بعد ازظهرشنبه 5 سپتامبر سال 1997 میلادی،هزاران سوگوار،غنی وفقیر،هندو، مسلمان ومسیحی درخیابان های کلکته ، پیکر معروفترین شهروند شهر یعنی مادرترزا را در حالی بدرقه می کردند که برای آخرین باربه خانه اش می رفت. درسراسر هندوستان تمامی پرچم ها به نشانۀ احترام به او به حالت نیمه افراشته درآمدند. انبوهی ازجمعیت درورزشگاه بزرگ ناتاجی درکلکته گرد هم آمدند وتعداد زیادی از مهمانان خارجی ازسراسر گیتی برای بزرگداشت او درکلکته حضور پیدا کردند.
مادر ترزا به خاطر خدمات بشردوستانه اش جایزه های زیادی دریافت کرده وسرانجام در16اکتبر1979نامش به عنوان برندۀ جایزۀ صلح نوبل اعلام شد .
اگنس گونشا بویاجیوAgnes GonxhaBojaxhiu))معروف به مادر ترزا(Mother Teresa) در26اوت سال1910میلادی در منطقه اسکوپیه (Skopje) به دنیا آمد. امروزه اسکوپیه پایتخت کشورمقدونیه است. البته این شهر درآن زمان بخشی ازامپراتوری عثمانی به حساب می آمد. خانوادۀ او آلبانیایی تبار و ازمسیحیان کاتولیک بودند، درآن زمان بین صربها و آلبانیایی تبارها جنگ ودرگیری بود و منطقۀ بالکان اوضاع بسیار ناآرامی داشت.
پدرش نیکولا، بازرگان موفقی بود که علاوه برزبان مادریش یعنی زبان آلبانیایی می توانست به چهارزبان دیگرصحبت کند. به این دلیل که مادرش بسیارمذهبی بود اگنس هم به کلیسای نزدیک محل زندگیش می رفت. درواقع خانوادۀ اگنس به خاطر رگ وریشۀ آلبانیایی ومذهب کاتولیک خود در این منطقه دراقلیت بودند.اغلب ساکنان اسکوپیۀ آن زمان صرب وارتدوکس وبخشی هم به خاطرسلطه امپراتوری عثمانی مسلمان بودند. اگنس دردوران نوجوانی به موسیقی علاقه داشت،دو یادداشت هم به زبان آلبانیایی برای روزنامه ای محلی نوشت. همیشه دفتریادداشت با خود داشت و برای دوستانش شعرهایی راکه نوشته بود می خواند.
اگنس تنها فرزند خانواده نبود خواهرش آگادرسال 1905به دنیا آمده بود و به دنیا آمدن برادرش لازار در 1908 میلادی خانواده آن ها را تکمیل کرد.
درسال1925میلادی کشیشی به نام پدرجامبرکوویچ(Jambrekovic)به اسکوپیه رفت ونفوذ زیادی بر اگنس گذاشت. او ازحضور دختران اهل کرواسی دربنگال هند و حضورشان به عنوان راهبه هایی که به فقیران کمک می کردند به اگنس گفت. گفتنی است اگنس جوان پیش ازآشنایی با پدر جامبرکوویچ تصمیم داشت تا به منظورکمک به افراد تهیدست به آفریقا برود ولی آشنایی با پدرروحانی مسیر زندگیش رادگرگون کرد.
در18سالگی به گروه خواهران لورتوLoreto)) درایرلند پیوست وسرانجام یک سال بعد در1929میلادی از راه دریابه کرانه های شرقی هند (کلکته) رسید.
کلکته مرکزایالت بنگال غربی وپایتخت هند درزمان سلطۀ انگلیسی هابود. درسال 1931وپس ازدوسال کارآموزی سوگند یادکرد تا به عنوان فردی ازگروه خواهران لورتو ازخداوند فرمان برداری کرده و زندگیش را وقف افراد فقیر وناتوان کند. وی همچنین تصمیم گرفت نام تازه ای رابرای خودبرگزیند. به این ترتیب اگنس نام ترز یعنی راهبه ای فرانسوی مربوط به اواخر سدۀ نوزدهم میلادی رابرای خود برگزید که اونیزقصد داشت تا زندگیش راوقف تهیدستان درویتنام کند ولی به دلیل بیماری سل به آرزویش نرسیده بود! مشکل اصلی درراه برگزیدن این نام وجودنام ماری ترز دخترلویی شانزدهم وماری آنتوانت بود.اگنس قصد نداشت نامی راکه برای خود برگزیده بود راتغییردهد به همین دلیل ازتلفظ اسپانیایی این نام یعنی ترزا استفاده کرد،هرچند همین موضوع باعث شدتا تصورشود که او نام قدیسه ای اسپانیایی به نام Teresa of Avila)) رابرای خودبرگزیدهاست. درهرحال ترزا خیلی زودبه یک لقب برای او تبدیل شد. مادرترزا سال ها درمدرسۀ سنت ماری آموزگاربود و پس ازآن از گروه خواهران لورتو جدا شده وآموزشگاهی رادرکلکته بنا نهاد. چندین ماه با مؤسسه ای آمریکایی که داروتولید می کردهمکاری داشت ونکته های پزشکی خوبی رافراگرفت. وی پس ازاین که هندوستان بندهای یوغ امپراتوری بریتانیا راازهم گسست شهروند هند شد. پس ازچند سال کارویاری رساندن به فقیران کلکته تصمیم گرفت محلی رابرای کمک به آن ها دایرکند،هرچند یافتن مکانی مناسب بسیار دشواربود!درنهایت کشیشی بلژیکی به کمک او شتافت ونظرمساعد خانواده ای بنگالی وکاتولیک راجلب نموده و خانه ای نسبتاً بزرگ درخیابان14creek))درشرق کلکته دراختیاراوقرارگرفت. مادر ترزادرفوریه1949میلادی به این محل نقل مکان کرده و باخودش تنها چمدان کوچکش راهمراه آورد. اتاقش تنها یک صندلی داشت ، قفسه ای برای لباس هایش وتعدادی میزو نیمکت چوبی برای نشستن، روی دیوارهم تصویری ازمریم مقدس بود. مادرترزادراین خانه تنها نبود، زن بیوه ای که آشپزآموزشگاه سنت ماری بود نیز مادرترزا راهمراهی می کرد. خواهرکوچکترصاحب خانه خانم گومزوپسرعمویش هم به مادرترزاکمک می کردند و ازداروخانه ها دواهای خیریه برای بیماران تهیه می کردند. به زوی چند تن دیگربه مادرترزا پیوستند ازاین رو تصمیم گرفتند به محل دیگری نقل مکان کنندو به خانه ای درخیابان 54A Lower Circular road)) رفتند.
