شاید شما هم شنیده باشید که ما تا کنون 5 انقراض عظیم را تجربه کرده ایم. لبته دقیق تر اگر بخواهیم بگوییم زمین ما 5 انقراض بزرگ را تا کنون تحربه کرده است. انقراض های بزرگ به دوره هایی گفته می شود که تعداد بسیار زیادی از گونه های زنده گیاهی و جانوری که روی سیاره زمین زندگی می کنند یک باره و در بازه زمانی نسبتا کوتاه از بین می روند و منقرض می شوند. البته انقراض موضوع جدیدی نیست. اساس تکامل بر مبنای انقراض ها و ایجاد فرصت برای گونه های جدید است و انفراض ها به طور دایم در حال رخ دادن هستند. دانشمندان محاسبه کرده اند که بدون دخالت انسان و تاثیراتی که انسان می گذارد به طور معمول و طبیعی بین 1 تا 5 گونه در هر سال منقرض می شوند و این عدد را نرخ انقراض زمینه می نامند.
در دوران هایی ما شاهد انقراض گونه ها با نسبت های بسیار بالاتری از این عدد پیش زمینه بوده ایم و در بازه کوتاهی عمده گونه های زنده را از دست داده ایم. برخی از دانشمندان گمان می کنند همین الان هم ما درون یک دوران انقرضا بزرگ هسیتم و دلیلش این است که برآوردهای موجود نشان می دهد در حال حاضر گونه های مختلف با سرعتی بین 1000 تا 10 هزار برابر نرخ انقراض پیش زمینه در حال منقرض شدن هستند.
البته این بار انسان ها نقش مهمی در این داستان دارند و فعالیت های آنها عامل چنین انقراضی است ولی با این وجود شاید این روند مخرب چندان به چشمان ما نمی آید. شاید به این دلیل ساده که ما در میانه این جریان قرار داریم و وقتی به گذشته نگاه می کنیم از دیدن ابهت برخی از موجودات منقرض شده آنچنان شوکه می شویم که سودای دوباره زنده نگاه داشتن آنها بیش از تلاش برای حفظ ذخیره موجود برایمان جذاب می آید. به همین دلیل سودای بازگرداندن حاکمان دوران ژوراسیک، یا همان دایناسورهای باستانی یکی از رویاهای قدیمی ما بوده است.
۶۵ میلیون سال پیش یکی از بزرگترین انقراضهای تاریخ سیاره ما رخ داد. بسیاری از دانشمندان معتقدند آنچه باعث آن رویداد شد برخورد سنگ آسمانی بزرگی به جایی بود که امروز خلیج مکزیک قرار دارد. در پی آن حادثه دوسوم گونههایی که روی زمین زندگی میکردند برای همیشه از صحنه گیتی حذف شدند و دایناسورها شناختهشدهترین قربانیان آن رویداد بودند.
با وجود اینکه ۶۵ میلیون سال از نابودی آنها میگذرد، اما این خانواده از موجودات در یک زمینه بی رقیب ماندهاند و آن محبوبیت بین انسانهایی است که میلیونها سال پس از آنها به حکمرانی زمین رسیدهاند. بعید میدانم هیچ گونه از جانورانی که اکنون در جهان وجود دارند و یا پیشتر از ما بر روی این سیاره زیستهاند به اندازه دایناسورها محبوب و کنجکاوی برانگیز باشند. هنوز هم خواندن خبر یافته جدیدی درباره این حکمرانان باستانی زمین و یا دیدن فسیلی نو یافته از آنها چشمها را خیره و توجهها را به خود جلب میکند. دایناسورها گونهای بودند که سیاره ما را تحت سلطه خود داشتند و حادثهای غیر منتظره مهر پایانی بر حضور آنها بر روی سیاره ما زد. همان رویداد میتواند دوباره تکرار شود و از این نظر ما با دایناسورها چندان تفاوتی نداریم.
