رو در رو با چهرههای مطرح هنر نمایش
دغدغههایی نظیر چشمانداز آینده هنر نمایش، تفاوت بازیگری در حوزه تئاتر و سینما، گرانی بلیت تئاتر و …. که طرح این دغدغهها در این مجال موجز و مختصر، میتواند ادای دینی به روز جهانی تئاتر و در گسترهای وسیعتر به هنر نمایش باشد که در دو قسمت تقدیم میشود.
رضا بهبودی، بازیگر تئاتر و سینما
در هر تئاتری بازی نمیکنم
ما بازیگر خوب داریم و بازیگر بد. وقتی بازیگری، خوب باشد در مدیومهای مختلف خوب است و خوب میداند از پس الزامات هر مدیوم چگونه بر بیاید و این در سایه همان خوب بودن محقق میشود.
رعایت این الزامات، نیاز به هوشمندی و دقت بالایی دارد که اگر با هدایتهای درست یک کارگردان صاحب سبک هم توامان شود، سنجش نیازهای متنها، مدیومها، اجراها و … به بهترین شکل ممکن اتفاق میافتد.به هرحال بازیگر سینما بودن یا بازیگر تئاتر بودن و خط کش گذاشتن بین این دو، امروزه دیگر مطرح نیست و بحث، همان هوشمندی و خوب بودنی است که به آن اشاره کردم.اگر فرض کنم یکی از همان بازیگرهای خوب باشم، واقعا دوست دارم مدیومهای مختلف را تجربه کنم و در مسیر اثبات تواناییها و توانمندیهای خودم پیش بروم و در تولید یک اثر جذاب و دراماتیک، مشارکت مفیدی داشته باشم.طبیعی است که هیچ بازیگر جدیای اگر با یک فیلمنامه خوب مواجه شود، به آن بی اعتنایی نخواهد کرد. من از کارهایی که در مدیوم سینما و در قالب سریالهای تلویزیونی(مثل بازی در سریال روزگار قریب آقای کیانوش عیاری)انجام دادهام، دفاع میکنم.چون وقتی کیفیت کار بالا بوده، کل گروه از بازخوردهای آن بهره بردهاند.نکته اصلی کیفیت یک کار است که وقتی حاصل شود و کاری، حرف و ساخت محکم و منسجمی داشته باشد، حتما در آن مشارکت میکنم وگرنه من در هر تئاتری بازی نمیکنم و هر فیلمنامه و نقشی را نمیپذیرم.
پیام دهکردی، کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون و سینما
نطفه بحرانهای امروز ما پیشتر بسته شده است
شما هر جای دنیا بروید همه نوع قیمت بلیت تئاتر وجود دارد. تئاتری به روی صحنه میرود که بلیت آن بسیار بسیار گران است و تنها بخشی از اقشار جامعه میتوانندآن نمایش را ببینند. از سوی دیگر، تئاترهایی هم وجود دارند که بلیت آن ارزان است.
در همان تئاترهای گران هم زمانهایی وجود دارد که بلیت نمایش، با تخفیفهای بسیار بالا برای قشر دانشجو عرضه میشود یا جایگاههایی با قیمت کمتر تعیین میکنند که بقیه مردم هم قادر به دیدن نمایش باشند. واقعیتش این است که من فکر میکنم همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. شما نمیتوانید از جامعهای که حال فرهنگش خوب نیست، انتظار داشته باشید که حال اقتصادش خوب باشد. اجزای یک ماشین با هم در یک نظم ارگانیک میتوانند خودرو را به حرکت وا دارند، شما را حرکت دهند و شما را از یک مبدأ به مقصدی برسانند. واقعیت این است که ما در سیاره ایران زندگی میکنیم و سیاره ایران جایی است که شما شب میخوابید و صبح بیدار میشوید و میبینید مدتهاست به رحمت خدا رفتهاید و خودتان خبر ندارید. حتی برای فردایتان در حوزه فرهنگی، هیچ چشم انداز اسلوبمند و درخشانی ندارید. ما در یک گناه دسته جمعی سهیم هستیم. وقتی دراین اشتراک گناهی که اتفاق افتاده است و دست همه ما به این گناه آلوده است، خروجیِ آن میشود فضای مخدوشِ بیمارگونی که گهگاه مسیرهای سلامتی در آن پیدا میشود. ما نمیتوانیم روی گهگاه، حکم صادر کنیم. چون استثناست. نگاه ما روی قاعده است. وقتی به قاعده نگاه میکنیم، میبینیم پر از بحران و چالش است. به همین دلیل نگاهها، هیجانی میشود. عدهای به به