کتابهای «لبخند غیرمجاز»، «لبخند سعدی» (پژوهشی درباره طنز در غزلهای سعدی)، «گزیده شعر طنز» (از روزگار رودکی تا روزگار خودمان)، «طنز در مثنوی معنوی» (خندمینتر افسانه) و… از جمله آثار منتشرشده وی است. آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی ما با این مدرس دانشگاه دربارۀ مقالات علمی پژوهشی است.
بهعنوان کسی که از نزدیک با جامعه علمی کشور در ارتباط هستید، نظرتان راجع به مجلات علمی پژوهشی و رشد آن طی ِ این سالها چیست؟
به اعتقاد من روالی آغاز شده است که استاد، پژوهشگر و دانشجو را به کارمند اداری تبدیل کنند. فرم دادن به مقالات و نوشتههای علمی هم به همین دلیل است. چون نظام اداری فقط فرم را میشناسد، میخواهد همه را یونیفرم، یکشکل کند. درحالیکه کار علمی و پژوهشی یک شکل که ندارد و شکلهای مختلف دارد، بخش دیگر این است که این را تبدیل به یک امتیاز کردهاند. وقتیکه علم به امتیاز اداری تبدیل شود، خیلی بد است. چنانچه در حال حاضر دادن امتیاز مجله علمی پژوهشی، مرهمت اداری حساب میشود تا اینکه ارزیابی علمی باشد؛ بنابراین انتشار مقالات در مجلات علمی پژوهشی بیشتر به یک داد و ستد اداری تبدیل شده است تا اینکه اعتبار علمی داشته باشد.
فکر میکنید چقدر فرمت این مقالات در خوانده شدن یا خوانده نشدن آن نقش داشته باشد؟
اول بگویم که آقای دکتر داوری اردکانی هم نامهای دراینباره نوشته است، ایشان در نامهشان به این مسئله هم اشاره کردهاند و گفتهاند که خیلی از کسانی که دانشمندان خوبی هستند و مقالات خوبی مینویسند، ترجیح میدهند مقالاتشان خوانده شود تا اینکه امتیازات اداری برایشان به همراه داشته باشد؛ بنابراین یک مقاله علمی پژوهشی که شاید ۶-۷ نفر هم آن را نمیخوانند چه انگیزهای ایجاد میکند غیر از چاپ کردن مقاله؟ بحث ایشان این است که آیا مقاله تولید میشود که فقط امتیازات پژوهشگر پر شود و رتبه اداریاش ارتقا پیدا کند یا نه کار پژوهشی برای این است که به درد جامعه علمی بخورد و در نهایت به درد پیشرفت کل کشور بخورد؟ در حال حاضر غالباً اینگونه نیست. چاپ کردن مقالات علمی پژوهشی تنها یکجور داد و ستد اداری است. اینکه نظام دانشگاهی ما بهتدریج بهگونهای شود که قسمت اداری به قسمت علمی مسلط شود، این خیلی به ضرر دانشگاه است؛ زیرا استقلال استاد، دانشجو و پژوهشگر را از بین میبرد. برای اینکه مراکز قدرت خیلی علاقه دارند که در همه حوزهها نفوذ داشته باشند. خیلی از صاحبمنصبان قضایی و سیاسی دوست دارند که بهعنوان دکتر، مهندس یا مدرس دانشگاه شناخته شوند، درحالیکه ذاتاً خیلی اهل این حوزهها نیستند و اهل کار اجرایی و مدیریتی و از این قبیل کارها هستند، ولی دوست دارند که به این عنوان هم شناخته شوند. این اصلاً خوب نیست؛ یعنی مخلوط شدن حوزه اجرایی و قدرت با حوزه پژوهش اصلاً خوب نیست.
