از او دیوانی در دو جلد به همت پسرش دکتر مهرداد بهار منتشر شده و کتابی سه جلدی در سبک شناسی و تصحیح پارهای از متون قدمایی نظیر تاریخ سیستان و کتاب دو جلدی تاریخ احزاب سیاسی. در این که بهار فردی آزادیخواه و آگاه به رموز سیاست بوده شکی نیست و نماینده مجلس شدن وی و نیز به وزارت فرهنگ رسیدنش شاهد این مدعاست اما این که فصلی از روشنفکری و تاریخ اندیشه به او اختصاص داده شود، محل تامل است و چندان پذیرفته نیست و دلایل متعددی دارد که در مقالات زیر به آنها اشاره شده است.
محمدتقی بهار ملقب به ملک الشعرا ازمردان شعر و ادب و سياست و تاريخ معاصر ايران است. پدرش، محمد کاظم صبوری، ملک الشعرای آستان قدس رضوی بود و در اعياد و مراسم مذهبی اشعاری را که به همان مناسبت سروده بود می خواند. پس از درگذشت او، محمد تقی، که قريحه ای سرشار در سرودن اشعار داشت، هنگام ورود مظفرالدين شاه قاجار به خراسان قصيده ای سرود و به اين طريق لقب پدر را به دست آورد. ملک الشعرا بهار، که درمشهد متولد شده بود، زبان و ادب فارسی و عربی را نزد استاد معروف زمان خود، اديب نيشابوری آموخت و در جوانی وارد فعاليت های سياسی شد. در آن زمان اختلاف بين محمدعلی شاه و نمايندگان مجلس شورای ملی هر روز بالاتر می گرفت. بهار مقاله ها و ترانه های بسيار به نفع مشروطه خواهان در روزنامه خراسان مشهد انتشار داد و به تدريج مشهور شد. در سال های بعد که به عضويت کميته حزب دمکرات خراسان درآمد و روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب بود منتشر کرد. با درگرفتن جنگ جهانی و اشغال ايران به وسيله قوای بيگانه، ملک الشعرا که به نمايندگی مجلس شورای ملی انتخاب شده بود همراه ديگر آزادی خواهان تهران را ترک کرد و به هواداری از ارتش آلمان در روزنامه نوبهار مقالات تند نوشت و مظالم روسيه را برشمرد. ديری نگذشت که روزنامه توقيف و خود او به بجنورد تبعيد شد. با پايان گرفتن جنگ، ملک الشعرا بار ديگر به نمايندگی مجلس شورای ملی برگزيده شد. اما با روی کار آمدن رضا شاه پهلوی و پس از گذراندن يک دوره چهارده ماهه در زندان، ناچار از فعاليت در صحنه سياسی کناره گرفت و هفده سال به کار تحقيق و تدريس در دانشکده ادبيات تهران مشغول بود و آثار متعدد نظم و نثر به وجود آورد. وی، در سال ۱۳۲۴ ش/ ۱۹۴۵ م، مدت چهارماه در دولت احمد قوام ( قوام السلطنه) وزارت فرهنگ را به عهده داشت. آثار بهار، غير از آنچه در روزنامه ها و مجلات به چاپ رسيده، بيشتر آثاری تحقيقی در ادب فارسی است. سبک شناسی وی در سه جلد، دگرگونی و تکامل نثر فارسی را مورد بررسی قرار می دهد. اين مجموعه که به منظور تدريس در دانشکده ادبيات فراهم آمد، هنوز از کتاب های درسی معتبر به شمار می رود. ترجمه چند اثر از زبان پهلوی به فارسی نيز از ديگر آثار علمی او است. بر اين همه، تصحيح کتاب های متعددی از آثار گذشتگان را بايد افزود. از جمله تاريخ سيستان و مجمل التواريخ که منابعی معتبر درباره تحولات سياسی ايران در اواخر دوره قاجار و اوان دوران پهلوی است.
نظر بزرگان درباره بهار
زرين كوب، عبدالحسين:
«ملكالشعراء بهار ستايشگر بزرگ آزادي است و از شاعران بزرگ ايران هيچ كس به خوبي او از آزادي سخن نگفته است. آغاز شاعري وي، مواجه با دورهاي شد كه در طي آن آزادي- و نه سنگر و كرسي آن- مطلوب و مقصود كساني بود كه براي نجات قوم و ملت خويش شور و درد واقعي داشتند. مبارزه با نفوذ و تجاوز بيگانه، مبارزه با تعدي و بيداد فرمانروايان خود كامه، مبارزه با آنچه ايران را به ضعف و فقر و فساد محكوم كرده بود هدف كساني بود كه در آن روزها، مشهد و تبريز و اصفهان و طهران و همه جا با استبداد به پيكار برخاسته بودند.
شفيعي كدكني، محمدرضا:
«بهار شاعر بود. شاعر به معني راستين كلمه .از نظر محتوي اجتماعي و پيوند با زندگي معاصر شعرش آيينة روشن تلاشهاي نسل اوست. از نخستين قصايدي كه بهنگام جواني در ستايش آزادي و مشروطيت سروده تا «جغد جنگ» كه آخرين برگ از دفتر شاعري اوست، همه جا رنگ آزادي پژوهي و آزاد انديشي به روشني آشكار است…»
صفا، ذبيح الله:
«استاد فقيد من بهار بيترديد بزرگترين گويندة پارسي در چند قرن اخير از تاريخ ادبي ايران است. او نه تنها شاعري زبانآور و بلند انديشه، بلكه در همان حال محققي بزرگ و نويسندهاي فعال و استادي لايق و روزنامهنگاري مبتكر و پر ارزش بود.
اعظم حسن تقی
No tags for this post.