حامد وحدتی نسب دانشیار گروه باستان شناسی دانشگاه تربیت مدرس این مطلب را در نشستی که با موضوع مردم شناسی و باستان شناسی مرگ و زندگی برگزار شد مطرح ساخت.
وی گفت: در میان رفتارهای زیستی زندگی انسانی که به پدیده های فرهنگی بدل شده اند، هیچ رفتاری به قدرت و تاثیرگذاری مرگ نبوده است.
وی افزود:هدف اصلی پژوهش حاضر آن است که به کمک شواهد باستان شناسی و انسان شناسی، آغاز احتمالی مرگ آگاهی و تاثیر آن در زندگی انسان پیش از تاریخ را مشخص کنیم.
به گفته وحدتی نسب،با توجه به پژوهش های انسان شناختی و باستان شناختی به نظر می رسد مرگ آگاهی به دو مولفه اساسی نیاز دارد نخست فرآیند رشد مغز و دوم مولفه های فرهنگی است. هرچند اهمیت و ضرورت رشد مغز بسیار پررنگ تر از مورد دوم است.
وی می گوید: تدفین های دوره پارینه سنگی میانی که به عنوان یکی از نخستین پاسخ ها و مواجهات مهم به آگاهی از مرگ در نظر گرفته می شوند به همراه وجود شواهد مراقبت از همنوع و سایر مواد فرهنگی در ارتباط با آگاهی از مرگ و گستردگی دو بخش ذکر شده مغز، درصد وجود مرگ آگاهی در انسان پیش از تاریخ عصر پارینه سنگی را افزایش می دهد.
باورهای عصرآهن میانی
مهرداد ملک زاده باستان شناس دیگر سخنران این نشست اما با اشاره به خاکسپاری آیینی و آیین خاکسپاری در تپه قبرستان زاربلاغ علی آباد قم به مرگ و زندگی در باور عصر آهن پایانی مرکز فلات ایران اشاره می کند.
وی معتقد است،انسان همواره در طول زندگی خویش در چنبره بی ترحم اندیشه مرگ اسیر بوده و هست و اساسا یکی از خصایص انسان بودن آدمی همین مرگ آگاهی او است.
وی می گوید: در این میان کار باستان شناسی مرگ این است که در میان مواد فرهنگی و فرهنگ مادی، نشانه هایی از نحوه نگرش پیشینیان به مرگ بیابد و نشان دهد این نگرش چگونه طی هزاره های پیشین دگرگون شده است. چنانچه یکی از بارزترین دستاویزهای باستان شناسی برای بازسازی تاریخچه مرگ باوری و چندو چونی تطور فرهنگی آن، گورها و تدفین های باستانی است.
ملک زاده با تحلیل گورهای تپه قبرستان زاربلاغ علی آباد قم به بازشناخت مرگ و زندگی در باورهای عصر آهن پایانی مرکز فلات ایران به گورهای تپه قبرستان زاربلاغ اشاره می کند.
وی معتقد است زاربلاغ ممکن است سازه ای نیایشگاهی از عصر آهن 3 (850 تا 559 ق.م) دوره تاریخی ماد باشد. از همین رو، احتمال می رود گورخفتگان تپه قبرستان دین پیشگان و موبدان روزگار خود باشند.
آنطور که این باستان شناس می گوید: نیایشگاه مادی زاربلاغ در زمان پایان حیات آیینی خویش، از کف تا به زیر سقف، با سنگ و با خاک به طور مصنوعی پر و پنهان شده است. به طوری که سرگذشت و سرنوشت نامتعارفی پیدا کرده اند.
او تاکید کرد: چنین به نظر می رسد، که گورخفتگان تپه قبرستان زاربلاغ به دلیل خاکسپاری آیینی متفاوت نسبت به دیگر گورستان های هم دوره، داشته اند و با سرگذشت و سرنوشت نامتعارف نیایشگاه شریک باشند.
