کرد. من تئاتر را خیلی دوست دارم و دوست دارم که نمایشی را بازی کنم که دوست داشته باشم و نقش خوبی داشته باشم. منظورم از نقش خوب، نقشی است که من بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم و حس و انگیزه کافی برای تلاش کردن را داشته باشم.
دوستان محبت کرده بودند و یک سری نمایشنامه را به من پیشنهاد داده بودند که حالا یا من با آن فضا ارتباط برقرار نکرده بودم و نپذیرفتم یا شرایط تمرین و زمان اجرای آن به گونه ای بود که با برنامه های من جور در نمیآمد و نتوانستم درخدمتشان باشم. اگر موقعیتی خوب پیش بیاید و تئاتر دلچسبی باشد، سعی میکنم که حتماً کار کنم.
معمولاً تئاترهای روز را خوب رصد میکنید؟
بله! تقریباً نمایشها را میبینم.
ازمیان کارهایی که این اواخر دیده اید، کدام کار به نظرتان جذابتر بوده است؟
آخرین کاری که دیده ام و برایم بسیار جذاب بود، نمایش « خاطرات و کابوسهای یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی» کار آقای دکتر علی رفیعی بود. در این نمایش همه چیز خیلی خوب و درست سرِ جایِ خودش بود. از معنا و مفهوم گرفته تا بازی و طراحی صحنه و… من این نمایش را از میان نمایشهای روی صحنه دوست داشتم. کار دیگری که در خاطرم مانده است نمایش «بوقلمون» از آقای خیرالله تقیانی پور بود که مه لقا باقری در آن بازی میکردند و نقش ایشان بسیار خوب بود.
شما دانش آموخته رشته اقتصاد هستید اما سر از هنر در آوردید. اقتصاد و هنر چه ربطی به هم دارند؟
متأسفانه به نظر من سیستم آموزشی غلط در کشور ما در طیِ این مسیر بی تأثیر نبوده است. هنگامی که من به مدرسه میرفتم از دانش آموزان بسیار خوب، زرنگ و درسخوانی بودم که همیشه رتبه های برتر را کسب میکردم. در آن زمان تمام فکر و ذکر من این بود که باید رشته مهندسی بخوانم و در دانشگاه سراسری تحصیل کنم. آنقدر در جو رقابت کنکور و چشم و همچشمی ای که وجود داشت، غرق شده بودم که در آن مقطع دانشگاه آزاد مهندسی قبول شدم و از آنجایی که از خودم توقع نداشتم، گمان میکردم که حتماً باید در دانشگاه سراسری تحصیل کنم، این شد که در دانشگاه الزهرا(س)، رشته اقتصاد نظری را خواندم. اصلاً به این فکر نمیکردم که من رشتۀ هنر را دوست دارم و باید رشته ای را دنبال کنم که به آن علاقه مند هستم. در حال حاضر که به گذشته نگاه میکنم میبینم که چه کار اشتباهی انجام دادم. شاید بهتر این بود که در رشته هنر تحصیل میکردم و در دانشگاه سینما، بازیگری یا نقاشی میخواندم.
گفتگو : اعظم حسن تقی
No tags for this post.