ادعای 3 درصدی برای بودجه پژوهش شوخی است

علاقه‌مندان به علم و توسعه علمی در ایران، دکتر رضا منصوری را به‌خوبی می‌شناسند؛ استادی که فقط یک فیزیکدان برجسته ایرانی نیست. او از بنیانگذاران پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه در زنجان، مرکز نشر دانشگاهی و انجمن فیزیک ایران بوده و از سال 1380 تا 1384، در سمت معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، منشأ خدمات موثری در گذار این وزارتخانه از آموزش عالی به ایفای نقش واقعی در حوزه پژوهش بوده است.

وی همچنین کتاب‌ها و مقالات متعددی در زمینه توسعه علمی ایران منتشر کرده و از نظریه‌پردازان توسعه علمی کشور محسوب می‌شود. با دکتر منصوری که این روزها در سمت مدیر طرح رصدخانه ملی مشغول برنامه‌ریزی برای تحقق یکی از بزرگ‌ترین طرح‌های کلان ملی است، به بهانه اظهارات هفته گذشته وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری در باب میزان بودجه پژوهشی کشور در برنامه ششم توسعه، در دفتر رصدخانه ملی ایران در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی گفت‌وگو کرده‌ایم؛ رصدخانه‌ای که تأمین بودجه و احداثش به آرزوی دور و دراز جامعه علمی کشور بدل شده است.

وزیر علوم، تحقیقات و فناوری هفته پیش در مراسم آغاز هفته پژوهش اعلام کرد در برنامه ششم توسعه سهم پژوهش از تولید ناخالص ملی از 47/0 درصد باید به 3 درصد افزایش یابد. وقتی در پی این خبر و برای گفت‌وگو با شما درباره این جهش بزرگ تماس گرفتم و ماجرا را گفتم، بی‌درنگ و بدون تردید در پاسخ گفتید: این حرف یک شوخی است! چرا این‌طور فکر می‌کنید؟

الان که این را شما دوباره گفتید یاد حکایتی افتادم. روزی یک قاضی، مجرمی را به هزار ضربه شلاق محکوم کرد. مجرم رو به قاضی گفت، یا شما تا به حال تا عدد هزار نشمرده‌اید یا تا به حال یک شلاق نخورده‌اید! این حکایت ادعای افزایش سهم 3 درصد بودجه پژوهش از تولید ناخالص ملی است. یا ما نمی‌دانیم 3 درصد از بودجه ناخالص ملی چقدر است یا این که اصلا نمی‌دانیم کار پژوهشی چیست. ببینید ما اکنون در آستانه پایان برنامه پنجساله پنجم توسعه هستیم. وقتی بخش پژوهش اولین برنامه پنجساله توسعه نوشته می‌شد، من دقیقا به یاد دارم با مهندس میرسلیم ـ که مشاور تحقیقاتی رئیس‌جمهور وقت بود ـ حدس می‌زدیم حدود 2/0 درصد از تولید ناخالص ملی حداکثر اعتباری است که در سال‌های اول پس از انقلاب صرف بخش پژوهشی می‌شد. متنی که ما نوشتیم این بود 2/0 درصد به 6/0 درصد در پایان برنامه اول توسعه برسد. الان که 25 سال گذشته خود آقای وزیر می‌گوید بودجه پژوهشی ما 47صدم درصد است که البته من نمی‌دانم با چه دقتی این عدد را بیان کرده‌اند. نتیجه این که در ربع قرن گذشته ما نتوانسته ایم بودجه پژوهشی مورد انتظارمان را به بالاتر از 5/0 درصد تولید ناخالص ملی برسانیم. آن 2/0 درصد هم در عمل حتی در این مدت دو برابر هم نشده است. حالا چطور ممکن است ما بتوانیم ظرف پنج سال این عدد را تقریبا ده برابر کنیم؟! در نظر بگیرید تولید ناخالص ما سالانه حدود 15 درصد افزایش پیدا می‌کند و این یعنی بعد از پنج سال خود عدد تولید ناخالص ملی بیش از 100 درصد افزایش می‌یابد. به این ترتیب یعنی تا پایان برنامه ششم توسعه، رقم بودجه پژوهشی باید حدود 20 برابر مقدار مطلق امسال شود که فعلا کمتر از سه هزار میلیارد تومان است. این عدد وقتی 20 برابر شود، یعنی پنج سال آینده بودجه تحقیقاتی ما باید 60 هزار میلیارد تومان شود که قطعا امکان‌پذیر نیست و شوخی است.

و این که گفته شد یک درصد از یک درصد درآمد بخش خصوصی به پژوهش اختصاص یابد؟

این هم شوخی است. قرار بوده این عدد در برنامه پنجم توسعه به نیم‌درصد از درآمد بخش خصوصی برسد که فعلا در عمل در حد دوهزارم‌ درصد است و واقعا خیلی فاصله دارد تا یک درصد. این عدد قابل بررسی نیست.

