بحران آلودگی هوا در ایران ثمره فرهنگ مصرف گرایی است

این استاد دانشگاه می گوید : « آنچه در نگاه اول برای درمان آلودگی هوا در کلان شهرهای ایران به ذهن می رسد تردد اندک خودروهای شخصی ، افزایش وسایل حمل ونقل عمومی ، تشویق مردم به تردد با دوچرخه، تدارک معابر امن برای دوچرخه سوارها و وسعت محدوده طرح زوج وفرد است و ما باید مراحلی را طی کنیم تا به این راه حل ها برسیم.» 
« ما درگیر فرهنگ خودگرایی هستیم اگر بخواهیم پنج مورد از آسیب های رفتاری اجتماعی را درایران برشماریم شامل مصرف گرایی بی رویه، زمین خواری، تخریب جنگل ها ، کم آبی و آلودگی هوا است یعنی در این زمینه با چهار پدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجهیم.» 
به اعتقاد وی زمانی که پدیده فرهنگی مصرف زدگی با عامل سیاسی به عنوان مداخله گر، ترکیب و تبدیل به زمین خواری یا به عبارتی مصرف زمین شده و عامل اجتماعی با عامل مداخله گر اقتصادی، ترکیب و به تخریب جنگل ها وکم آبی تبدیل ، تخریب جنگل ها و کم آبی هم در نهایت منجر به بزرگ شدن شهرها و آلودگی هوا می شود یعنی آلودگی هوا آخرین پیامد است. 
این جامعه شناس با استناد به این پیش بینی که در دو دهه آینده حدود 70 درصد جمعیت کشور در کلان شهرها زندگی می کنند، هشدار داد: در چنین شرایطی، جمعیت کلان شهرها در ایران دو برابر و بحران های شهری و زیست محیطی چند برابر خواهد شد. 
« همه این اتفاقات ناشی از همان بخش از فرهنگ مصرفی است که تهران را از 700 به 8000 کیلومتر مربع افزایش داده و اطراف تهران را انبوه از منازل غیررسمی یعنی ویلاها کرده ، خاک و طبیعت را به نابوده کشانده است در واقع، داستان تهران بی قواره و ملغمه سازی بین برج های دارای مجوز شهرداری و ساختمان های توسعه یافته در سطح شهر، حکایت دردناکی است که روز به روز به تقویت فرهنگ مصرفی کمک می کند در این شرایط، اعتماد اجتماعی یکی از مولفه های سرمایه اجتماعی است و هرچه سرمایه اجتماعی افزایش یابد رفتارهای اجتماعی زیست محیطی هم شکل مطلوب تر وکاربردی تری به خود می گیرد. 
متن کامل گفت وگوی ایرنا را با احمد بخارایی ، جامعه شناس ،عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور پیش رو دارید: 
**س : به اعتقاد شما آیا حل معضل آلودگی هوا تنها در دست دولت و نهادهای حاکمیتی است یا تشکل های مردم نهاد هم می توانند نقشی در حل این آسیب زیست محیطی داشته باشند ؟ 
– آلودگی هوای شهرها در تمام فصول به دلیل دوعامل پایدار، ترافیک سنگین خودروها و وجود شهرک های صنعتی است اما عامل سومی هم در فصل زمستان به دو عامل قبلی اضافه می شود و آن نیاز فصلی به گرم کردن مطلوب منازل است. حال ما در پاسخ به این سوال مطرح شده در پی چه هستیم ؟ آیا رفتارهای اجتماعی زیست محیطی ما در مواجهه با این موضوع خاص چگونه باید باشد ؟ معضل آلودگی هوا یک حلقه از زنجیره بحران محیط زیست است . آلودگی هوا به آتش زدن و تخریب جنگل ها ، استفاده نادرست از آب وخاک، روش نادرست دفن زباله ها و حس انسانی که در پی رفاه بیشتر، یعنی همان خودگرایی مربوط می شود . تما م این ها حلقه های یک زنجیره هستند که آلودگی هوا با این حلقه ها در ارتباط است . 