خیلی از کسانی که دانشمندان خوبی هستند و مقالات خوبی مینویسند، ترجیح میدهند مقالاتشان خوانده شود تا اینکه امتیازات اداری برایشان به همراه داشته باشد
وضعیت پژوهش در جامعه را رصد میکنید؟
من در حوزه تخصصی خود یعنی ادبیات، بیشتر مقالات علمی و پژوهشی که چاپ میشود را میخوانم. اگر دسترسی به متن کامل نداشته باشم، حداقل چکیده این مقالات را میخوانم. میتوانم بگویم از هر صد مقالهای که آدم میخواند شاید بتوان گفت تنها یک مقاله از ارزش اعتبار بالایی برخوردار است و میتوان گفت حرف تازهای دارد. بقیه مقالات تنها یکجور پُر کردن فرم اداری است. بهنظرم میآید که اصلاً انگار این مقالات خوانده نمیشود تا متوجه شوند که اینها اصلاً مقاله نیستند؛ اما همه این مقالات فرم خیلی خوبی دارند و شبیه به هم هستند. یک نکته مغفول مانده این است که آیا مقاله علمی پژوهشی در رشتههای گوناگون نظیر فیزیک، علوم تجربی، ریاضی با علوم انسانی میتواند از جهت صورت و شکل یکی باشد؟ یعنی مقاله فلسفی و مقاله ادبی میتواند یک صورت و فرم داشته باشد؟ در حال حاضر مقالات به این صورت هستند، یعنی یک فرم دارند و حتی میزان صفحات آن، تعداد کلماتش و… هم مشخص شده است. این باعث شده است که در مقالات بیش از بیش به صورت توجه شود.
در بخشی از صحبتهایتان به این مسئله اشاره کردید که این مقالات انگار خوانده نمیشوند، میشود کمی دراینباره توضیح دهید؟
بگذارید با مثالی حرفم را توضیح دهم. در یکی از سمینارهای پژوهشی، دانشجویی مقالهای فرستاده بود و مقالهاش پذیرش شده بود. استاد این دانشجو گفته بود که مقاله این فرد، مقالهای سست بود و من به آن نمره ندادم، این مقاله چطور پذیرش شده است؟ بعد این استاد مقالهای نوشته بود و نوشته بود که سمینارهایی تشکیل میشود که هر مزخرفی را بهعنوان مقاله قبول میکنند و … این مقاله را برای همان سمینار فرستاده بود و بعد از مدتی برای این استاد نوشته بودند که مقاله شما هم پذیرفته شده است! این استاد هم مقاله و هم گواهی پذیرش در سمینار را منتشر کرد. این مسئله نشان میداد که مقاله بدون اینکه خوانده شود، پذیرش گرفته بود.
به اعتقاد شما ارزیابی مقالات باید چطور صورت بگیرد؟
در عالم این گونه است که مقاله، به خودیِ خود هیچ امتیازی ندارد. به تعداد ارجاعاتی که بعدها به آن مقاله میشود و میزان اعتبار ارجاع دهندگان، مقاله امتیاز میگیرد؛ یعنی معلوم میشود این مقاله، مقالۀ کارآمدی بوده است و توجه مثلاً ۵۰-۶۰ نفر از اهل این علم را به خود جلب کرده است. ولی ما مقالاتی داریم که فکر میکنم حتی یک نفر، یعنی ارزیاب هم آن را نمیخواند. چون مثلاً مقالهای ادبی با غلطهای فاحش املایی و نگارشی در مجلات ادبی چاپ میشود. خیلی از مقالاتی که بزرگان ما نوشتهاند و خیلی اوقات ما به آنها ارجاع میدهیم، از نظر ظاهری هیچ شباهتی به فرم مقالات امروزی ندارند و به بیان دیگر میتوان گفت که ما مدام به مقالاتی ارجاع میدهیم که در این دستههای علمی پژوهشی امروزی جای نمیگیرند. دکتر داوری به این مسئله هم اشاره کردهاند و گفتهاند آن کسانی که دانشمندان واقعی و پژوهشگر واقعی هستند از نظر فرمهای اداری هیچکدام به رسمیت شناخته نمیشوند. چون هم نوع پژوهش آنها در این چهارچوبها نیست و هم نوع مقاله نوشتنشان در این چهارچوبها نمیگنجد. اتفاقاً همه پژوهشگران به آن نوع مقالات نیاز دارند. بهطور مثال به یادداشت دو صفحهای محیط طباطبایی، مینوی، زریاب خویی و… نیاز دارند و به این کارمندهایی که فقط فرم پُر میکنند و دانشیار و استادیار و… میشوند، احتیاجی ندارند.
گفتگو: اعظم حسن تقی
No tags for this post.