صدارتی که 100 روز بیشتر دوام نداشت. در تقویم آمده دوم آذرماه 1298،سيد ضياءالدين طباطبائي از سوي وثوقالدوله و به عنوان نماينده فوقالعاده دولت ايران براي گفت و گو با مقام هاي جمهوري هاي آذربايجان و ارمنستان و نيز گفت و گو با مقام هاي سياسي و نظامي انگليسي مقيم باكو راهي اين شهر شد. با این همه هنگامی که در اسفند 1299 به نخست وزیری رسید، در نخستین اقدامش پاره ای از رجال بلند پایه را به زندان انداخت که وثوق الدوله و برادرش احمد قوام السلطنه هم جزو حبس شدگان سیاست تازه سید ضیا بودند که در همان ایام صد روزه صدارتش، با اقدامات محیر العقولش، حسابی نام خود را بر سر زبان ها انداخت.یکی از این اقدامات، پذیرایی دولتش از سفیران خارجی و اصناف و جمعی از مستشاران غربی با دوغ بود که در تاریخ به جشن دوغ شهرت یافت.با این همه تاریخ دوباره ورق را برگرداند و تقدیر به گونه ای پیش رفت که احمد شاه فرمان عزل سید ضیا را در 4 خرداد 1300 صادر کرد و قوام را برکشید و به صدارت رساند تا از زندان یک سره به کاخ نخست وزیری، رخت اقامت کشد. نقل می کنند روزی که احمد شاه به این نتیجه رسیده بود که اقدامات خودسرانه سید ضیا دارد تنش های بدی ایجاد می کند، هنگامی که در کاخ گلستان او را به حضور طلبید با صحنه حساسیت برانگیزی رو به رو شد.سید ضیا بدون توجه به شئونات و سلسله مراتب قدرت، در گوشه ای ایستاده و سیگاری روشن کرده بود و بی اعتنا به حضور شاه داشت به آن پک می زد.. شاه نیز همین را بهانه کرده و فریاد زده بود که کسی نیست این مرد بی ادب را از اینجا بیرون کند و رضا شاه که در آن تاریخ هنوز سردار سپه بود، برای انجام اوامر ملوکانه پیش رفته بود و سید ضیا را با تغیّر و پرخاش از شاه دور کرده بود اما دیگر به همین حد بسنده نکرده و تا آنجا پیش رفته بود که سلسله قاجاریه را هم بعد از حدود 130 سال، برای همیشه به بایگانی تاریخ فرستاده بود تا بعدها، هرگاه سخن از این سلسله پیش آمد، با لحنی تحقیر آمیز بگوید قاجار یک نفر و نیم مرد داشت که یک نفر آن بانو اَشرَف المُلوک فَخرالدوله(خواهر فرمانفرما و مادر علی امینی) بود و نیم دیگر آقا محمد خان قاجار. کوتاه سخن آن که هنگامی که وثوق الدوله، سید ضیا را بر می کشید شاید بی خبر از بازی های بعدی روزگار بود اما در شعرش، آنچه را که از بازی روزگار بدان باور داشت، این گونه پیشگویانه یه نظم کشیده بود:
نقش تو در زمانه بماند چنان که هست
تاریخ حکم آینه دارد هر آینه
می توان تصور کرد روزی که انجمن زندانیان سید ضیا به دنبال برکناری او از صدارت از زندان قصر قجری بیرون می آمده اند، وثوق الدوله داشته این بیت عمیق خودش را زمزمه می کرده است.
اعظم حسن تقی
No tags for this post.