میکنند و عدهای بسیار بد بسیار بد! میگویند. به اعتقاد من، ما احتیاج داریم که همچنان مرور کنیم. اتفاقاتی که در حال حاضر میافتد، مال امروز نیست. به نظر من باید به عقبتر برگردیم. نطفه بحرانهای امروز ما پیشتر بسته شده است. در حال حاضر ما در تئاتر به جایی رسیدهایم که اگر کسی بخواهدکاری کند، دست و دلش میلرزد و به این فکرمیکند که حتماً باید دو بازیگر چهره داشته باشد، او باید به گیشه فکر کند، باید کار کمدی بسازد، باید بشکن و بالا بنداز حتماً توی آن باشد و تماشاگر حتماً بخندد. اگر نه تئاترش نمیفروشد. این فکرها و اتفاقات، محصول امروزِ تئاتر ما نیست. جفاست اگر نوکِ پیکان را به سمت هنرمندان و مسئولین حالِ حاضر ببریم. ما محصول یک عملکرد هستیم. عملکرد خودمان هم در این عملکرد میگنجد. سالهای سال درحوزه فرهنگ، غفلتهای عظیمیکردهایم و امروز نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که از این همه غفلت، محصولات خوبی درو کنیم. هرگز این اتفاق نمیافتد. من این را با قاطعیت میگویم. وقتی دولت میتواند به کاری سوبسید دهد، آن کار راحتتر میتواند مسیر خود را طی کند. شما نمیتوانید آن دو کار را کنار هم مقایسه کنید. نمیتوانید بگویید کاری که سوبسید گرفته کار بدی است و اینها کار خوب را انجام میدهند. به نظر من باید با خردمندی و نگاه کارشناسی این قضایا بررسی شود.
ستاره اسکندری؛ بازیگر سینما و تئاتر
کارنامه من در تئاتر، کارنامه گزیدهای است
حضورم را در تئاتر مدیون دکتر علی رفیعی میدانم که به من فضا برای بازیگر مؤلف بودن دادند، در بخش تصویر هم آقای جیرانی این فضا را برای من به شدت مهیا کردند.
نوع بودنم در کارهای بعد از کار آقای جیرانی، کاملا متفاوت است. از قدیم جزو معدود بازیگران تئاتر بودم که کار تصویری هم همزمان انجام میدادم. با اینکه تئاتر را خیلی دوست دارم و خیلی گزیده تئاتر کار میکنم. در طول این دوران، کارهای بزگی در کنار استادان بزرگی نظیر استاد رفیعی و استاد بیضایی و جوانهایی که حرفی برای گفتن داشتهاند، انجام دادهام. کارنامه من در تئاتر خیلی کارنامه گزیدهای است. عرصه تصویر برای من منبع درآمد خیلی خوبی، برای اینکه زندگیام را راحتتر بگذرانم محسوب میشده است. برای اینکه بتوانم در عرصه تئاتر گزیدهتر کار کنم، در این عرصه کار کردهام. من همیشه نگاهم به مقوله تلویزیون و تئاتر اینگونه بوده است. من همیشه سعی کردهام به عنوان بازیگر در هر عرصهای تمام توانم را بگذارم. مثلا در سریال نرگس یا مرگ تدریجی یک رویا، من توانستم در تلویزیون کمی غیر کلیشهای عمل کنم. یعنی همیشه در یک نقش مثبت حضور نداشته باشم و سعی کردم همان تنوعی که در کاراکترهای تئاتر وجود دارد را در تلویزیون این گونه انتخاب بکنم که برای مردم تکراری نباشم. ما با فرهنگی زندگی میکنیم که موجی عظیم، احساسات آدمها را برمیانگیزد من سعی میکنم دراین شرایط خیلی وابسته به عقل باشم. یکی از دلایل بازیگر شدن من، ترس من از مرگ بود. دلیل اینکه من در 18 سالگی بازیگری را انتخاب کردم این بود که از مرگ خیلی میترسیدم و میترسم. بازیگری این فرصت را به من میداد که مدام شخصیتی را خلق کنم و آن را از دنیا ببرم. تمام شود و من مدام زندگی دیگری را شروع کنم. شاید من از آن دسته بازیگرانی باشم که کمی آگاهانه به این عرصه گام گذاشتم. ضمن اینکه اصل بازیگری برایم مهم بود، نه شغل بازیگری. امیدوارم که تدبیر به عرصه کاری ما وارد شود. هیچ چیزی به اندازه تدبیر در این عرصه مهم نیست زیرا این عرصه قرار است که یک گام از مردم جلوتر باشد و به ارتقای سطح فرهنگی مردم کمک کند.