حدود چهار دهه از عمر مبحث جامعه شناسی محیط زیست می گذرد. از سال1970 به بعد این رشته در دانشگاه های خارج از کشور تاسیس شد و دلیل آن، رخ نمایی بحران های زیست محیطی بود و زنگ خطری که به صدا درآمد. اینک هم، رشته ای که در این بحران باید پایه کار باشد رشته جامعه شناسی است و این حس نیاز به این رشته درسوال شما مشهود است زیرا در سوال صحبت از مشارکت مردم در قالب تشکل های مردم نهاد می شود. در سه سطح؛ خُرد که فرد و ذهن او و در سطح میانه که تشکل های مردمی و در سطح کلان که ساختارهای اجتماعی ، درگیر بحران زیست محیطی اند می توان به نقش عوامل متعدد اشاره داشت. برای اینکه نقش مهم و منحصر به فرد سازمان های داوطلب و غیر دولتی را در رفتارهای اجتماعی زیست محیطی متوجه شویم، لازم است ابتدا به مجموعه عوامل اثرگذار بر رفتارهای زیست محیطی اشاره کنیم. 
هفت دسته عامل یا به عبارتی هفت متغیر مستقل تاثیرگذار بر متغیر وابسته رفتارهای اجتماعی زیست محیطی در نگاه جامعه شناختی لحاظ می شوند. متغیر مستقل اول، شبکه های مشارکت مدنی است و درسه سطح می توان مشارکت این شبکه ها را به عنوان متغیر مستقل تعریف کرد. در سطح اول این است که دیدگاه های عمومی شنیده شود ، یعنی دیدگاه عمومی در مورد محیط زیست به طورعام و آلودگی هوا به طورخاص در تریبونی گفته و شنیده شود اعم از اینکه این دیدگاه ها موافق یا مخالف باشند یعنی نوعی توصیف باشد . یعنی باید ابتدا مردم به عنوان عامل مشارکت ، دیدگاه هم نوع و همشهری خود را بشنوند ، این اولین سطح مشارکت است. 
دومین سطح ، گفت و گو بین اعضای ذی نفع جامعه است ، مثل رسانه ها ، آموزش وپرورش ، هنرمندان ، خودرو سازان یعنی هرکسی در مورد موضوع مورد بررسی به یک صورت نفع می برد. صاحب نفع بودن دارای اقسام گوناگون است. یک نفع ، برنامه ریزی برای نسل آینده است. یک نفع تنها بعد مالی دارد. این مذاکره بین اعضای ذی نفع جامعه به شکل بحث و مناظره مد نظر است سطح سوم، برنامه ریزی مشارکتی است ، یعنی طراحی واجرا. اگر صحبت از مشارکت است منظورتنها دولت نیست ، بلکه نقش تشکل های مردم نهاد مطرح می شود. در واقع در تمام عواملی که ذکر شد این تشکل ها نقش دارند .
متغیر مستقل دوم، هنجارهای اجتماعی هستند که براساس نظریه رابرت پاتنام این هنجارها مولدترین جزء سرمایه اجتماعی اند. او معتقد است هنجارهای اجتماعی عامل ایجاد تعادل در جامعه می شوند و این تعادل به دو شکل متوازن و تعمیم یافته است . درتعادل متوازن، ظرف زمانی آن زمان حال است اما تعادل تعمیم یافته، ظرف زمانی اش در دراز مدت است. یعنی ما امروز از یک نفع و سود می گذریم تا نسل های بعدی به آن برسند و این تعادل تعمیم یافته، ارزشمند است. اما تعادل متوازن به دنبال اخذ پاداش و پاسخ عمل در زمان اکنون به اندازه همان کاری است که در ابتدا صورت پذیرفته است. این تعادل متوازن می تواند دارای جنبه های ایجابی و سلبی باشد. سلبی مانند گرفتن جان فرد مقابل در زمانی که او مرتکب قتل می شود. ایجابی اش مانند گرفتن دستمزد به اندازه کار و بلافاصله.