گورستان یکی از مهمترین نهادهای شکل دهنده شهر
سید احمد محیط طباطبایی نیز در سخنانی به نقش تمدنی آرامستان ها تاکید کرد. او گفت: موضوع مرگ و زندگی که در این همایش ملی مطرح شده در فرهنگ ایرانی مانند دوگانگی فرهنگی می ماند که مکمل یکدیگر هستند.
وی گفت: به همان نسبت که شب و روز و خیر و شر مکمل هم هستند مرگ و زندگی هم بدین گونه است و قطعا مرگ پایانی برای زندگی نیست بلکه استمرار حیات خود به گونه ای دیگر است. در این میان مکان دفن و تدفین نیز از گذشته های دور تاکنون بخشی از حیات ما به شمار می رود.
محیط طباطبایی با بیان اینکه گورستان یکی از مهمترین نهادها و مکان های شکل دهنده شهر است ادامه داد: وقتی افراد فرد متوفی خود را در جایی دفن می کنند تعلق خود را نسبت به آن مکان نشان می دهند. درواقع گورستان مکانی مهم است که نشانه تداوم حیات آن قوم و فرهنگ در آن تداعی پیدا می کند.
مرگ قهرمان و فرهنگ جوانان
علیرضا حسن زاده رییس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، نیز در همایش ملی مرگ و زندگی به مرگ قهرمان و فرهنگ جوانان و تفسیری انسان شناختی بر رخداد مرگ مرتضی پاشایی نگاهی انداخت و گفت: یکی از رخدادهای مهمی که چالش های گوناگونی از تفسیر صورت آیینی مرگ و سوگواری را با خود به همراه داشت، مرگ مرتضی پاشایی، خواننده جوان موسیقی پاپ ایران در اثر سرطان در سال 93 بود.
وی گفت: از یک سو، سوگواری جمعی مرتبط با مرگ پاشایی نشانه ای از نبود خودآگاهی مردم ایران به ویژه جوانان تلقی شد و از سوی دیگر، سوگواری جمعی که با حضور مردم در وداع با این خواننده جوان در شهرهای مختلف ایران برپا شد که پدیده ای کارناوالی یا کارناوالی کردن مرگ تلقی شد.
رییس پژوهشکده مردم شناسی تاکید کرد: در رویکرد نخست ابعاد درونی واقعیت مورد توجه قرار نگرفت و گفتمانی قوم مدارانه با معانی روشنفکرانه تولید شد و از طرفی دیگر ساخت مفهومی کلیشه ای از کارناوال و تعمیم آن به همه صورت های فرهنگی موجود، با فقدان توجه به اهمیت ابعاد تراژدی، مرگ تراژیک و جایگاه آن همراه شد. این درحالی است که در این نوع از تفسیرهای ساده و کلی گرا، بخشی عمده از واقعیت چند صدایی تاریخ و لایه های عمیق و متکثر فرهنگی آن نادیده می ماند.
حسن زاده معتقد است، برپایه مطالعات انسان شناختی زیارت و مرگ، مرگ های دلخراش قهرمانان و چهره های حوزه هنر و ورزش، به رخدادی عمومی از سوگواری مردم تبدیل می شود. این درحالی است که سرطان در فرهنگ عمومی امروز ایران به یک نماد مسلط و مرکزی برای نمایش درد و تصادم دو نیروی زندگی و مرگ (هستی و نیستی) با توجه به شیوع آن تبدیل شده است.
همایش ملی مردم شناسی مرگ و زندگی توسط پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و باهمکاری سازمان بهشت زهراو شهرداری حرم مطهر حضرت امام (ره) ،پژوهشکده تخصصی آرامستان سازمان بهشت زهرا،مرکز اسناد فرهنگی آسیا- پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی موزه ملی ،موزه عروسک های ملل و اداره کل میراث فرهنگی استان تهران برگزار شد.