شاید وزیر علوم بر اساس سند چشم‌انداز 1404 چنین عددی را به عنوان آرمان دولت اعلام کرده‌اند.

بله، ایشان امیدواری‌شان را ابراز کرده‌اند که به این سو باید برویم. اتفاقا توصیه رهبری هم این بوده است که بودجه پژوهشی ما بر اساس سند چشم‌انداز سال 1404 به 4 درصد تولید ناخالص داخلی برسد. ولی به تجربه 25 سال اخیر وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم هیچ‌یک از آن برنامه‌ها برای افزایش سهم بودجه پژوهش از تولید ناخالص ملی اجرا نشده است. چطور می‌شود در این پنج سال خلاف ربع قرن قبلی‌اش اتفاق بیفتد؟ در این که نیت خیر و موافقت در بخش بزرگی از مسئولان ما وجود دارد، شکی نیست. اما بخش بزرگی از دولت ما قطعا مخالف این عدد 3 درصد است؛ به ویژه مدیران ارشد و کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی که در تعیین نهایی اعتبار بودجه سالانه اعطایی به دولت نقش کلیدی دارند.

حتی اگر مخالفتشان بر خلاف مطالبه رهبری باشد؟

بله! چنان که در سال‌های گذشته هم این اتفاق افتاده است. ببینید اختصاص 3 درصد از بودجه برای پژوهش، مطالبه رهبری در برنامه پنجم توسعه بود. چرا هیچ‌کس نه در وزارت علوم، نه در وزارت بهداشت، نه سخنگوی دولت و نه مجلس پیگیر این مطالبه رهبری در پنج سال گذشته نشده است؟ از دید من مهم‌ترین اشکال در رسانه‌ها ست. وقتی دولت و مجلس اشتباهاتی می‌کنند، این رسانه‌ها هستند که باید آگاه باشند. دانشگاه نمی‌تواند این حرف را بزند، ولی چرا رسانه‌ها نمی‌پرسند مطالبه رهبری در بودجه پژوهشی کشور چه شد؟ بعد از رسانه‌ها اشکال به مجلس و کمیسیون آموزش عالی آن برمی‌گردد که این بودجه را تصویب کرده و با وجود نظارت دقیقی که بر وزارت علوم دارد، چرا حتی یک بار در 25 سال گذشته وزیر علوم را به علت اهمال در افزایش بودجه پژوهشی استیضاح نکرده است؟

فرض کنیم شرایطی به وجود بیاید که تمام بدنه دولت و سازمان مدیریت موافق باشند که بودجه پژوهشی افزایش پیدا کند و آن را تصویب کنند. آن وقت چه؟

اصلا نمی‌توانند اجرا و مدیریتش کنند. هزینه کردن بودجه به برنامه نیاز دارد. یک خانواده را تصور کنید که ناگهان درآمدش ده برابر شود. واقعا می‌‌تواند بودجه را درست مدیریت کند و حیف و میل نشود؟ چطور یک کشور می‌خواهد یک‌شبه مدیریت پژوهشی انجام دهد؟ من وقتی اوایل دهه 80، چهار سال در وزارت علوم مسئولیت داشتم، تمام سعیم را کردم بدنه سازمان مدیریت، عرف بین‌الملل را برای تعریف مدیریت پژوهش در سطح ملی بپذیرد. واژگانش را بومی کند و در موافقت‌نامه‌های سازمان مدیریت وارد کند. آنها نپذیرفتند! حالا هم ـ بعد از هشت سال که این سازمان تعطیل شده بود ـ بدنه این سازمان حتی آمادگی درک این مفاهیم را ندارد. ما در ارکان مدیریت پژوهش به قدری ضعف داریم که امکان ندارد بتوانیم این بودجه را به یک درصد برسانیم. من همیشه گفته‌ام کشوری که بودجه پژوهشش به یک درصد از تولید ناخالص ملی برسد و از آن عبور کند، می‌شود گفت مرحله در حال توسعه بودن را به توسعه‌یافتگی پشت سر گذاشته و به کشورهای صنعتی جهان نزدیک می‌شود. ما در اوج این ماجرا در سال 1384 بودجه پژوهشی‌مان به نزدیک 7/0 درصد رسید. مثلا کره جنوبی و برزیل از این مرز عبور کرده‌اند. این جدا از آمارهای اقتصادی و اجتماعی است. ما فعلا در حال تقلا هستیم. هنوز بدنه اجرایی و سازمان مدیریت کشور ما آمادگی پیدا نکرده که بیاید بحث کند پژوهش یعنی چه و اگر قرار باشد ما برای پژوهش بودجه تعیین کنیم، چطور می‌توانیم این آمار را احصا کنیم. فعلا با حدس و گمان می‌توانیم این آمارها را به دست آوریم. این کارها ده سال زمان می‌برد تا جا بیفتد.

