یک بار قرار است که ماهی قرمز نخریم چرا که عدهای آن را به سنت چینیها ربط میدهند، یک بار قرار است که سبزیپلو ماهی نخوریم چرا که ماهی موجود زنده است و خوردن ماهی یعنی کشتن یک موجود زنده، یک بار قرار است که سبزه نکاریم و بجای آن نهال بکاریم و به همین ترتیب اگر ادامه دهیم، حتماً روزی فرا خواهد رسید که نه سین هفتسینی برایمان بجا میماند و نه احتمالاً سیزدهبدری!
به عنوان یک عضو خیلی کوچک از جامعه محیطزیست باور دارم که بسیاری از کمپینهای به اصطلاح محیطزیستی سالهای اخیر نهتنها دردی را از محیطزیست ایران دوا نکردهاند بلکه شاید بر مصائب آن هم افزودهاند. همین چند ماه پیش کمپینی در دنیای مجازی به راه افتاد که از مردم دعوت میکرد، هنگامی که به طبیعت میروند با خود بذر یک گیاه را ببرند و در دامان طبیعت بکارند. این کمپین خوش و آب رنگ به اصطلاح دوستدار محیطزیست را میتوان به صورت یک فرشته با باطن دیو تشبیه کرد، میپرسید چرا؟ پاسخ آن را باید در فاجعهای به نام نقش گونههای بیگانه و غیربومی در تخریب محیطزیست جستجو کرد.
گونههای بیگانه محیطزیست ایران را میدرند!
گاهی اوقات معصومیت و زیبایی ظاهری یک ایده بهترین دلیل ما برای توجیه نادانستهها است. این واقعیت که معرفی گونههای جدید به یک زیستگاه غیر از زیستگاه طبیعیاش بیشتر تهدید است تا فرصت، به طور مشخص ریشه در تجارب عملی متعدد دارد که در سرتاسر جهان رقم خورده است. نمونه خیلی ساده و ملموس آن در ایران، معرفی گیاهی به نام آزولا در تالاب انزلی است.
این گیاه جهت بالابردن کیفیت مزارع و از کامبوج واقع در جنوبشرقی آسیا به ایران وارد شد. آزولا در ظاهر بیخطر که خشک شده آن حتی مصرف خوراک دامی دارد، در مرحله مطالعات اولیه از استخرهای مخصوص خارج و ابتدا به انزلی وارد شد و در اندک زمانی به دلیل نداشتن کنترل طبیعی به آنچنان دردسری تبدیل شد که برخی از تالابهای بینالمللی همچون انزلی و دیگر تالابهای شمال کشور را مورد تهدید جدی قرار داد. گسترش بدون حد و مرز این گیاه که با گیاهان بومی در جذب نور، مواد غذایی، حرارت و حتی آب رقابت میکند را میتوان یکی از تاسفآورترین تجارب زیستمحیطی کشور عنوان کرد.
اصل ماجرا اینجاست که آزولا در کامبوج و ویتنام دشمن طبیعی خود را دارد و لذا میزان آن در یک حد مشخص کنترل میشود اما این دشمن طبیعی در اکوسیستم ایران وجود ندارد، در نتیجه ضررهای بیحد و مرزی را نه تنها بر پیکره کشاورزی و برنجکاری که بر طبیعت بکر کشور ما وارد کرده چنانچه هنوز که هنوز است هیچ راهحل قطعی برای ریشهکن کردن این دردسر پرهزینه یافت نشده است.
حال تصور کنید که ما بجای سبزه عید امسال بذر یک گیاه، هرچند نوع مثمر آن مثل پرتغال را بکاریم و در اولین سفر نوروزی آن را در دل طبیعت بکاریم. آیا طبیعت میتواند حضور این میهمان ناخوانده را تحمل کند؟ نمیدانیم. آیا یک گیاه غیربومی میتواند در طبیعت و زیستگاهی غیر از زیستگاه اصلی مشکلساز شود؟ بله این احتمال وجود دارد.
سبزه عید بکاریم یا نه؟
اگر از دیدگاه سنت و آیین به مساله نگاه کنیم، این واقعیت ملموس را درمییابیم که هر ملت، هر قوم و هر کشور آیینهای خاص خود را دارد که اغلب آن آیینها ریشه در تاریخ دارند. اسپانیاییها جشنی دارند به نام (La Tomatina) که در آخرین چهارشنبه ماه اوت و بخش خودمختار والنسیا شهر بونیول برگزار میشود. در این جشن اسپانیاییها گوجهفرنگی را به یکدیگر پرتاب میکنند. قدمت جشن گوجهفرنگی به سال ۱۹۴۵میلادی برمیگردد و اسپانیاییها بهشدت نسبت به آن متعصب هستند. سوال اینجاست که آیا پرتاب گوجهفرنگی به یکدیگر عقلانی است؟ شاید نباشد. آیا اینکار یک کار محیطزیستی است؟ میتواند نباشد اما مساله اینجاست که این سنت یک سنت خاص است که اسپانیاییها به آن ارج مینهند. در نظر داشته باشید که اسپانیاییها جزو طرفداران دوآتشه محیطزیست هستند و سالهاست که پروژهها و طرحهای متعدد و نوآورانه زیستمحیطی را در کشورشان اجرا میکنند.
کاشت سبزه عید نیز در نزد ما ایرانیها یک سنت و رسم دیرینه است که معنا و مفهومی بس زیباتر از جشن گوجهفرنگی اسپانیاییها دارد. ما ایرانیها با کاشت سبزه، امید را در قلب زمستان میکاریم پس شاید شایسته است که نهال بکاریم اما نه به جای سبزه عید، نه در زیستگاهی غیر از زیستگاه اصلی آن. شاید قشنگتر باشد که بجای تغییر سنتها عادات خوب دیگر مثل صرفهجویی در مصرف آب، زباله نریختن در دل طبیعت، قطع نکردن درخت و بالاخره احترام به مادر طبیعت را بیاموزیم.
با سبزه هم میتوان به حفظ محیطزیست کمک کرد
چند سالی است که ستادهای محیطزیست و توسعه پایدار شهرداریها در غرفههای خاص برخی از بوستانها سبزه شهروندان را تحویل میگیرند و آنها را بازیافت و بعنوان کود مصرف میکنند. لذا اگر شما نیز جزو آندسته از کسانی هستید که میخواهند سبزه عید را حتما سر سفرهشان داشته باشند، نگران نباشید. شما نیز میتوانید با تحویل سبزههایتان به شهرداری گامی در راستای حفظ محیطزیست بردارید.
چطور سبزه بکاریم که سبزتر و زیباتر شود؟
گندم، عدس و باقی حبوبات جزو مرسومترین اقلامی هستند که جهت سبز کردن سبزه عید از آنها استفاده میشود. کمپین کاشت نهال میگوید که هر ساله ۶ میلیارد تومان پول بخاطر سبزههای عید و کلی هم آب متعاقب آن هدر میرود. آیا این آمار واقعیت دارد؟ نمیدانیم. کاشت نهال مرکبات در باغچه ایده قشنگی است و شاید خیلی بهتر از کاشتن آن در دل طبیعت باشد اما اگر شما هم جزو آندسته از کسانی هستید که میخواهند سبزههای عیدشان پربارتر باشند با ما همراه باشید تا چند نکته کلیدی را به شما یادآور شویم:
۱- مقدار دلخواه عدس را بایستی ۱۵ روز مانده به عید به مدت ۴۸ ساعت در آب خیس کرد. تعویض آب اغلب ضرورت ندارد مگر در حد دو الی حداکثر سه بار حتی میتوانید آب دورریز را پای گلدانهایتان بریزید تا شادابتر شوند. ۴۸ ساعت تا ۷۲ ساعت هم باید عدس را در دستمال مرطوب نگاه دارید، بستگی به این دارد که چه زمانی عدسها جوانه بزنند. گاه و بیگاه به عدسها کمی آب بپاشید. سپس آن را در ظرفی مناسب که البته چندان هم گود نیست، قرار دهید و روی آن را مثل تپه درست کنید یعنی قسمت مرکزی میبایست حجم بیشتری عدس داشته باشد. چند روز روی آن را با دستمال مرطوب نگاه دارید و سپس هر روز به مقدار کم آب دهید.
۲- طریقه سبز کردن گندم مشابه عدس است اما زمان خیساندن آن دیرتر و تقریباً یک هفته مانده به عید است.
۳- سبز کردن ماش شاید به نسبت سختتر باشد. ابتدا بایستی مقدار دلخواه ماش را درون کاسهای بریزید و به اندازه ۲ بند انگشت آب روی آن بریزید، پس از تقریباً ۳ الی ۴ روز ماشها سفید میشوند. آنها را داخل پارچه نخی بریزید. بعد از ۲ یا شاید ۳ روز که جوانه زدند، آنها را درون ظرفی که از قبل ته آن لایهای از پنبه گذاشتهاید بریزید و پخش کنید. سپس روی ماشها را با پارچهای خیس بپوشانید؛ پس از ۲ روز دستمال را از روی ماشها بردارید و تا حدی که مرطوب بمانند روی آنها آب اسپری کنید و در جایی نزدیک نور آفتاب قرار دهید تا کم کم رشد کنند.
۴- مهمترین نکته سبزه، سبز کردن آبیاری کمتر آن است. شما هرچقدر که به سبزهتان آب بیشتر بدهید، به لجن کردن زیر آن کمک کردهاید. آب کم نهتنها سبزه شما را پر خواهد کرد بلکه از بوی بد گندیدگی آن هم جلوگیری خواهد کرد.
منبع:digikala
No tags for this post.