اکنون این سوال پیش می آید که آیا ذینفعانی که ازدل توده ها برمی خیزند می توانند مبلّغ ومجری تعادل تعمیم یافته باشند یا نهاد رسمی قدرت ؟ نهاد رسمی قدرت عمدتا در پی تعادل متوازن است مثل دادن دستمزد کارکنان دولت. این نهاد بیش از این نمی تواند کاری انجام دهد. در حوزه بحران محیط زیست، مهم آن است که همه امکانات را برای خود فراهم نکنیم و بگذریم تا نسل های آینده به آن امکانات برسند این یعنی همان تعادل تعمیم یافته است . دراین بحث به نهادهای غیررسمی وغیردولتی می رسیم ، یعنی با نبود حضور فعال سازمان های غیردولتی و نهادهای مردمی و خودجوش، امکان تحقق تعادل تعمیم یافته وجود ندارد و تا این تعادل در جامعه ایجاد نشود ما نسبت به بحران های محیط زیست نگاه جامع و کارآمدی نمی توانیم داشته باشیم . 
متغیر سوم اعتماد اجتماعی است. رابرت پاتنام معتقد است اعتماد چرخ های حیات اجتماعی را روغن می زند. در حقیقت اعتماد اجتماعی تسهیل گر یا بسترساز همکاری بین افراد است . این نوع همکاری مستلزم پیش بینی پذیری رفتار دیگران است . اعتماد اجتماعی زیرمجموعه سرمایه اجتماعی است و هرچه سرمایه اجتماعی افزایش یابد رفتارهای اجتماعی زیست محیطی هم شکل مطلوب ترو کاربردی ترو مفید تری به خود می گیرند . اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از مولفه های سرمایه اجتماعی سبب می شود که مردم ریسک کنند. اگر درجامعه شهری مردم ریسک نکنند به سمت رفتارهای فردی خواهند رفت و همواره منافع خود را به شدت، مقدم بر منافع جمعی قلمداد خواهندکرد. اگر ریسک در یک جامعه نباشد به این معنا است که افراد احساس می کنند قواعدی بر رفتارهای اجتماعی حاکم نیست و نمی توان عکس العمل ها را پیش بینی کرد. در این شرایط، اعضای جامعه ترجیح می دهند به لاک فردیت فرو روند و این آغاز انحطاط اجتماعی است و بیش از پیش، اعتماد اجتماعی نابود خواهد شد. 
چهارمین متغیر مستقل تاثیر گذار بر رفتارهای اجتماعی زیست محیطی، دانش زیست محیطی یا شهروندی محیطی است . دانش زیست محیطی سه بُعد شناختی ، عاطفی و رفتاری دارد . در بُعد شناختی این است که به وجود مشکلات زیست محیطی آگاهی داشته باشیم . در بُعد عاطفی انگیزه برای تغییر در افراد ایجاد شود، یعنی نوعی هیجان منفی در پی آگاهی از مشکلات زیست محیطی در مردم پدید آید . در بُعد رفتاری، انواع رفتارهای شهروندی ، رفتارهای خصوصی ، رفتارهای مصرفی مانند مصرف گرایی سبز را داریم. پنجمین متغیر مستقل، ارزش های زیست محیطی است . یکی از موانع اصلی برای حل بحران آلودگی هوا به معنای خاص و بحران زیست محیطی به معنای عام آن در ایران مربوط به این عامل می شود . از تخریب جنگل های شمال تا خشک شدن تالاب هامون و آلودگی هوا ، همه حلقه های به هم پیوسته یک زنجیره هستند. آیا می شود آلودگی هوا را از دیگر انواع بحران های زیست محیطی جدا دانست ؟ 
فرهنگ استفاده بی رویه از خودرو در سطح شهر به ویلا نشینی در شمال و تخریب جنگل ها تبدیل می شود .این فرهنگ همان فرهنگ 'من محوری ' است یا به عبارتی فرهنگ مصرف زدگی است . در ارزش های زیست محیطی باید ارزش های انسان گرایانه و عاطفی مد نظر قرار گیرند و این شرط لازم است. اگر این شرط لازم مهیا نشود نمی توانیم با بحران های زیست محیطی مقابله کنیم . همچنین در ارزش های زیست محیطی ارزش های اخلاقی بسیار مهم و قابل آموزش است . ارزش های اخلاقی یعنی برای طبیعت اعتبار قایل شویم . هایدگر معتقد بود که نگاه ما به انسان، مخروطی شکل بوده است. یعنی انسان را اشرف مخلوقاتی دانسته ایم که او به خودش اجازه می دهد که همه چیز را به خدمت بگیرد و همه چیز برای آسایش و رشد انسان است. اما هایدگر مطرح ساخت که باید رابطه انسان با دیگر عناصر طبیعی مانند یک استوانه خوابیده و به شکل برابر باشد. یعنی به همان میزان که انسان حق حیات دارد یک درخت هم حق حیات دارد . 