فرزین صابونی؛ بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون
رفتارهای شبه مدرن، عوام فریبانه است
با بها دادن به جوانان و هدایت آنها کاملا موافقم. اصلا جوانان را خون تازه در رگهای هنر نمایش میدانم که اگر استعدادهایشان شناخته شود و آنها را در مسیر صحیح هدایت کنیم، بازخورد مثبتی خواهد داشت اما در این میانه مشکلاتی وجود دارد و به رفتارهایی نقد دارم.
بینید. جریانی امروزه باب شده که ریشه در تقلید کورکورانه از غرب دارد. درست است تکنیک و فن را ما از آنها گرفتهایم اما اینکه چشم بسته هرچیزی را که در آنجا میبینیم، به عنوان وحی مُنزل پذیرفته، در اینجا پیاده کنیم، این واقعا آسیب جدی به ما و فرهنگ ما میزند و این نوع رفتار را بین جوانان فراوان میبینیم. این که من یک متن فاخر شناخته شده را بردارم و تبدیل به یک کار تصویری و یا نمایشی کنم و شمایل غیر متعارفی به آن بدهم، خیلی کار جالبی نیست و هنر محسوب نمیشود. این موضوع را من یکی از معضلات جدی امروز در حوزه تئاتر و سینما و تلویزیون میدانم. هدایت و راهنمایی و دستگیری از جوانان یک موضوع است و تشویق آنها به انجام کارهای نامتعارف و خارج از توانشان در ابتدای کار، یک موضوع دیگر و این دومی اصلا منطقی و معقول نیست و هم به هنر و هم به شخص ضربه میزند. من در این زمینه یک مثال دارم. میگویم این که یک نقاش از گرد راه نیامده و در اول کار و در شرایطی که اصول ابتدایی کار را نمیشناسد و هنوز سیاه قلم کار نکرده و درک صحیحی از ابعاد ندارد، بیاید و به حوزه مدرنیسم بغلتد و جفت پا در سطلی از رنگ فرو برود و بعد روی بوم راه برود تا شاهکار خلق کرده باشد. چنین رفتارهای شبه مدرنی شاید عوام را بفریبد و به نظر پر مخاطب هم بیاید اما راهی به سلیقه مخاطب خاص ندارد و ماندگار نخواهد شد. در تئاتر هم همینطور است. انتخاب متنهای سنگین از بین نمایشنامههای غربی و اجرای نامتعارف در آوردن از آن، شبیه همان کار نقاشهاست که به آن اشاره کردم. تاکید میکنم که باید جوانان را مدیریت و هدایت کرد. جوانان فراوانی را میبینیم که استعداد فراوانی دارند و مهمتر از همه توانایی مدیریتشان در یک گروه بالاست اما رها میشوند و استعدادشان هرز میرود.
بهروز غریبپور؛ کارگردان اپراهای عروسکی
اپرا تنها سوغات غرب نیست
روزهای اولی که ما «اپرای عاشورا» و بعد «اپرای مولوی» را کار میکردیم، کسانی بودند که ادعا میکردند این اپرا نیست و اپرا تعریف و اجرای دیگری دارد.
من گفتم که بیایید و میزگردی بگذاریم تا من به شما ثابت کنم، شما دانش این قضیه را ندارید. چطور ادعا میکنید که این اپرا نیست. اپرا وجه مشترکی در تمام دنیا دارد، باید منظوم باشد، باید ایفاگران خواننده- بازیگر باشند، باید موسیقی در سرتاسر اثر، حضور دائم داشته باشد اما این اپرا، شکلهای مختلف میتواند داشته باشد، اپرایی که در چین اجرا میشود، مطلقاً شبیه اپراهای غربی نیست. منتها چون ما اعتماد به نفسمان را نسبت به این شکل هنری از دست داده بودیم، تصور کردیم که این تنها سوغات غرب است و ما باید فقط تقلید بکنیم. من در دوران دانشجویی از 20 سالگی تماشاگر اپراهای تالار رودکی بودم و بسیار هم از آن آموختم. آن زمان من آرزو میکردم آثار فردی که بنیانگزار اپرای آسیایی بود، روی صحنه تالار رودکی برود. بعد از این و آن شنیدم که آقای پهلبد وزیر وقت فرهنگ و هنر گفته است که از این دهاتی بازیها پیش من نیاورید. اصلاً تالار رودکی، جای این دهاتی بازیها نیست، در حالیکه «اپرای لیلی و مجنون» که من افتخار این را داشتم که در ایران به شیوه عروسکی اجرا کردم، گنجینه ملودیهای آذری و فلات ایران است. من هم ادعا میکنم و هم اثبات کردهام که ما در امتداد یک سنت چندین صد ساله قرار داریم اما بهشیوه مدرن داریم به این میپردازیم و در هر جای دنیا هم که این کارها را اجرا کردهایم، هنر ما را یک هنر ایرانی و یک تألیف ایرانی به تمام معنا میدانند.
مجید مظفری؛ بازیگر سینما و تئاتر
از تئاتر به سینما آمدم
من پیشینه تئاتری دارم و جزو گروهی بودم که از تئاتر به سینما آمدیم. این که با غلامحسین لطفی در کوچه سرخپوستها کار کردم برای این بود که هر دوی ما تئاتری بودیم و از آنجا هم را میشناختیم.
من سال 49 و 50 بود که نمایشنامه آسید کاظم را بازی کردم که مرحوم محمود استاد محمد آن را نوشته و هوشنگ توزیع کارگردانی کرده بود و من با بزرگانی مانند هادی اسلامی، خسرو شکیبایی و خود محمود استاد محمد بازی میکردم که الان همه به رحمت خدا رفتهاند و این مرا میآزارد و دلم را تنگ میکند. این که از تئاتر به سینما رفتیم مربوط به بعد از انقلاب بود. البته قبل از انقلاب هم در سینما با فیلمهایی نظیر زیر پوست شب و کوچه سرخپوستها، شهر قصه و …. حضور داشتم اما تئاتر دغدغه جدیای برایم بود. با وقوع انقلاب، خیلی از هنرپیشههای سینما به دلایل مختلف دیگر در سینما نماندند و بازیگران تئاتر جایگزین آنها شدند که تعداد کمی هم نبودند و از بین آنها میتوانم نامهای فراوانی را بشمارم که مهدی هاشمی، فرامرز صدیقی، استادانم عزتالله انتظامی و علی نصیریان و …. بخشی از این افرادند که پیشینه پر و پیمانی در زمینه تئاتر دارند. وضعیت فعلی تئاتر را در مقایسه با قبل، بهتر و رو به رشد میبینم و برای این مدعایم دلایلی دارم. یکی از دلایل تعدد جوانهای علاقهمندی است که بسیار پرقدرت کار میکنند و انرژی فوقالعادهای دارند. دیگر این که سالنهای نمایش فراوان شدهاند و اصلا با دوره ما که دو سه سالن بیشتر نبود، قابل مقایسه نیست. این نکته هم که امروزه آدمهای مرتبط با حوزه تخصصیشان بر سر کارند، از دیگر نکات بارز و ارزشی این دوره است که به پویایی تئاتر کمک میکند. البته نه تنها تئاتر که در سینما و تلویزیون هم این اتفاق افتاده است. تنها موضوعی که به اعتقاد من میتواند آسیب جدی به این روند بزند مساله بودجه و پول است که باید برای آن تدبیری جدی اندیشید. به هرحال امروز هم تماشاگران تئاتر بیشتر شدهاند و مخاطبان هوشمندی جذب سالنهای نمایش شدهاند که باید این امر را به فال نیک گرفت و برای تداوم آن، برنامهای داشت.
شیوا اردویی؛ بازیگر و کارگردان تئاتر
تئاتر مثل لحظه دعاست
در تئاتر ایران امروزه انتخاب واقعا فقط برای تعداد اندکی آنهم نه خیلی زیاد ممکن است. چون اینقدر محدودیت در فضای اجرایی و متن خوب و کارگردان خوب وجود دارد که یک بازیگر حرفه ای که تنها منبع درآمدش بازیگری باشد رسما اگر بخواهد انتخاب کند باید قید زندگی را بزند.
همینقدر تلخ است که به عنوان بازیگر از دایره فرصت هایی که داری مجبوری که انتخاب کنی و این درحالیست که این شغل با روح بازیگر روبه روست و کار کردن از سر اجبار و عادت می تواند ضربه های روحی شدیدی به بازیگر بزند. با شرایط خصوصی سازی تئاتر این وضعیت روز به روز بدتر هم شده است. چون تعدادی بازیگر محدود مدام از کاری به کار دیگر خود را تکرار می کنند و عده ای دیگر فراموش می شوند و فرصتی نمی یابند. تمام آن چیزی که مرا شیفته ی تئاتر می کند شبیه بودن آن به زندگیست. زندگی ای که هرلحظه اش با لحظه بعدی فرق می کند و هیچ لحظه ای قابل برگشت نیست. تئاتر مثل لحظه دعاست. جریان دارد. وجود دارد. کامل و غنی و بعد مثل قطره های آب از لابه لای انگشتان آدم می چکد. من این حس را با هیچ چیزی عوض نمی کنم. این آیینی که خود زندگیست
گزارش : مهرداد نصرتی
No tags for this post.