استاد بیرشک وقتی در 14فروردین 1381 دیده از جهان فروبست، نزدیک به یک قرن زیسته بود. سال تولد استاد، سال امضای فرمان مشروطه بود، یعنی 1285 و در طول 96سالی که عمر کرد، کارهای زیادی کرد که هرکدام به نوعی در راستای اعتلای فرهنگ و علم بود. رییس کارگزینی دانشگاه تهران شد. اولین کتاب درسی را در زمینه هندسه تألیف کرد. در محضر بزرگانی چون بدیعالزمان فروزانفر، دکتر رضازاده شفق و غلامحسین رهنما تلمذ کرد.
در دوران وزیر فرهنگ شدن پرویز ناتل خانلری، مدتی معاون وزیر شد. مدتی سردبیر مجله وزین سخن بود. با همکاری تنی چند از دوستان و یاران همفکرش نظیر احمد دیانی، احمدرضا قلی زاده، سیدمحمد قاضی نوری، احمد انواری و …. گروه فرهنگی هدف (مخفف هنر، دانش و فرهنگ) را که متشکل از مدارسی در مقاطع دبستان و دبیرستان بود، راهاندازی کرد که بیش از سیسال دوام آورد و از اولین مراکز آموزش نوین در ایران به حساب میآمد. مدیر جامعه لیسانسیههای دارالمعلمین عالی شد. ترجمه و تالیف و پژوهش کرد. به تأسیس بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی همت گماشت. در سال 1376، جایزه کتاب سال را به عنوان سرویراستار کتاب زندگینامه علمی دانشوران دریافت کرد. در اردیبهشت ماه 1377، به عنوان استاد نمونه برگزیده شد و لوح تقدیری از ریاست جمهوری وقت به وی تعلق گرفت و با وجود این همه اقدامات گرانبها و کارنامه پرباری که از خود به جا گذاشت، کماکان پژوهشگری فروتن و بیادعا ماند.
آثار تالیفی، پژوهشی و ترجمهای استاد هم حوزه وسیعی از علم و فرهنگ را در بر میگرفت.
این حوزه هم شامل کتابهایی علمی در زمینه فیزیک و ریاضی میشد و هم تاریخ تمدن و فرهنگ و ادبیات. از این رو در این فهرست هم میتوان آثاری نظیر«گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله»، «کارنامه بزرگان ایران»، «هندسه ترسیمی»، «هندسه سطحیه»، «هندسه مناظر و مرایا» را مشاهده کرد و هم ترجمه کتابهایی نظیر زندگینامه برتراند راسل،آینشتاین(نوشته جرمی برنستاین)اثری از آرتور کریستین سن با عنوان «سلطنت قباد و ظهور مزدک» تألیف کریستین سن (با مشارکت زندهیاد نصرالله فلسفی) و كتاب پهلوان شیرافكن یا تاتارن تاراسكنی، نوشته آلفونس دوده را.
گفتنی است که معلم نخستین استاد احمد بیرشک، در زمینه ترجمه مانند بسیاری از زمینههای علمی دیگرش، پدرش بود که به تعبیر احمد بیرشک:« مرد خود ساختهای بود و فرزندانش را هم ساخت…». استاد بیرشک چگونگی ورودش به دنیای ترجمه را به شیرینی تعریف میکرد: «سرمایه بنده از نظر كتاب عبارت بود از یك «دیكسیونر پتی لاروس»، یك كتاب حساب «بازنان» كه كتاب بسیار خوبی بود، یك گرامر «كلودوژه» جلد سوم و كتاب معلم ایشان. بعد هم رفتم به یك كتابفروشی روبروی محلی كه الآن شهر و روستاست. در خیابان فردوسی، كتابفروشی مادام پازنئود، كتابفروشی فرانسوی. رفتم آنجا دو كتاب داستان خریدم و با این «زرادخانه» مهم! تو سر خودم میزدم و تو سر این كتابها، یعنی طلبهوار درس میخواندم، مطلب مشكل بود ولی آن قدر میخواندم تا بفهمم.»
زندهیاد استاد احمد بیرشک، در هفتم فروردین 1381، از دانشگاه شهید بهشتی، دكترای افتخاری ریاضی و از سوی هیات وزیران وقت، نشان درجه یك دانش دریافت کرد اما عمر گرانبهای استاد، به دنیا نبود و یک هفته بعد، درگذشت تا مراسم یاد شده، آخرین تجلیل در ایام زنده بودن استاد باشد. دیدگاه احمد بیرشك در خصوص تالیف و تدوین كتاب دیدگاهی است ساده و روان و در عین حال عمیق که میتواندالگویی برای بسیاری از مولفان و پژوهشگران باشد. استاد در جایی میگوید: «من علاقهمندم كه كتابهای خودآموز بنویسم تا جوانها به مطالعه تشویق شوند. باید ساده نوشت، درست نوشت، جذاب نوشت. برای اینكه الگوی كتاب ساده را به مؤلفان نشان دهم خودم تصمیم گرفتم بخش اخترشناسی كتاب خودآموز فیزیك را بنویسم.»
مهرداد نصرتی
No tags for this post.