تا به حال اقدام جدی برای تغییر این فضا انجام شده است؟

حدود سال‌های 80 و 81 بود که اصرار کردم سند فراسکاتی را (دفترچه‌ای که تمام مفاهیم پژوهشی و اداره پژوهش در آن است و بیش از نیم‌قرن است در اروپا منتشر می‌شود) به فارسی ترجمه کنیم. می‌خواستیم بخشی از آن در حد مفاهیم اولیه و مهم وارد عرف اداری شود و عاقبت جز ترجمه و انتشار آن در وزارت علوم نتوانستیم کاری کنیم. سازمان مدیریت اصلا حاضر نبود اینها را به کار بگیرد. الان که اصلا خبر ندارند چنین چیزی وجود دارد! این کارها چه وقت باید پیش برود؟ از دید من تمام مسئولیت با سازمان مدیریت و وزارت علوم است و این دو نهاد آمادگی ندارند. پس آن 3 درصد شوخی است. به دو دلیل: اولا یکباره نمی‌شود این طور هزینه کرد و دیگر این که اگر عزم ملی هم وجود داشته باشد، چطور می‌خواهیم این کار را بکنیم؟ بالاخره این کارها در یک ظرف زمانی باید انجام شود.

شما سال گذشته و در آستانه تصویب بودجه 94 تحقیقی درباره مقدار بودجه پژوهشی کشور در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی انجام دادید که نتیجه‌اش عدد 4/0 درصد تولید ناخالص ملی بود. آیا امسال تغییری حاصل شد؟

هیچ تغییر خاصی ایجاد نشد. توجه داشته باشید این رقم مصوب است و نه رقم تخصیص بودجه. پولی که در عمل به طرح‌ها تعلق گرفته از این مقدار خیلی کمتر است. در برخی موارد مثل طرح رصدخانه ملی، تخصیص اعتبار به میزان 10 درصد بوده است. حتی اگر 60 درصد این بودجه تخصیص شده باشد، از عدد چهاردهم درصد فقط دودهم یا حداکثر سه‌دهم درصد تخصیص داده شده است.

اگر قرار باشد بودجه پژوهشی با روالی منطقی افزایش پیدا کند، شیب افزایش تا پایان برنامه ششم توسعه تا چه مقدار واقع‌بینانه و ممکن خواهد بود؟

بودجه پژوهشی ما سال 84 با شیبی منطقی ظرف چند سال از چهاردهم به نزدیک هفت‌دهم‌ درصد رسید که اوج بودجه پژوهشی ما در 30 سال اخیر بود. بعد به تدریج کاهش پیدا کرد و به همان عدد چهاردهم‌ درصد مصوب رسید. پس می‌شود گفت ما سالی 1/0 درصد می‌توانیم این بودجه را افزایش دهیم و خیلی خوشبین باشیم شاید تا دو‌دهم درصد در سال. من فکر نمی‌کنم تا آخر برنامه ششم توسعه بتوانیم به یک درصد برسیم. مگر این که عزم کشور جزم شود و کارشناسان سازمان مدیریت اهمیت موضوع را درک کنند. وقتی می‌بینیم نتوانسته‌ایم این عدد را افزایش دهیم، یعنی نفهمیده‌ایم پژوهش یعنی چه. وگرنه راه‌حلش را ارائه می‌دادیم. تا وقتی سازمان مدیریت همراه نشود، وزارت علوم مشارکت نکند، شورای علوم و تحقیقات و فناوری وظیفه‌ اصلی‌اش را به‌عنوان سیاستگذاری به‌عهده نگیرد، معاونت علمی ریاست جمهوری وجه تمایزش را با وزارت علوم و وزارت بهداشت مشخص و متمایز نکند تا این سه نهاد دست به دست هم دهند، چیزی حل نمی‌شود.

عواقب اظهارنظرهای آرما‌نگرایانه‌ چیست؟

ضرر روانی این گونه اظهارنظرهای نسنجیده این است که مردم را به این اشتباه می‌ا ندازد که کشور ما به قدری عقب افتاده و در اجرا ضعیف است که حتی مطالبه رهبری را هم نمی‌تواند اجرا کند. در چنین جامعه‌ای افراد به چه کسی می‌توانند اعتماد و تکیه کنند؟ دست آخر این می‌شود که تقصیرها به گردن چند کارشناس در سازمان مدیریت می‌افتد، در حالی که آنها هم تقصیری نداشته‌اند.

منبع:جام جم

No tags for this post.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا