شکایتکردن انسانها از نابرابری ثروت و درآمد، صرفا ناشی از تمایل آنها برای ارتقادادن استانداردهای مادی زندگیشان نیست و افزایش نابرابری ثروت، یکی از قطعیترین نشانهها دال بر ناکامی رشد اقتصادی در بهترکردن اوضاع زندگی است.
ارقام ارائهشده در گزارش آکسفام نشان میدهد گرچه دولتها در سراسر دنیا درباره نقش خود در بهبود جهانی داد سخن میدهند، بازدهی این امر به طور گزینشی توزیع شده است.
نباید وانمود کرد که نابرابری ثروت صرفا نتیجه سرمایهگذاری لیبرال طی دویست سال گذشته است. در سراسر تاریخ میتوان نمونههایی از ثروت استثنایی را یافت که از فساد امپراتوریها و جنگطلبی نشات گرفته است.
بر اساس اطلاعات معتبر باید گفت که دنیا از زمان پیش از جنگ جهانی دوم تا این حد شاهد نابرابری نبوده است.
گفته میشود آگوستوس سزار، امپراتور روم، ثروتی معادل 4.6 تریلیون دلار یعنی یک پنجم کل ثروت امپراتوری را در اختیار داشته است. همچنین، بر اساس اعلام مجله تایم، ثروتمدترین مرد دنیا مانسا موسی، پادشاه تیمبوکتو، (شهری در کشور مالی) نام داشته که از سال 1280 تا 1337 میلادی حکمرانی کرده و پادشاهی وی بزرگترین تولیدکننده طلا در دنیا بود. تایم اعلام داشته که میزان ثروت این پادشاه خارج از محاسبه است و وی ثروتمندتر از هر کسی بوده که بتوان توصیف کرد.
تاریخ نشان میدهد نیروی قانونی و نظامی تا چه حد برای انباشتکردن ثروتمند مهم بوده و این موضوع درباره چنگیز خان در قرن سیزدهم میلادی (یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ) و امپراتور چین به نام شنزونگ صدق میکرد. گفته میشود شنزونگ، در اوج قدرت خویش در قرن یازدهم، مالک 30 درصد درآمد ناخالص دنیا بوده است.
هماکنون این پرسش مطرح میشود که آیا نابرابری در جوامع انسانی غیرقابلاجتناب است؟ اواخر قرن نوزدهم، انسانشناسان تکاملی به نامهای هنری ماین و لویس مورگان اعلام کردند جوامع انسانی زمان آنها از سادهترین شکلهای جوامع قبیله ای به پیچیدهترین جوامع طبقهمحور تکامل یافتهاند.
در سال 2009، الینور اوستروم برای تحقیقاتش در زمینه سیستمهای common-pool جایزه نوبل را از آن خود کرد. این سیستمها در واقع سیستمهایی هستند که در آنها منابع به نفع جامعه متحد می شوند و این در تضاد با درک مدرن از مالکیت فقر است.
مطالعات اوستروم نشان داد زمانی که شرایط مطلوب بودند، نظامهایی مانند ماهیگیری، آبیاری، چرای مشترک و جنگلها، از طریق سازماندهی بالا به پایین مدیریت میشدند. امروزه بحث بر سر این است که آیا این شکلهای سازماندهی اجتماعی در طول تاریخ انسان گسترش یافته و این که آیا اشکال نابرابرتر جوامع مدرن از چنین اساس زراعی تکامل یافته است یا خیر؟
همچنین این پرسش وجود دارد که آیا جوامع انسانی همواره سرمایهداری بودهاند؟ در حالی که بسیاری بر این باورند تعدادی از ویژگیهای جوامع سرمایه داری در سراسر تاریخ بشر وجود داشتهاند، نهادهایی که به همراه یکدیگر سرمایهداری مدرن را شکل دادهاند، وجود نداشتهاند.
در جوامع فئودالی قرون وسطی، توانایی هر فرد برای انباشتکردن ثروت مالی تا حد زیادی توسط میزان "چیزهایی" که از لحاظ منطقی میتوانستداشته باشد، محدود میشد. در حالی که شکلهایی از اعتبار و نظامهای پیشرفته پولی وجود داشتند، محدودیتهای مطلقی بر روی آنچه یک شخص میتوانست از لحاظ فیزیکی انباشت کند (بسته به زور مستقیم) وجود داشت.
امروزه، انباشت ثروت فقط به کالاهای مادی یا ادعا درباره داراییهای واقعی مانند ملک، ابزار تولید مانند کارخانه صنعتی و زیرساخت متکی نیست. تامس پیکتی، اقتصاددان، بر این باور است در ادبیات سنتی، بخش اعظمی از ثروت از ملک تولیدکننده اجاره در دست تعداد محدودی از مردم مشتق میشد. اما امروزه نظامهای بانکداری ذخیره کسری بدین معناست که بخش مهمی از سپرده پولی اشخاص در شکل فیزیکی وجود ندارد. پول کاغذی فقط بخش کوچکی از تعادل بانکی است و شکل بدهی، قسمت مهمی از مابقی را تشکیل میدهد.
یکی از نوآوریهای اصلی در قرن اخیر و در واقع یکی از مجرمان کلیدی دخیل در افزایش نابرابری که موسسه آکسفام از آن یاد میکند، رشد صنعت داراییهای غیرملموس قابل تجارت در شکل ابزارهای مالی است. در واقع مقرراتزدایی از صنعت مالی، یکی از مهمترین فرآیندهایی است که نابرابری افزایشی سالهای اخیر را تغذیه کرده است.
درباره این که آیا دنیا همواره نابرابری وجود داشته، دست کم باید گفت فرصتهای انباشت ثروت در دنیای امروز تا حد رادیکالی متفاوت از فرصتهای موجود در گذشته است.
بخشی از مشکل موجود در پاسخ دادن به این پرسش آن است که کارشناسان با فقدان داده در این رابطه مواجه هستند. در واقع بر اساس اطلاعات معتبر باید گفت که دنیا از زمان پیش از جنگ جهانی دوم تا این حد شاهد نابرابری نبوده است.
چنانچه بتوان توضیح داد اتخادکردن تصمیمات دولتها درباره مالیات یا کنترل مالی، چگونه افزایش نابرابری ثروت را تسهیل بخشیده، شاید بتوان تا حدی مطمئن بود که جوامع میتوانند این روند را تغییر دهند. در واقع، آگاهی از عوامل نابرابری در دنیای امروزه بدین معناست که میتوان این عوامل را به چالش کشید.
منبع: مجمع جهانی اقتصاد
ترجمه:شه تاو ناصری
No tags for this post.