ششمین متغیر مستقل، نگرش های زیست محیطی است که از ارزش های زیست محیطی منتج می شود یعنی نگرش ها واکنشی ارزش نگرانه هستند . دراین نگرش ها این اعتقاد است که جوانان بیشتراز افراد سالمند ، تحصیل کرده ها بیشتراز تحصیل نکرده ها ، بانوان بیشتر از آقایان آماده هم نوایی با طبیعت هستند و شاید بی ربط نباشد اگر بگوییم بهتر است مدیر تشکل های مردمی یک زن باشد زیرا زن به دلیل طبیعت مادرانه، هم نوایی بیشتری با طبیعت خواهدداشت . 
هفتمین و آخرین متغیر مستقل اثر گذار بر رفتارهای اجتماعی زیست محیطی عبارت از هویت مکانی است ، یعنی انسان در هرمکان احساس بودن کند یعنی خاطرات او با مکان درهم تنیده باشد تا برای حفظ آن مکان بکوشد . ببینید چگونه رفتارهای اجتماعی زیست محیطی دارای لایه های پیچیده ای است که تا آنها مورد توجه قرار نگیرند سخن از مواجهه با خطرات زیست محیطی، کلیاتی تکراری خواهد بود که مصرف روزانه دارد. در تمام متغیرهای مستقل هفت گانه ای که متذکر شدم همواره جای پای مردم و نقش پر رنگ سازمان های مردم نهاد که نماینده امین مردم هستند مشاهده می شود و شکل گیری این سازمان ها، نیازمند اراده قوی سیاسی است که لزوما هر تشکل و گردهمایی را تهدیدی برای خود تلقی نکند و اساسا حفظ محیط زیست را بر حفظ خود، مقدم بدارد. 
**س : برخی کارشناسان محیط زیست ، تنها راهکار دائمی و اصولی برای کاهش آلاینده ها در کلان شهرها را ابزارهای حقوقی ، کیفری و تشکیل دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات زیست محیطی می دانند ، این راهکار را چگونه ارزیابی می کنید ؟
– در آن هفت دسته عامل که مطرح شد در بخش آگاهی به وجود مشکلات زیست محیطی ، بخشی هم مربوط به آگاهی از تخلفات است یعنی اعضای جامعه اگاه شوند و اطلاع یابند که در صورت تخلف، چه عواقبی گریبان آنان را خواهد گرفت. اما این تقلیل گرایی است اگر ما هفت عامل را به بخشی از یک عامل، کاهش دهیم. کنترل و نظارت رسمی و سیاست های تنبیهی زمانی مناسب است که ما همه مسیر را به درستی رفته باشیم و اعتماد اجتماعی ایجاد کرده باشیم، آگاهی، انتقال یافته باشد و تشکل های مردمی تشکیل شده باشند. پس از طی کردن این مراحل، اعمال سیاست های تنبیهی مفید خواهد بود اما شروع کار با این گونه سیاست های تنبیهی، یعنی اینکه صورت مسئله را پاک کرده باشیم. مسایل زیست محیطی به معنای عام مانند گرم شدن اقلیم زمین و کمبود منابع طبیعی و به معنای خاص یعنی آلودگی ها، پدیده هایی نیستند که با تهدید و تنبیه در ابتدای کار، کنترل شوند. 
تنبیه، آخرین عامل بازدارنده است و مقدم بر تنبیه، همان عوامل هفت گانه ای است که مفصل است و فقط از دل یک مدیریت کلان کارامد و اندیشمند برمی خیزد نه از دل مدیریت های روزمره گرا و تکلیف محور. عمدتا علل بحران های زیست محیطی را در چهار عامل جستجو می کنند که عبارتند از اشتهای سیری ناپذیر انسان ها، رقابت بی پایان اعضای جامعه در جهت کسب سرمایه و مالکیت، رشد جمعیت و شهر نشینی. حالا چگونه می توان با تهدید و وضع قوانین تنبیهی، به کنترل این عوامل چهار گانه اقدام کرد؟ به نظر نمی رسد جز با توسل به همان متغیرهای هفت گانه، بتوان راهکارهای اصولی برای مقابله با بحران های زیست محیطی طراحی کرد. 

**س : برخی آسیب شناسان محیط زیست با انتقاد از طرح های کاهش آلودگی هوا معتقدند در چنین طرح هایی به موضوع زیست بوم شهرها توجه نشده است یعنی یک طرح در قالب مقابله با آلودگی هوا برای همه استان ها در نظر گرفته می شود ، نظر شما چیست ؟ 
– حل مشکل آلودگی هوا فراتر از این گونه تحلیل هاست که به استان ها ربط داده می شود. ما چرا در عملکرد زیست محیطی مان از سال 2006 تا 2010 از رتبه 53 در جهان به رتبه 78 سقوط کرده ایم؟ بدیهی است در نگاه اول برای درمان آلودگی هوا در کلان شهرهای ایران، آنچه به ذهن ما می رسد عبارتند از تردد کمتر ماشین های شخصی ، افزایش وسایل حمل ونقل عمومی ، تشویق مردم به تردد با دوچرخه، تدارک معابر امن برای دوچرخه سوارها و وسعت محدوده طرح زوج وفرد. اما حقیقت این است که ما باید مراحلی را طی کنیم تا به این راه حل ها برسیم . ما درگیر فرهنگ خودگرایی هستیم و این فرهنگ در تردد با خودروهای شخصی نمایان می شود. ما هنوز مقدمات را طی نکرده ایم . ما اگر بخواهیم پنج مورد از آسیب های رفتاری اجتماعی را درایران برشمریم شامل مصرف گرایی بی رویه ، زمین خواری ، تخریب جنگل ها ، کم آبی و آلودگی هوا است . یعنی با این چیدمان می بینیم که آلودگی هوا آخرین بحران و به عنوان یک پیامد است و آسیب اول، فرهنگ مصرف گرایی است. ما در این میان با چهار پدیده فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مواجهیم. 
زمانی که پدیده فرهنگی مصرف زدگی با عامل سیاسی به عنوان مداخله گر، ترکیب و تبدیل به زمین خواری یا به عبارتی مصرف زمین می شود و عامل اجتماعی با عامل مداخله گر اقتصادی، ترکیب و به تخریب جنگل ها وکم آبی تبدیل می شود، تخریب جنگل ها و کم آبی هم در نهایت منجر به بزرگ شدن شهرها و آلودگی هوا میشود یعنی آلودگی هوا آخرین پیامد است. 
