نماد سایت خبرگزاری سیناپرس

درمان بهتر با بهره گیری از هیپنوتیزم

هیپنوتیزم، عبارتی آشنا برای ماست. با اینکه بسیاری از ما با شنیدن این واژه به یاد فیلم‌های سینمایی می افتیم که در آن شخصیت بدجنس داستان، با تکان دادن یک ساعت زنجیردار در برابر چشمان قربانی، او را هیپنوتیزم کرده و به ذهنش رسوخ می‌کند، اما واقعیت این گونه نیست. هیپنوتیزم ابزاری درمانی است که می‌تواند کاربردهای فراوانی در زمینه درمان داشته باشد.

مجله نیوساینتیست در جدیدترین شماره خود با دکتر لونرس شوگرمن (Laurence Sugarman) مصاحبه‌ای ترتیب داده و جزئیات بیشتری درباره نقش هیپونیتزم در درمان را از این پژوهشگر برجسته در این حوزه جویا شده است.  دکتر شوگرمن، مدیر مرکز روان فیزیولوژی موسسه فناوری نیویورک است.

 

شما بر این باورید که هیپنوتیزم از توان بالقوه بالایی برای ایجاد تحول در نظام سلامت و درمان برخوردار است. اما چگونه چنین چیزی امکان‌پذیر است؟

بسیاری از مسایل و مشکلاتی که بیماران به خاطر آن به پزشک مراجعه می‌کنند، به نوعی مشکلات روان فیزیولوژیک (روانی- جسمی) به شمار می‌روند. برای نمونه سندوم روده تحریک‌پذیر، میگرن عودکننده و نیز نشانگان مرتبط با اضطراب از جمله این مشکلات هستند. همچنین می‌دانیم که انسان‌ها می‌توانند تا حدی جلوی عملکرد داروهای بسیار قوی را نیز بگیرند. با وجود اینکه دسترسی به نظام سلامت روان اهمیت زیادی دارد، اما واقعیت این است که معمولاً این پزشکان عمومی هستند که با این افراد سروکار داشته و به آنها کمک می‌کنند.

هیپنوتیزم بالینی به معنای یادگیری شیوه تفسیر نشانه‌های غیرکلامی و نیز افزایش اعتماد، ارتباط و همدلی بین بیمار و پزشک است. با هیپنوتیزم بالینی می‌توانیم به بیماران یاد دهیم که چگونه تسلط بیشتری بر بدن و ذهن خود داشته باشند. در نتیجه هیپنوتیزم می‌تواند به بهبود سلامت و درمان بیانجامد.

اما چرا استفاده گسترده‌ای از هیپنوتیزم به عمل نمی‌آید؟

یکی از دلایل این وضعیت، این است که کسی دقیقا نمی‌داند هیپنوتیزم به چه معناست. ابتدا باید بتوانیم تعریف خوبی از هیپنوتیزم داشته باشیم و آن گاه است که می‌توانیم در مورد شیوه عملکردش فکر کنیم.

پس لطفا خودتان در مورد اینکه هیپنوتیزم چیست و چه عملکردی دارد توضیح دهید.

اگر واقعا قصد تحول نظام سلامت و درمان را داریم، باید به مردم کمک کنیم ظرفیت‌های بالقوه خود را بشناسند. باید به افراد نشان دهیم که از توانایی بهره‌گیری از هیپنوتیزم برخوردارند.

من و همکارانم بر این باوریم که هیپنوتیزم یک مجموعه مهارت برای تحت تاثیر قرار دادن افراد است. این مجموعه مهارت‌ها شامل بیان احساسات با چهره، زبان، حرکات بدن، لحن صدا، درک مفهومی که افراد در صحبت کردن دارند و اموری از این دست است. هیپنوتیزم یک ابزار است و یک درمان به شمار نمی‌رود.

در برخی رویکردهای روان درمانی نظیر روان‌کاوی و یا درمان شناختی رفتاری (CBT)، بیشترین تاثیر احتمالا به خاطر اینکه فرد مراجعه کننده می‌تواند حرف‌هایش را بزند و گوشی برای شنیدن این حرف‌ها وجود دارد روی می‌دهد. مهارت‌هایی که سبب تسهیل اثربخشی این روش‌ها می‌شود تا حدی به هیپنوتیزم ارتباط دارد.

ترنس حاصل از هیپنوتیزم چیست؟

ترنس (Trance) در واقع فرآیندی است که یادگیری در آن به شدت روی می‌دهد. وقتی که افکار، باورها و ذهنیت‌مان را به شدت تغییر می‌دهیم، وقتی که از نظر روانی آماده تغییر می‌شویم، به شدت به فکر فرو می‌رویم و تعمق می‌کنیم، این حالت روی می‌دهد. تغییری در کارکرد پاراسمپاتیک سیستم خودکار عصبی ما روی می‌دهد و به شدت روی یک مساله خاص تمرکز می‌کنیم. ترنس در مواردی که فرد دچار تروما (سابقه ضربه روانی) است و یا وقتی که فرد عاشق می‌شود روی می‌دهد. چیزی به نام «ترنس ناشی از هیپنوتیزم» به شکلی مجزا و متفاوت از آنچه در طی برخی فعالیت‌های نظیر عبادت و یا یوگا روی می‌دهد نداریم. یکی از موارد مهمی که در طی آموزش هیپنوتیزم وجود دارد، یاد دادن شیوه تشخیص ورود به مرحله ترنس و تسهیل آن است، زیرا ورود به این مرحله سبب ساده‌تر شدن یادگیری می‌شود.

درک عامه مردم از هیپنوتیزم چیست؟ آیا این درک با واقعیت انطباق دارد؟

بسیاری از مردم فکر می‌کنند که قدرت هیپنوتیزم به قدرت فرد هیپنوتیزم کننده بستگی دارد. در فیلم‌ها زیاد دیده‌ایم که یک شخصیت منفی، با هیپنوتیزم می‌تواند کنترل ذهن فرد قربانی را در دست گیرد. اما اینها تصویری مخدوش از واقعیت هیپنوتیزم است.

با استفاده از هیپنوتیزم می‌توان افراد را به انجام کارهای خلاف و یا اقداماتی نظیر حملات انتحاری سوق داد و یا حتی از آنها سوء استفاده‌های مختلف جسمی به عمل آورد. اگر کسی از عزت نفس پایینی برخوردار باشد، شاید برخی بتوانند با هیپنوتیزم بر ذهن آنها تسلط یابند. اما در نهایت باید دقت داشته باشید که توانایی اصلی برای تغییر در وجود هر فرد نهفته است و به کلامی دیگر ورود به مرحله ترانس در دست خود فرد است. برای موثر افتادن هیپنوتیزم، هر دو طرف باید در این کار مشارکت کنند.

شما پزشک هستید. از چه زمانی به مبحث هیپنوتیزم علاقمند شدید؟

من به مدت 20 سال به عنوان پزشک، بیماران را ویزیت می‌کردم و در طول این مدت از مشاهده اینکه چقدر آموزش‌های پزشکی، در زمینه شناسایی و برخورد موثر با مسایل رفتاری و روان- جسمی نقص دارد شگفت‌زده شدم. تمام آموزش‌هایی که دیده بودم به کارهایی مربوط می‌شد که باید برای کمک به بچه‌ها انجام می‌دادم، حال آنکه در عمل متوجه نیاز شدید برای کمک به بچه‌ها برای کمک به خودشان (کنار آمدن با افکار و احساسات مختلف خود) بودم. به این ترتیب بود که به هیپنوتیزم علاقمند شدم.

چه چیزی شما را به این سمت مطالعه و استفاده از هیپنوتیزم سوق داد؟

سالها پیش دختری 8 ساله به مطبم آمد. او مبتلا به یک بیماری جدی بود و هر هفته باید دارویی به او تزریق می‌شد. تزریق به این کودک بسیار دشوار بود، زیرا او بسیار مضطرب بود و به خاطر بیماری و دوره‌های طولانی بستری، به شدت ناراحت بود.

روزی به این دختر گفتم: «می‌دانم که آمدن به مطبم ترسناک است. مطمئنم دوست داشتی الان جای دیگری بودی.» او که بر روی پای مادرش نشسته بود، چشمانش را بست و گفت «دوست داشتم الان خونه بودم و با گربه‌ام بازی می‌کردم.» به او گفتم: «خب! وقتی با گربه‌ات بازی می‌کنی، چه احساسی داری؟ گربه چه صدایی و چه بویی دارد؟» همین جور با او صحبت کردم و هر بار کمتر حرف می‌زدم و اجازه می‌دادم که دخترک بیشتر صحبت کند. در نهایت پس از اینکه تزریق تمام شد پرسید «خب، آمپول کجاست؟»

اما آیا او واقعا متوجه تزریق نشده بود؟ فکر می‌کنم تا حدی متوجه بود، اما بخشی دیگر از وجود او می‌خواست که هیپنوتیزم عمل کند و به این ترتیب چندان متوجه تزریق نشد.

آیا هیپنوتیزم بالینی را می‌توان به نوعی اثردارونما، آن هم از نوع غیر گول زننده دانست؟

هیپنوتیزم یک واسطه برای استفاده از اثر دارو نماست. دقت داشته باشید که رنگ و شکل قرص نمی‌تواند هیپنوتیزم باشد و در عوض نوعی ارتباط پزشک با بیمار است که هیپنوتیزم به شمار می‌رود. فکر می‌کنم دارونما نوعی استفاده از شرطی سازی، انتظار و روابط اجتماعی برای تغییر وضعیت جسمی فرد به شیوه‌ای است که این تغییر را به عامل خارجی نسبت دهد. اما اگر این تغییر به خاطر عامل خارجی (نظیر دارو یا پزشک) نباشد، پس این کار را خود بیمار انجام می‌دهد. حال اگر بتوانیم از اثر دارونما بدون استفاده از خود دارونما استفاده کنیم، بسیار عالی خواهد شد. فکر می‌کنم هیپنوتیزم یک راهبرد است و به هیچ وجه اثر دارونما از نوع غیر گول زننده به شمار نمی‌رود. در واقع شاید بتوان هیپنوتیزم را به نوعی عکس اثر دارونما دانست، زیرا در آن، اثرات مثبت ایجاد شده را به عامل خارجی نسبت نمی‌دهیم.

از کجا می‌توانیم متوجه شویم که هیپنوتیزم موجب افزایش اثربخشی درمان می‌شود؟

یکی از مطالعات صورت گرفته بر روی پژوهش‌های قبلی نشان داده افراد چاقی که برای درمان اضافه وزن تحت درمان شناختی رفتاری همراه با هیپنوتیزم قرار گرفته بودند، نتایج بهتری نستب به کسانی که فقط درمان شناختی –رفتاری دریافت کرده بودند (حتی پس از یک بازه زمانی طولانی مدت) داشتند. این نتیجه بسیار مهم است، زیرا در هر دو گروه، از یک شیوه درمانی استفاده شد و فقط در یکی از آنها از هیپنوتیزم استفاده شد. مطالعه دیگری نیز نشانگر نتایج بهتر در درمان افسردگی با شیوه درمان شناختی رفتاری در کنار هیپنوتیزم بود. فکر می‌کنم در آینده نیز پژوهش‌های بیشتری از این دست منتشر شود.

آیا می‌توانیم هیپنوتیزم را روی خودمان هم اجرا کنیم؟

اما همیشه خودمان را هیپنوتیزم می‌کنیم. با این وجود بسیاری از ما این کار را برای مقاصدی غیرسازنده به کار می‌بندیم. برای نمونه عبارت‌هایی نظیر «من بی‌عرضه هستم! من آدم خوبی نیستم! من تنبل هستم! هر بار که این کار را می‌کنم، سردرد می‌گیرم!» را برخی از ما بارها و بارها با خودمان تکرار می‌کنیم. در واقع بسیاری از ما، در حالت ترنس این خصیصه های بد را به خودمان نسبت می‌دهیم.

هیپنوتیزم بالینی، راهی برای کمک به دیگران برای تغییر شیوه خود هیپنوتیزمی، درک بهتر لحظه شکل‌گیری ترنس و مشخصات آن و نیز تغییر و اصلاح نوع و شدت گفتگوهای درونی برای استفاده بهینه از حالت ترنس است.

آیا این شیوه واقعا آن طور که می‌گویید اثربخش است؟

اگر واقعا قصد تحول نظام سلامت و درمان را داریم، باید به مردم کمک کنیم ظرفیت‌های بالقوه خود را بشناسند. باید به افراد نشان دهیم که از توانایی بهره‌گیری از هیپنوتیزم برخوردارند.

 

منبع: مجله نیوساینیتست

ترجمه: صالح سپهری فر

No tags for this post.
خروج از نسخه موبایل