اما یکی از هیجانانگیزترین داستانها درباره دایناسورها این است که چگونه دیرینهشناسان آنها را از روی بقایای فسیلها و استخوانهایشان بازسازی کردند و ما را با چهره موجوداتی آشنا ساختهاند که میلیونها سال است که دیگر سیاره ما روی آنها را به خود ندیده است. علم چگونه توانسته است فراموش شدهها را به محبوبترین موجودات تاریخ بدل کند؟
در میان بازسازیهای عمومی که از چهره دایناسورها صورت گرفته و آنها را مقابل دیدههای مردم عادی قرار داد، بدون شک پارک ژوراسیک یکی از موفقترین تجربههاست.
استیون اسپیلبرگ در سال ۱۹۹۳/۱۳۷۲ بر مبنای رمانی علمیتخیلی از مایکل کرایتون فیلم پارک ژوراسیک را ساخت. داستان پارک ژوراسیک (به خصوص نخستین قسمت آن) را بسیاری، تلاقی موفق و مبهوتکننده علم و جلوههای ویژه سینما به شمار آوردهاند. این داستان به قدری خوب و دقیق بیان شده بود که بعد از موج عظیمیکه به وجود آورد بسیاری از دانشمندان و تهیهکنندگان فیلم ناچار شدند توضیح دهند آنچه در فیلم به نمایش آمده است هنوز از نظر علمیقابلیت اجرایی شدن ندارد.
پارک ژوراسیک از دو جنبه قابل دقت و توجه است. یکی به خود داستان بر میگردد و دیگری به بازسازی و نمایش دایناسورها و دقتی که در بازسازی آنها اتفاق افتاده است.
داستان فیلم
داستان پارک ژوراسیک به تلاش دانشمندان برای زنده کردن این موجودات فراموش شده برمیگردد. ایده اصلی که در فیلم برای این کار بیان میشود این است که با توجه به پیشرفتهایی که در شبیهسازی موجودات زنده به وجود خواهد آمد، ما میتوانیم با استفاده از بقایای DNA دایناسورها آنها را شبیهسازی کنیم. اما این دی.ان.ای را از کجا باید پیدا کنیم؟
داستان برای حل این مشکل به سراغ یکی از جذابترین پدیدههای طبیعت اطراف ما میرود، کهرباهای باستانی که در دل خود حشراتی را به دام انداختهاند. این حشرات گاهی زمانی که روی درخت نشستهاند اسیر شیره درخت میشوند و بعد در طی سالهای متمادی و تحت فشار، این شیره خشکشده به سنگ کهربایی بدل میشود که حشره را در دل خود ذخیره کرده است. اگر آن قدر خوش شانس باشیم که حشرهای که در این کهرباها به دام افتاده پیش از اسیر شدن دایناسوری را گزیده باشد در این صورت خون آن دایناسور که حاوی دی.ان.ای آن نیز هست درون بدن این حشره حفظ شده است. با استخراج این خون میتوان به دی.ان.ای یا حداقل بخش سالم مانده آن دست پیدا کرد. اما این دی.ان.ای آسیب دیده پیش از آنکه وارد فعالیت شبیهسازی شود باید کامل گردد. برای این موضوع داستان پیشنهاد میکند که بخشهای آسیب دیده این زنجیره با کمک یکی از خویشاوندان این موجودات تکمیل شود. این ایده اگرچه در فیلم کارآمد است اما در واقعیت با مشکلات فراوانی همراه است و به نظر میرسد امکان چنین کاری وجود نداشته باشد. اما اگر به هر ترتیب بتوان این زنجیره را کامل کرد بقیه کار بر عهده پیشرفتهایی است که در زمینه شبیهسازی رخ خواهد داد و امکان شبیهسازی موجودات از طریق دی.ان.ای را فراهم میآورد.
اگرچه این که بتوان دایناسورها را به این روش به زندگی دوباره فراخواند شاید چندان عملی نباشد، مثلا به این دلیل که نیمهعمر دی.ان.ای بسیار کوتاهتر از مدتزمان طولانیای است که از انقراض دایناسورها میگذرد و اگر زمانی حقیقتاً دی.ان.ای دایناسوری در شکم حشرهای در کهربا مانده باشد، میلیونها سال از تجزیه خود به خود آن گذشته است.
اما برخی از دانشمندان روشهای دیگری را برای این بازآفرینی پیشنهاد میکنند، هرچند این روشها نیز همچنان خیلی تخیلی به نظر میرسند؛ مثلا این که با تغییر در دی.ان.ای نسل امروزی به جا مانده از دایناسورها، یعنی پرندگان، آنها را تبدیل به موجوداتی دمدراز و دنداندار با دستهایی چنگالدار کنیم تا شبیه اجداد درنده خود به نظر برسند.
از آن گذشته اگر دانشمندان تصمیم بگیرند به جای دایناسورها برخی از موجودات منقرض شده جدیدتر مانند ماموتها را به زندگی برگردانند به نظر میآید فرصت و امکان بیشتری بر عهده دارند. دی.ان.ای ماموتها به شکل دست نخورده و سالمیبه ما رسیده است و ما خویشاوندان خیلی نزدیکی از آنها داریم که میتوانیم از آن برای شبیهسازی استفاده کنیم.
دایناسورهای پردار!
یکی از اهداف تاسیس پارک ژوراسیک این بوده که چهره واقعی این موجودات پیش چشم مردم به نمایش گذاشته شود و این کاری است که به شکلی استعاری خود فیلم با موفقیت انجام داد. بخش عمده و مهمیاز فیلم به نمایش نماهای خیرهکننده و دقیقی از دایناسورها میگذرد و برای این کار اسپیلبرگ و همکارانش تیمیاز دانشمندان را با خدمت گرفتند تا طرحهای دقیقی مبتنی بر دانش روز از شکل و ظاهر دایناسورها ترسیم کنند. طراحی دقیق ظاهر آنها در کنار جلوههای ویژه چشمگیر باعث شد مردم برای نخستین بار چهرهای واقعی از دایناسورها – بر اساس جدیدترین ایدهها و نظریاتی که در هنگام ساخت فیلم در اختیار بود – را بر پرده سینما ببینند. داستان پارک ژوراسیک تا کنون شاهد ساخته شدن سه دنباله بر خود بوده است که آخرین آنها همین چند ماه پیش به نام دنیای ژوراسیک بر پرده های سینما اکران شد ولی هیچکدام نتوانستند نظر منتقدان را به اندازه قسمت اول آن جلب کنند. قسمت چهارم یا دنیای ژوراسیک با وجود موفقیت خیره کننده در گیشه های فروش، به دلیل عدم تطبیق با یافته های علمی جدید از سوی بسیاری از دانشمندان با انتقاد مواجه شد.
دلیل اصلی این بوده است که البته در طول زمان دانش ما متوقف نمانده و توسعه فراوانی در زمینه شناسایی این حاکمان باستانی زمین رخ داده است. برای مثال میدانیم برخی از دایناسورهایی که شخصیت اصلی این فیلم را بر عهده داشتهند (به ویژه تیرانوسورس یا همان تی-رکس و ولاسیراپتورها) به جای پوست زبر و خشن دارای پوششی از جنس پر بودهاند.
به همین دلیل انتظار بالایی می رفت زمانی که تهیه کنندگان قسمت جدید در حال تهیه فیلم بودند این یافته های جدید را وارد دنیای خود کنند که چنین نکردند.
برخی از واکنشهای کسانی که سالها پیش با دیدن پارک ژوراسیک عاشق دایناسورها شدند، و اکنون به دیرینهشناسان حرفهای تبدیل شدهاند در این میان جالب بود. زیرا پردار بودن حیواناتی مثل راپتورها و تیرانوسورس برای دانشمندان دیگر یک فرضیه انقلابی نیست، بلکه حقیقتی بدیهی است که بارها و بارها با سنگوارههای متعدد به اثبات رسیده است. مثلا به جز این که تصویر راپتورهای پارک ژوراسیک را با تصویری که امروزه از ظاهرا راپتورها میشناسیم مقایسه میکنند، تصاویری از جانوران امروزی (مثلا پرندهای مانند قو) را بدون پر و به سبک دایناسورهای پارک ژوراسیک ترسیم میکنند تا به همه یادآوری کنند که دایناسورهای پارک ژوراسیک همین قدر از واقعیت فاصله دارند.
پوریا ناظمی
No tags for this post.