در فوریه سال 1953مادرترزا وهمراهانش به این خانه آمدند خانه ای که تاپایان عمرمرکززندگی وفعالیتهای خیرخواهانۀ او ویارانش شد.برای رسیدن به این خانه بایدازکوچۀ باریکی گذرکرد. خانه ای دو طبقه که به وسیلۀ حیاطی نسبتا بزرگ احاطه شده است. این خانه همچنین دارای کلسیای کوچکی است. مادرترزا اتاقی بسیارساده مخصوص به خود دراین مجموعه داشت. زنانی که می خواستند درموسسۀ خیریۀ مادرترزا کارکنند می بایست ازنظرعقلی وبدنی سالم بوده و توانایی و اشتیاق یادگیری داشتند. چند روز یا چندماه رادرمؤسسه سپری می کردند تا توانایی خود رابیازمایند . بسیاری از این افراد در همان روزهای نخست، کار راسخت وملالت آور می یافتند،برخی هم تصمیم می گرفتند که مؤسسه راترک وازدواج کنند. آن هایی که می ماندند می دانستند باید ازبستگانشان جدا شده وبه ندرت به آن ها اجازه داده می شد که به خانه برگردند. این افراد عموما تنها هنگامی که یکی ازبستگانشان بیمارمی شد اجازه داشتند خانوادۀ خود راببینند. مادرترزا درسال1955میلادی انرژی خودراصرف آموزش به کودکان فقیروبی سرپرست کرد وزمینۀ آموزش آن ها را پایه گذاری کرد. وی به این منظور مدرسه هایی درمحله ای زاغه نشین ایجادکرد. هرچند باوجود تعداد فراوان این گونه ازکودکان کمک به آن ها بسیار دشوار و چالش برانگیزبود. یکی ازکارهایی که مادرترزا برای کودکان بی سرپرست انجام داد کمک به یافتن سرپرستانی تازه برای آن ها بود. خانواده های مسیحی درهند درابتدا دراین زمینه پیشگام بودند وسپس خانواده های هندو مذهب که ازنظرمالی دروضع مناسبی بودند نیز پا پیش گذاشتند. این موضوع مختص به هند نبود، مادر ترزاحتی برای کودکان بی سرپرست ، پدرومادرهایی ازاروپا وآمریکاپیدا کرد. وی ازسوی دیگربه شدت با سقط جنین مخالفت می کرد. مادرترزامرکزدیگری به نامShishuBhavan))برای کودکان پایه ریزی کردکه یکی ازفعالیت های این مرکز دادن خوراکی به افرادفقیربود. درسال 1957میلادی نخستین کلینیک سیال رابرای جذامی ها راه اندازی کرد. دراواخردهۀ 50میلادی ، مادرترزا دست کم درکلکته فردی خبرسازبود وکمک های فراوانی از سوی افراد و موسسات خیر به سوی او و مؤسسه اش سرازیر شد! پس ازآن بود که وی سفرهایش راآغازکرد. چندین و چند موسسۀ خیریه دیگر راپایه گذاری کرد وحتی پشتیبانی رئیس جمهورهای ایالات متحده همچون کندی ونیکسون راهم به دست آورد. مادر ترزا به خاطر خدمات بشردوستانه اش جایزه های زیادی دریافت کرده وسرانجام در16اکتبر1979نامش به عنوان برندۀ جایزۀ صلح نوبل اعلام شد .
وی در سال1983به هنگام بازدید ازشهر رم دچارحملۀ قلبی شد. درسال 1985بالاترین نشان افتخارآمریکا رادریافت کرد.درسال 1987هم مؤسسۀ خیریه و آسایشگاهی برای بیماران ایدزی دایرکرد. درسال2003 میلادی،شش سال پس ازمرگش باردیگربه سرخط خبرها بازگشت،پاپ ژان پل دوم رهبروقت کاتولیکهای جهان طی مراسمی مادرترزا را قدیس نامید. پیشتر هم برخی ازمقامهای رسمی درواتیکان براین گمان بودند که وی باید درزمرۀ قدیسان شمرده شود چراکه ازنظرکلیسای کاتولیک تمامی ویژگیهای یک قدیس راداشته،ایمان،امید،نیکوکاری،فروتنی،بی پروایی،صداقت،بردباری و میانه روی.امروزه خانۀ مادرترزا به موزه ای کوچک تبدیل شده که پذیرای بازید کنندگان ازسراسر گیتی است وهنوز هم راهبه ها با ردای سپید که نوارهایی آبی رنگ دارد درهمین خانه به کمک تهیدستان می شتابند.
گزارش : حمیدرضا سروری ، احسان محمدحسینی
تصاویر : حمیدرضا سروری
No tags for this post.