براساس آمارها 70 درصد جمعیت کشور، شهری و 30 درصد، روستایی است. از این 70 درصد جمعیت ، حدود 50 درصد آن در شهرهای کوچک و متوسط زندگی می کنند. به عبارت دیگر 35 درصد کل جمعیت در حال حاضر در شهرهای متوسط و کوچک و به همین مقدار در کلان شهرها زندگی می کنند. حال آنکه پیش بینی می شود در طول 10 تا 20 سال آینده حدود 70 درصد جمعیت کل کشور در کلان شهرها زندگی خواهند کرد. به بیان دیگر، پیش بینی می شود تا 20 سال دیگر، جمعیت کلان شهرها در ایران دو برابر شود. حالا شما ببینید بحران های شهری و زیست محیطی چقدر افزون خواهد شد و شاید در آن زمان، در حسرت این روزها بسر بریم که فعلا آلوده و سخت، قلمدادش می کنیم. اگر همین میزان آلودگی هوا را در کلان شهرها نگه داریم موفق خواهیم بود اما این هم غیرممکن است. همه این اتفاقات ناشی از همان بخش از فرهنگ مصرفی است که تهران را از 700 کیلومتر مربع به 8000 کیلومتر مربع افزایش داده و اطراف تهران را انبوه از منازل غیر رسمی یعنی ویلاها کرده و خاک و طبیعت را نابود کرده است. داستان تهران بی قواره و ملغمه سازی بین برج های دارای مجوز شهرداری و ساختمان های توسعه یافته در سطح شهر، حکایت دردناک دیگری است که روز به روز به تقویت فرهنگ مصرفی، کمک می کند. 
**س : به نظر شما راه حل چیست ؟ برای مقابله با این آسیب زیست محیطی چه راهکارهای کوتاه مدت و بلند مدت پیشنهادمی دهید ؟ 
– راهکارهای بلند مدت از راهکارهای کوتاه مدت به دست می آید. حل این بحران زیست محیطی را باید به گروه های ذینفع سپرد . من که در شهر نفس می کشم یک ذینفع هستم ، این من ها باید به ما تبدیل شود . شروع کار با تشکل های مردمی خواهد بود که البته این تشکل های در سطح میانی شکل می گیرد اما در سطح خُرد باید اطلاع رسانی از طریق نهاد های آموزشی و رسانه ها انجام شود دولت بایداز تشکل های مردمی حمایت کند . رفتارهای مناسب زیست محیطی در ایران، نیازمند جنبش زیست محیطی است. در این جنبش ها باید مخاطرات تکنولوژیک، ارزیابی شود. در یک نگاه کلی در سطح کلان، شکل گیری یک اقتصاد سیاسی نوین در جهت تدوین و اجرای سیاست های زیست محیطی ضروری است. در این اقتصاد سیاسی، محور با سازمان های مردم نهاد تحت حمایت قانونی و مالی دولت با هدف ایجاد یک زیست بوم انسانی نوین است. البته این یک اقدام بزرگ است که فقط از انسان های بزرگ، امکان بروز دارد. همه این کارهای بزرگ از پاسخ به یک پرسش مشخص آغاز می شود و آن اینکه؛ چرا و چگونه گازهای گلخانه ای در ایران از سال 1990 تاکنون بیش از 100 درصد افزایش یافته است؟ و چرا ایران، جزو 11 کشور نخست منتشر کننده گاز دی اکسید کربن است؟ 
در پایان بد نیست بدانید در تحقیقی که ما در منطقه پارس جنوبی و فازهای فعال عسلویه انجام دادیم دریافتیم که میزان متغیرهای هفت گانه ای که قبلا توضیح دادیم عمدتا در حد متوسط در میان شاغلان در فازهای 10 گانه فعال در عسلویه بوده است که حکایت از بحران در سرمایه فرهنگی دارد. از سوی دیگر بین تمام متغیرهای هفت گانه با رفتارهای زیست محیطی، رابطه معنادار وجود داشته است. به عنوان مثال، هر قدر اعتماد اجتماعی بیشتر شده، رفتارهای زیست محیطی هم همسو با حفظ طبیعت بوده است. این تحقیق، بیانگر اهمیت نگاه و تحلیل جامعه شناختی در موضوع رفتارهای زیست محیطی است به گونه ای که نشان می دهد تغییر یا اصلاح رفتارهای زیست محیطی تابع قوانین اجتماعی است و بدون نگاه همه جانبه و علمی نمیتوان به مقابله با بحرانهای زیست محیطی برخاست. 

No tags for this post.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا